نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی مادام بواری - گوستاو فلوبر
مرتبسازی: پیشفرض
گوستاو فلوبر نویسندهی فرانسوی با قلمی عجیب که خودشم گاها انقدر محو قلم فوق العادش میشه کلا از محور داستان خارح میشه و تورو میبره تو توصیف عجیب و کاملی که از حیط میکنه.
کتاب مادام بواری اگر قرار باشه تبدیل به یک فیلم شه اسن نیازی نداره به این که کسی براش طراحی صحنه کنه چون خوده آقای فلوبر تمام جزئیات رو به ما توضیح دادن.
در کل من با سناریو و داستان این کتاب حال نکردم و خوشم نیومد اسن دوست نداشتم جنس داستانش رو.
به نظرم خیلی از انسان دور بود یک سری اندیشههای مطرح تو کتاب؛ ولی فلوبر این کتاب رو از برداشت معنایی و کلیای که از اطرافیانش داشته نوشته که بعد از فهمیدن این موضوع براتون جذاب تر میشه خوندن کتاب تا حدودی.
حقیقتا کنده کتاب و خسته کننده من با اطرافیان خودمم که حرف زدم راجبش این نظر رو داشتن.
اصلیترین ویژگی گوستاوو فلوبر همون قلم عجیب غریبشه که در زبان فرانسوی برای ما تداعی میشه ببشتر تا ترجمهای که به فارسی ما میخونیم.
یکی از آثار فاخر فرانسس این کتاب و یکی از فاخرین فرانسس نویسندهی این کتاب اما بازم توصیه نمیکنم بخونید.
این کتاب رو من خودم خوندم که خونده باشم و بتونم راجبش حرف بزنم وگرنه علاقم اصلا یاری نمیکرد.
ببخشید اگر کم حرفی کردم...
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست...
کتاب مادام بواری اگر قرار باشه تبدیل به یک فیلم شه اسن نیازی نداره به این که کسی براش طراحی صحنه کنه چون خوده آقای فلوبر تمام جزئیات رو به ما توضیح دادن.
در کل من با سناریو و داستان این کتاب حال نکردم و خوشم نیومد اسن دوست نداشتم جنس داستانش رو.
به نظرم خیلی از انسان دور بود یک سری اندیشههای مطرح تو کتاب؛ ولی فلوبر این کتاب رو از برداشت معنایی و کلیای که از اطرافیانش داشته نوشته که بعد از فهمیدن این موضوع براتون جذاب تر میشه خوندن کتاب تا حدودی.
حقیقتا کنده کتاب و خسته کننده من با اطرافیان خودمم که حرف زدم راجبش این نظر رو داشتن.
اصلیترین ویژگی گوستاوو فلوبر همون قلم عجیب غریبشه که در زبان فرانسوی برای ما تداعی میشه ببشتر تا ترجمهای که به فارسی ما میخونیم.
یکی از آثار فاخر فرانسس این کتاب و یکی از فاخرین فرانسس نویسندهی این کتاب اما بازم توصیه نمیکنم بخونید.
این کتاب رو من خودم خوندم که خونده باشم و بتونم راجبش حرف بزنم وگرنه علاقم اصلا یاری نمیکرد.
ببخشید اگر کم حرفی کردم...
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست...
🍁این کتاب توی زمان خودش خیلی پیشرو بوده چون اولین بار بوده که به خیانت زن به وضوح پرداخته شده. فلوبر اینقد تو دنیای این کتاب غرق میشده که ساعتها برای نوشتن یه پارگراف وقت میزاشته و خیلی طول کشیده تا این کتاب رو بنویسه و حتی جایی خونده بودم که فلوبر وقتی اون قسمت رو مینویسه که اما سم میخوره تا خودکشی کنه، خودش غش میکنه، و وقتی فلوبر رو میبرن بیمارستان، دکتر میگه توی بدنش سم بوده! توی ادبیات فرانسه میگن بینهایت انتخاب کلمات بادقت بوده و همه وزن و آهنگ درست و تاثیرگذاری داشته و قطعا تو اینو میتونی توی نسخه اصلی بهتر تایید کنی. یکی از چیزایی که خیلی دوست داشتم توی کتاب جزئیاتش بود، من قشنگ میتونستم تصویرهای داستان رو برا خودم بی کم و کاست تویمغزم بسازم و تصویرسازی کنم، و خوب این یعنی رئالیسم. من اتفاقا شخصیت اما رو ابله نمیدونم. اون برآورد یه زن روستایی زیبا، پرشور، ثروت دوست، عاشق تجملات در طلب عشق و عشق دوست بوده. حالا اشتباهاتشم جزیی از شخصیتاش بوده. اون حس ملانکولیشام با توجه به شرایطاش سعی میکردم درک کنم. یادمون نره که توی همه اشتباهات اما، شوهرش شارل، خواسته و ناخواسته کمکش کرده بود! پس اونم به اندازه اما مقصر بود! اصلا چیزی که باورش سخته اینه که فلوبر به عنوان یه مرد چطور تونسته اینقدر وجود یه زن رو با همه نقاط قوت و حماقتها و نیازهای حسی ش خوب بشناسه!؟ من همش فک میکردم نه! مکه داریم! نکنه فلوبر زنه و من خبر ندارم! هر بار که یه خیانت، اشتباه و یا حماقت از اما برای ما نوشته بود، جوری میگفت که منه خواننده به خودم اجازه قضاوت اشو ندم! و توی دلم بعد از چند تا فحش به حماقتش، آخر سر یه طفلکیام بهش بگم!!!
