معرفی و دانلود کتاب آرامش در پرتو ایمان: 31 کلام معجزه گر برای کامیابی در زندگی

معرفی کتاب آرامش در پرتو ایمان: 31 کلام معجزه گر برای کامیابی در زندگی

جول اوستین، یکی از شناخته‌شده‌ترین و برجسته‌ترین واعظان و نویسندگان کاتولیک، در کتاب آرامش در پرتو ایمان با تاکید بر قدرت کلمات و باورهای ذهنی، به شما کمک می‌کند زندگی خود را دگرگون کنید. کتاب ایمان در پرتو آرامش شامل سی‌ویک بخش مجزاست و هر بخش به قدردانی و ستایش یکی از جنبه‌های زندگی اختصاص داده شده. اوستین معتقد است در عرض یک ماه می‌تواند نگاه شما به زندگی را کاملاً عوض کند؛ اما تنها راهی که برای اثبات این قضیه وجود دارد این است که خودتان کتاب را بخوانید و اثرش را ببینید.

درباره‌ی کتاب آرامش در پرتو ایمان

در جهان و فرهنگ امروز که تمام رسانه‌ها، بیلبوردها، شعارهای تبلیغاتی و انگیزشی ما را به حرص و طمع و خواستن هرچه‌بیشتر آرزوهای بزرگ‌تر و بیشتر تشویق می‌کنند، ممکن است به‌سادگی در دام مقایسه گرفتار شده و احساس رضایت و قدردانی‌مان را نسبت به داشته‌های خود از دست بدهیم. همه می‌دانیم که مرغ همسایه غاز است و صدای دهل همیشه از دور خوش‌تر به‌نظر می‌رسد. می‌دانیم که باید شکرگذار زندگی خود باشیم و می‌دانیم که مقایسه‌ی زندگی خودمان با دیگران کاری مطلقاً بیهوده است. اما به زبان آوردن تمام این ادعاها کجا و عمل کردن به آن‌ها کجا؟

شکرگزاری، رضایت، قناعت و قدردانی در فرهنگ و تاریخ ملت ما به عمق هزاران سال ریشه دوانده است؛ همه‌ی ما اهمیت قدردانی را خوب می‌دانیم اما با وجود مشکلات و رنج‌هایی که هر روز با آن‌ها روبه‌رو می‌شویم گاهی عمل کردن به این موضوع غیرممکن به‌نظر می‌رسد. وقتی کمک، هدیه یا عشق سخاوتمندانه‌ای را از طرف یک فرد غریبه یا دوست نزدیک دریافت می‌کنیم، وقتی شاهد شادی و خوشحالی عزیزانمان هستیم، یا وقتی خبر خوبی می‌شنویم، شکرگزاری و قدردانی اصلاً کار سختی نیست؛ اما وقتی برعکس این شرایط، با بیماری دست‌وپنجه نرم می‌کنیم، خبر ناخوشایندی می‌شنویم یا حتی از عزیزان خود احساس دلخوری می‌کنیم چطور؟ جول اوستین (Joel Osteen) در کتاب آرامش در پرتو ایمان (I Declare: 31 Promises to Speak Over Your Life) تاکید می‌کند که به‌خصوص در این شرایط بیشتر از همیشه لازم است که قدرشناس باشیم و می‌خواهد در تحقق همین موضوع به شما کمک کند.

کتاب آرامش در پرتو ایمان به سی‌ویک بخش یا روز مجزا تقسیم شده و هر بخش علاوه بر جملات تاکیدی و انگیزشی، شامل توضیحات مختصری به قلم یکی از مشهورترین واعظان کاتولیک است که زندگی میلیون‌ها نفر را از سرتاسر جهان متحول کرده. این اعلامیه‌ها و داستان‌ها و وعظ‌های کوتاهِ همراهشان بر بخشایش و سخاوت خداوند در جنبه‌های مختلف زندگی مانند سلامت، آرامش، خانواده و ثروت تاکید کرده و به شما کمک می‌کنند دلایل خود برای ایمان آوردن به خداوند را به یاد آورده و آن را تقویت کنید.

