معرفی و دانلود کتاب آوای یخ و آتش 1 - بازی تاج و تخت 1

معرفی کتاب آوای یخ و آتش 1 - بازی تاج و تخت 1

کتاب آوای یخ و آتش 1 - بازی تاج و تخت 1 نوشته‌ی جورج آر. آر. مارتین، نخستین جلد از مجموعه‌ی نُه جلدی است. جورج آر. آر. مارتین، نویسنده‌ای که از کنار این مجموعه آثار فانتزی به شهرت جهانی دست یافت، در این جلد قصه‌ی قدرت و خیانت و بقا در هفت پادشاهی را روایت می‌کند. خانواده‌های سلطنتی برای رسیدن به تخت آهنین، در میان توطئه‌های سیاسی، نبردهای خونین و نیروهای اسرارآمیزِ پشت دیوار با یکدیگر رقابت می‌کنند.

درباره‌ی کتاب آوای یخ و آتش 1 - بازی تاج و تخت 1

زمستان در راه است؛ جمله‌ای کلیدی و آشنا برای آن دسته از افرادی که اقتباس تلویزیونی این کتاب را دیده و از طرف‌داران پروپاقرص آن هستند. جورج آر. آر. مارتین (George R.R. Martin) در مجموعه‌ی بازی تاج و تخت قاره‌هایی خیالی به نام‌های وستروس و اِسوس را خلق کرده است؛ جایی که خاندان سلطنتی به دنبال گرفتن کنترل تخت آهنین و هفت پادشاهی هستند. نویسنده در کتاب آوای یخ و آتش 1 - بازی تاج و تخت 1 (A Game of Thrones - A Song of Ice and Fire) داستان را از نقطه‌نظر چندین شخصیت روایت می‌کند که هر کدام، جنبه‌ی منحصربه‌فردی از رویدادها را شرح می‌دهند.

ما در این کتاب با خاندان‌های استارک، لنیستر، تارگرین و وایت واکرها و شخصیتی به نام جان اسنو آشنا می‌شویم که یکی از شخصیت‌های محبوب در میان خواننده‌های اثر و تماشاگران سریال اقتباسی آن است. او نزد خاندان استارک زندگی می‌کند و پسر نامشروع ادارد استارک یا همان ند استارک است و به نگهبانان شب می‌پیوندد، گروه برادری که سوگند یاد کرده‌اند که از فرمانروایی در مقابل خطرات پشت دیوار محافظت کنند. جان اسنو آنجا رابطه‌ی نزدیکی با یارانش برقرار می‌کند و از تهدید خوف‌انگیز وایت‌واکرها باخبر می‌شود. او اکنون باید هر آنچه در توان دارد، برای مبارزه با پلیدی‌ها خرج کند.

جورج آر. آر. مارتین در کتاب آوای یخ و آتش 1 - بازی تاج و تخت 1، با الهام از رویدادهای تاریخی - سیاسی تصمیم به نوشتن این مجموعه آثار جاودانه گرفت. او در این کتاب تختی آهنین را خلق کرد که نماد قدرتی غایی است و تمام خاندان‌های هفت پادشاهی به دنبال تصاحب و نشستن روی آن هستند. جورج آر. آر. مارتین در این اثر به مضامین مختلفی مانند قدرت، جاه‌طلبی، شرافت، اخلاق، خانواده و وفاداری، هویت و کشف خویشتن، بقا و مقاومت، ماهیت قدرت، جنگ و نبرد و ماوراءالطبیعه و تقدیر پرداخته است. ازاین‌رو، این مجموعه کتاب توانست به فروش بالایی دست پیدا کند و در میان مخاطبان عام و خاص و منتقدان محبوب شود.

مجموعه کتاب آوای یخ و آتش آنقدر سروصدا کرد که شبکه‌ی معروف HBO در سال 2011 سفارش ساخت سریالی اقتباسی از آن را داد. رامین جوادی، آهنگ‌ساز مشهور ایرانی‌تبار، وظیفه‌ی موسیقی متن این سریال را برعهده داشت و شان بین، لینا هیدی، چارلز دنس، میشل فیری و پیتر دینکلج از بازیگران سرشناس این اثر اقتباسی هستند و بازیگرانی مانند کیت هرینگتون در نقش جان اسنو، سوفی ترنر و دیگران نیز پس از این به شهرت بالایی رسیدند. اینک می‌توانید این کتاب را با ترجمه‌ی رکسانا شیرزادی که به یاری نشر موج چاپ و منتشر شده، تهیه کنید.