سلام
اول یک توصیه که اگر نمیتونید چیزی جز پایانهای خوش را تحمل کنید ازخواندن این کتاب صرف نظر کنید داستان و شخصیتهای اصلی این رمان ماهیت تراژیک دارند داستان در استانی در کشور فرانسه است
جالبه بدونید تولستوی آنا کارنینا را بعد از خواندن این اثر نوشته
داستان به نظرم از اینجا شروع میشه که یک روز مادام بواری تعجب میکنه که چرا اصلاً با چارلز ازدواج کرده مگه لذت بردن چه اشکالی داره؟ بدنبال راه حل میگرده که به زنا میرسه. به نظرم دلیل همه اینها دلیل ش خواندن رمانهای عاشقانه زمان جوانی ش بود و آرزو میکرده روزی مثل اونها بشه
میدونید برام این رمان چه چیز جالبی داشت؟
که فلوبر چطوری شخصیت رمان ش رو که کارهای غیراخلاقی انجام میداده رو برای خواننده مثل فرشتهای بیگناه جلوه بده که بعضی جاها نه همیشه به اون حق داده بشه!!! مادام بواری به نظرم یک فردی هستش که در تمام آرزوهای برآورده نشدهاش قرا میگیره وهمچنین اون انسانی خیلی خودخواهی هست که تن به همچنین فراری میزنه و در آخر خودش رو با آرسنیک به کام مرگ میرسونه البته این مدل انسانها وقتی بوجود میاند که انسانهای خوش باور و به قول گفتنی ابله دورشون رو گرفته باشند مثل چارلز که مدام خودش رو گول میزد و تازه به این طرز فکرش هم به خودش میبالید و وقتی از همهی رازهای زنش خبردار شد اگرچه دیر کاری جزء سکوت و آتش درونش و اون حس خوشبینی بعد از مرگ همسرش ادامه داد.
/یاعلی
اول یک توصیه که اگر نمیتونید چیزی جز پایانهای خوش را تحمل کنید ازخواندن این کتاب صرف نظر کنید داستان و شخصیتهای اصلی این رمان ماهیت تراژیک دارند داستان در استانی در کشور فرانسه است
جالبه بدونید تولستوی آنا کارنینا را بعد از خواندن این اثر نوشته
داستان به نظرم از اینجا شروع میشه که یک روز مادام بواری تعجب میکنه که چرا اصلاً با چارلز ازدواج کرده مگه لذت بردن چه اشکالی داره؟ بدنبال راه حل میگرده که به زنا میرسه. به نظرم دلیل همه اینها دلیل ش خواندن رمانهای عاشقانه زمان جوانی ش بود و آرزو میکرده روزی مثل اونها بشه
میدونید برام این رمان چه چیز جالبی داشت؟
که فلوبر چطوری شخصیت رمان ش رو که کارهای غیراخلاقی انجام میداده رو برای خواننده مثل فرشتهای بیگناه جلوه بده که بعضی جاها نه همیشه به اون حق داده بشه!!! مادام بواری به نظرم یک فردی هستش که در تمام آرزوهای برآورده نشدهاش قرا میگیره وهمچنین اون انسانی خیلی خودخواهی هست که تن به همچنین فراری میزنه و در آخر خودش رو با آرسنیک به کام مرگ میرسونه البته این مدل انسانها وقتی بوجود میاند که انسانهای خوش باور و به قول گفتنی ابله دورشون رو گرفته باشند مثل چارلز که مدام خودش رو گول میزد و تازه به این طرز فکرش هم به خودش میبالید و وقتی از همهی رازهای زنش خبردار شد اگرچه دیر کاری جزء سکوت و آتش درونش و اون حس خوشبینی بعد از مرگ همسرش ادامه داد.
