معرفی و دانلود کتاب آینه‌ باز

معرفی کتاب آینه‌ باز

کتاب آینه‌ باز، نوشته‌ی ناهید فرامرزی، رمانی درباره‌ی بازگشت است. مهرانه، زنی که سال‌هاست به روستای خانوادگی‌شان برنگشته است، حالا، به خاطر بیماری مادربزرگش، مجبور می‌شود دوباره راهی آن‌جا و با خاطراتی که او سال‌ها از دستشان فرار می‌کرد، روبرو شود. این سفر، درست مثل آینه‌ای، همه‌ی آن‌چه بر او گذشته است و حس و حال امروزش را عیان می‌کند.

درباره‌ی کتاب آینه‌ باز

همه‌ی ما خاطراتی داریم که دوست نداریم یادآوری‌شان کنیم. ممکن است ثانیه‌ای غافل شویم و ناگهان خودمان را در حال غرق شدن در احساسات شدیدی ببینیم که آن خاطرات احضار می‌کنند و سعی کنیم با یک نفس عمیق یا توجه به چیزهای دیگر، آن خاطره را برانیم. اما برای بعضی افراد، اتفاقاتی افتاده است که فراموش کردنشان، برای ادامه‌ی زندگی ضروری است. حالا، هر چیزی که آن خاطرات را زنده کند، می‌تواند فرد را تا حد مرگ به هم بریزد. کتاب آینه‌ باز، نوشته‌ی ناهید فرامرزی، درباره‌ی همین خاطرات است که می‌آیند و لحظات زندگی‌مان را به تصاحب خود در می‌آورند.

مهرانه‌ی رمان ایرانی آینه‌ باز، در آستانه‌ی سفری است که قرار است آینه‌ی تمام‌نمای زندگی او باشد. سرطان، زرنازخاتون، مادربزرگ مهرانه، را به بستر مرگ می کشد و همین باعث می‌شود مهرانه، زندگی آرامی که برای خود در تهران ساخته بود کنار بگذارد و برای چند روزی، مهمان کلات، روستای قدیمی‌شان بشود. جایی که سال‌ها در آن زندگی کرده و خاطرات خوبی از آن‌جا ندارد. در این مسیر، مهرانه با زندگی خود روبرو می‌شود و اتفاقات زندگی‌اش را دوره می‌کند. روزهای سخت و خوشی که پشت سر گذاشته و غم، ترس و ناامیدی که تجربه کرده است را به چشم می‌بیند. او در این کاوش‌های ناخواسته‌ی ذهنی به نگاهی جدید نسبت به وضعیت امروز زندگی‌اش دست می‌یابد.

راوی اول شخص، به روشنی، حالات روحی و روانی خود را توصیف کرده است و به زیبایی، بین فضاهای ذهنی و واقعی داستان رفت و آمد می‌کند. داستان واقعیت را با خیال در هم می‌آمیزد و از المان‌های جادویی و خرافی استفاده می‌کند که روایتی جذاب‌تر و پرکشش‌تر می‌سازد. رمان آینه‌ باز شخصیت‌هایی قابل درک و قدرتمند دارد که به خوبی در طی رمان می‌توان با آن‌ها همراه شد. زبان رمان نیز بسیار ساده و روان است و خواندن آن را برای مخاطب لذت‌بخش‌تر می‌کند.

کتاب آینه‌ باز را انتشارات هیلا به چاپ رسانده است.

کتاب آینه‌ باز برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب آینه‌ باز برای علاقه‌مندان به رمان‌های روانشناختی ایرانی جذاب است.

در بخشی از کتاب آینه‌ باز می‌خوانیم

حرفى نزد. مى‌دانستم چه فکر مى‌کند، مى‌خواست بگوید که آمده تا گذشته را جبران کند. انگار دنبال بخشش بود. چقدر شبیه من بود، حتى آرزوهایش هم. انگار توى دلش را مى‌خواندم. با این همه نزدیکى برایم غریبه بود. حتى چشم‌هایش را به یاد نمى‌آوردم. آن‌که در آینه التماس مى‌کرد آمده بود، تا به خیال خودش، بار گذشته را زمین بگذارد. هرچند که راضى نبودم، زن محبوس آینه مجبورم کرد. این‌که از ناخوشى زرنازخاتون و شکستن دل پیرزن یا تنهایى ساره‌بیگم بهانه آوردم، همه‌اش پرت و پلا بود. ته ته ماجرا برمى‌گشت به من توى آینه که ایستاده بود و با نگاهى مسخره و آتشى توى چشم‌ها به‌م خیره شده بود. چشم‌ها داد مى‌زدند: «یالاّ. باید بمانى. باید همه گذشته را زیر و رو کنى. باید تا آخر خط بروى.»

هرچه کردم نتوانستم از آینه فرار کنم. آینه انگار تکه‌تکه مى‌شد و توى هر تکه خاطره‌اى نشانم مى‌داد. تکه‌اى پاى میز آرایش اتاقم، کنار گیتى و سرگرم مانیکور ناخن، تکه‌اى وسط قبرستان کلات زریوار و بالاى سر جنازه مهرویه، تکه‌اى پیش على در انتظار صبحانه دونفره، تکه‌اى در هیاهوى نمایشگاه مد و لباس، تکه‌اى پیش ظفر، تکه‌اى پیش فندق.

دیگر چیزى از مهرانه نمانده. شده‌ام مشتى خاطره غبارگرفته. چیزى که نیست و فکر مى‌کند وجود دارد. دیگر توان رفتن به تهران و سر و کله زدن با گذشته را ندارم. باید بمانم. فقط مى‌ماند غرغرهاى هاله و نق زدن‌هایش به خاطر شلوغى مزون.

از آینه رو برمى‌گردانم و پا به حیاط مى‌گذارم. بلند مى‌گویم: «ساره، به‌ش بگو تا آخر هفته پهلوش مى‌مونم. فعلاً چند روز بیشتر این‌جا مى‌مونم تا بعد.»

از اتاق داد مى‌کشد: «آره عزیزجان. نکنه ازم دلگیر بشى؟ من یه پیرزن داغدیده‌م.»