جوایز و افتخارات کتاب آوای یخ و آتش 1 - بازی تاج و تخت 1

• نامزد جایزه‌ی نبولا برای بهترین رمان (1977)
• بهترین کتاب از نگاه هفته‌نامه‌ی ناشران (1996)
• برنده‌ی جایزه‌ی لوکِس برای بهترین رمان فانتزی (1977)
• برنده‌ی جایزه‌ی ایگنوتوس برای بهترین رمان (2003)
• نامزده جایزه‌ی جهان فانتزی برای بهترین رمان (1977)
• و ...

نکوداشت‌های کتاب آوای یخ و آتش 1 - بازی تاج و تخت 1

• خارق‌العاده و حیرت‌آور! جورج آر. آر. مارتین از تمام پیچیدگی‌های سرمست‌کننده‌ی جنگ‌های دوران کهن انگلستان یا امپراتوری روم در جهان خیالی خود استفاده کرده است. یکی از بهترین آثار فانتزی. (مجله‌ی SFX)
• حماسه‌ای عظیم و غنی با شخصیت‌هایی بی‌نظیر و موضوعی پر از جزئیات، با عمق و متنی که به وضوح و بی‌عیب‌ونقص طرح شده است. (Kirkus Reviews)
• حماسه‌ای شاهکار، با موضوعی نوآورانه و پیچیده. (مجله‌ی BookPage)
• جورج آر. آر. مارتین با این سری آثار، بازگشت شکوهمندانه‌ای به ژانر فانتزی داشته است. همراه با شخصیت‌هایی که به خوبی پرورششان داده، نثری که به‌زیبایی قلم زده و سرشار از صحنه‌های خونین و ستمگرانه است. (هفته‌نامه‌ی ناشران)

کتاب آوای یخ و آتش 1 - بازی تاج و تخت 1 برای چه کسانی مناسب است؟

هرچند شاید نیازی به گفتن نباشد، اما اگر شما نیز به آثار فانتزی، تخیلی و حماسی علاقه دارید، از خواندن این اثر غافل نشوید.

در بخشی از کتاب آوای یخ و آتش 1 - بازی تاج و تخت 1 می‌خوانیم

پیشمرگان دروگو و افرادش هرگز دور نمی‌شدند و برادرش شب و روز مثل سایه‌ای نحس کنارش بود. دنی بالای تپه هم صدایش را می‌شنید. صدای پر از خشمش که بر سَر سِر جورا فریاد می‌کشید. پیش‌تر رفت. خود را در دریای دوتراکی گم کرد. سرسبزی او را در خود بلعید. هوا از عطر خاک و علف پر بود. عطر گل‌ها با بوی اسب و عرق و بوی روغن موهایش به هم آمیخته بود. بوی دوتراکی‌ها. انگار به این‌جا تعلق داشت. دنی همه را نفس کشید. ناگهان حس کرد زمین آن‌جا او را می‌طلبد. هوس کرد تا انگشتانش را در خاک سیاهش فرو برد. از زینش پایین آمد. نقره را به حال خودش رها کرد و چکمه‌های بلندش را درآورد.

ویسریس ناگهان مثل توفان تابستانی سر رسید. افسار اسبش را محکم کشید. اسبش عقب‌عقب رفت. سر دنی فریاد زد: «چطور جرأت می‌کنی؟ با چه جرأتی به من دستور می‌دهی؟ به من؟» به اسبش شلاق زد تا بایستد. از روی اسب پایین پرید. صورتش برافروخته بود. دنی را گرفت. تکانش داد. «یادت رفته من کی هستم؟ به خودت نگاه کن. به خودت نگاه کن!»

دنی لازم نبود نگاه کند. پابرهنه بود. با موهای چرب. لباس سواری دوتراکی‌ها را پوشیده بود. چرم و جلیقه‌ای نقاشی شده که هدیه‌ی عروسی بود. مثل کسانی بود که به این‌جا تعلق داشتند. ویسریس هنوز تر و تمیز بود گرچه خاک‌آلود اما ابریشم مرغوب شهری و زره زنجیرباف بر تن داشت.

هنوز فریاد می‌زد: «نمی‌توانی به اژدها دستور بدهی. فهمیدی؟ من فرمانروای هفت پادشاهی هستم. هرگز گوش‌به‌فرمان فاحشه‌ی این وحشیان نیستم. می‌شنوی؟» دستش به زیر جلیقه‌اش رفت. بر بدنش چنگ زد و محکم فشار داد. «شنیدی؟»

دنی محکم هلش داد.