/یاعلی
کتاب رو قبلا خونده بودم ولی آثارفلوبررا خیلی دوست دارم، گوینده اول نه اینکه بگم صداشوون بد بود، نه، به نظر کمی بچه گانه بود، خانم گوینده دوم خوب بودن ولی خیلی با عجله میخوندن، اما در آخر ملایم شدن وبسیار عالی بود، خلاصه دستشون درد نکنه، زحمت کشیدن، رمان شیرینی است، داستان در فرانسه بعد ازانقلاب وتقریبازمان لویی هجدهم رخ میدهد وتقریبا اگر آنا کارنینا رو خونده باشید بنوعی شباهت به آن دارد، سپاس
مادام بواری از مهمترین داستانهای قرن بیست و یکم است که حتما باید خوانده شود. در خواندن داستان اصلا شک نکنید چون از کتابهایی است که حتما باید خوانده شود ولی این نظر صرفا در مورد روایت داستان و صداگذاری است، در تمام طول داستان موزیکی غمانگیز و بدون وقفه در حال پخش بود که بسیار اذیت کننده بود. گوینده بعضی از کلمات را اشتباه تلفظ میکرد! و لحن گفتار که بسیار خسته کننده بود. بطور کلی اجرا بسیار ضعیف بود!
صدای گوینده بسیار کودکانه است تا آنجایی که من شک کردمشاید کتاب برای گروه سنی الف نوشته و خوانده شده! و بسیار غیر حرفهای کتاب را میخواند، بطوری که دنبال کردن داستان بسیار سخت است. فقط چون کتاب را خریدم گوش میدهم و بعد از گوش دادن حتما باید قرص مسکن بخورم! امتیاز یک ستاره دادم که اگر امکانش بود حتما کمتر میدادم.
رمان مادام بوواری یک رمان رئال واقعی است. عاملی که به جذابیت آن میافزاید توصیفهای دقیق واضح از نقشهای انسانی وتفاوتهای شخصیتی آنها، توصیف کامل ودقیق از محیط جغرافیایی، جو فرهنگی ومذهبی حاکم برفضای داستان است که برای خواننده مانند سفری درتونل زمان میباشد. سفر به روستایی درفرانسه بعداز انقلاب، ودرک کامل از شرایط فرهنگی مذهبی، اقتصادی حاکم بر آن.
اولین اثر فلوبر بود که خواندم بیشتر از 50 درصد داستان به وصف محیط و ابزار و... گذشت که بنظرم این ضعف نویسنده است تا جایی که چند بار تصمیم به پاک کردن کتاب گرفتم. صدای گوینده اول بنظر کودکانه میآمد ضمن اینکه اشتباهاتی در تلفظ وجود داشت که ماهرانه رد میشدند و این نشانه تجربه کم ایشان در شناخت لغت و معنی آن در جمله بود
کتاب خوب و زیبا بود و خیلی زیبا همه چیز شرح شده بود ولی بعضی جاها شاید توی ترجمه این مشکل پیش امده باشه که خیلی زیادی جزییات توضیح داده میشه که اونم زیاد مشکلی نیست گویندهها هم بد نبود مخصوصا گوینده دوم که خوب بودن ولی دو سه جا تپق داشتن ک اونم مشکلی نیست ب اون بزرگی ک دوستان زیادی تو نظرات زیادی بزرگ کردن
دوم نظرم راجع به کتاب:
سه سال پیش که کتاب رو نصفه رها کردم، فکر نمیکردم دیگه بهش برگردم، ازبس پر از توصیفات اضافی و زیاد بود، تا اینکه رمان آناکارنینای لئو تولستوی رو خوندم و متوجه شدم تولستوی از کتاب مادام بوواری برای نوشتن رمانش الهام گرفته، پس دوباره رفتم سراغ مادام بوواری! ترجمههای خوبی ازش پیدا نکردم، متاسفانه بازهم خوندنش برام سخت بود ولی به هر زحمتی بود تمومش کردم و متوجه شدم که چقدر زیبا انحطاط یک زن رو درحالی که در نظر دیگران خوشبخت بوده نشون داده و زیاده خواهی زن رو به تصویر کشیده، درسته این رمان قدیمی هستش ولی در این زمانه زنهایی رو میشناسم که زندگی آروم و خوبشون با همسرشون رو رها میکنن و به خیال استقلال داشتن ویا زندگی کردن خودشون رو بازیچه مردهای هوس باز میکنن و درنهایت کسی که بازنده هست خود زنها هستند....