شکرگزاری یکی از مهم‌ترین جنبه‌های ایمان به خداوند، به‌خصوص در اخلاق و منش مسیحی است. طبق آموزه‌های کتاب مقدس، قدردانی و شکرگزاری چیزی فراتر از ادب، احترام و مهربانی است؛ تمام اصل و اساس بندگی و عبادت مسیحی و اسلامی بر قدردانی و شکرگزاری از خداوند بنا شده و جول اوستین اعتقاد دارد سعادت و موفقیت انسان بدون شکرگزاری محقق نخواهد بود. همین دلیلی است که الهام‌بخش او در نگارش کتاب آرامش در پرتو ایمان بوده است. جول اوستین در کتاب آرامش در پرتو ایمان به شما کمک می‌کند که احساس رضایت و قدردانی را کاملاً درونی کرده و پس از اینکه قدردانی از نعمات خداوند را آموختید، نسبت به بندگان و مخلوقات خدا و حتی خودتان هم احساس قدردانی و رضایت بیشتری را تجربه کنید.

کتاب آرامش در پرتو ایمان توسط شبنم سمیعیان ترجمه شده و به همت نشر ققنوس در اختیار مخاطبان فارسی زبان قرار گرفته است.

کتاب آرامش در پرتو ایمان برای چه کسانی مناسب است؟

اگر دوست دارید احساس قدردانی و آرامش را در خود تقویت کرده و میزان رضایت خود از زندگی را افزایش بدهید، مطالعه‌ی کتاب آرامش در پرتو ایمان در این زمینه می‌تواند یاری‌رسانتان باشد.

در بخشی از کتاب آرامش در پرتو ایمان: 31 کلام معجزه گر برای کامیابی در زندگی می‌خوانیم

شاید متوجه نشوید اما همه ما در روزهاى خوش گذشته زندگى مى‌کنیم. مطمئنم بیست یا سى سال بعد، به گذشته نگاه مى‌کنید و مى‌گویید: «چه ایام خوشى بود آن روزها! زمانى را به یاد مى‌آورم که ساخت کلیساى لیک‌وود در هیوستون شرقى تمام شد. یا زمانى را که جوئل مردى جوان بود و برادرش، پل، هنوز کمى مو روى سرش بود.» این‌ها همان روزهاى خوب گذشته‌اند.

سال‌ها قبل با مرد جوانى که ورزشکارى قوى بود بسکتبال بازى مى‌کردم. مدتى بود یکى از چشمانش دچار مشکل شده بود. وقتى به دکتر مراجعه کرد، دکتر به او گفت که به نوعى سرطان مبتلا شده که بینایى آن چشمش را تهدید مى‌کند.

همان‌طور که مى‌توان حدس زد، مرد جوان از نظر روحى فرو پاشید. اصلاً نمى‌توانست این موضوع را باور کند. سپس تحت عمل جراحى قرار گرفت و پزشکان معالجش فهمیدند که او اصلاً سرطان ندارد. در عوض، یک توده قارچ‌مانند غیرعادى پیدا کردند که به‌راحتى مى‌شد آن را خارج کرد. بینایى او برگشت. دوستم وقتى پس از عمل به هوش آمد و این اخبار خوب را شنید، گفت: «امروز بهترین روز زندگى‌ام است.»

فکرش را بکنید. او برنده بلیت بخت‌آزمایى نشده بود. ترفیع شغلى فوق‌العاده‌اى هم نگرفته بود. خانه‌اى جدید هم نخریده بود. فقط فهمیده بود که مى‌تواند، مثل گذشته، با همان چشم ببیند. به من گفت: «جوئل، حالا دیگر هر روز صبح که از خواب بیدار مى‌شوم، عمداً به همه جا نگاه مى‌کنم. به فرزندانم خیره مى‌شوم. بیرون مى‌روم و برگ‌ها را تماشا مى‌کنم. وقت مى‌گذارم و بلوطى را برمى‌دارم و به آن زل مى‌زنم.»

از آن‌جا که دوستم تقریبا بینایى‌اش را از دست داده بود، اکنون «دیدن» برایش معنایى کاملاً تازه پیدا کرده بود. حالا با شور و شوق بیش‌ترى بینایى‌اش را تحسین مى‌کرد.