نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی مردی با کبوتر - رومن گاری
3.9
89 رای
مرتبسازی: پیشفرض
🍁رومن گاری که توی لیتوانی به دنیا اومد، توی فرانسه حقوق خوند، و خلبان نیروی هوایی فرانسه شد. بعدجنگ جهانی دوم، به عنوان دیپلمات و به عنوان سخنگوی هیأت نمایندگان فرانسوی سازمان ملل توی نیویورک و لندن کار کرد. اون دوبار برنده جایزه گنکور شد.
اینارو در مورد نویسنده که داستانش توی ساختمون سازمان ملل میگذره، گفتم تا بگم که؛ چقدر رومن گاری اون فضا رو میشناخته و به زیر بماش واقف بوده!
در کل خط داستان ساده و غیرپیچیده بود. یه داستان رئالیستی بود که توی آسمون خراش سازمان ملل میگذشت. نکتهی جالب و کنجکاو کننده برای خوانده این بود که؛ مردی به اسم ‘جانی’ با کبوتر روی دوشاش توی سازمان ملل چیکار میکنه!؟ مردی که متمایز نیست و کاراکتر قوی نداره، ادای گاندی رو در میاره، و هدف خاصی هم توی زندگی نداره!! و آخر هم کتاب از فضای رئالیسم به سورئالیسم تغییر فضا میده و مرد داستان با غیبش زدن به مدت ۱۲ روز، نهایتا به انرژی تبدیل میشه!! اون همه وجودش بجز قلبش تجدید میشه! ونهایتا با کبوترش که نشان صلح جهانی هست به خاک سپرده میشه!
کبوتر به عنوان نماد صلح توی جهان، کابوی به عنوان نماد غرب، و سرخپوست به عنوان نماد اکثریت مورد ظلم واقع شده و جدا مانده از فرهنگ خودشه. در کل داستان میخواد از عملکرد سازمان ملل نقدکنه. تمام چیزهای کاملا ذاتی در سازمان ملل به تجرید بدل میشن، نان، صلح، برادری، و حقوق بشر اینجا تبخیر میشه و به کلام، هوا، یا سیاقی در سبک تبدیل میشه! سازمان این کار رو میکنه تا خودش رو از مسایل رها کنه!! اونها به آسمان پرواز میکنن و به آرمانهاشون تبدیل میشه! درواقع از سازمان ملل تنها شبحی مونده که به دلیل ساختار نظام سرمایه داری حتی دیگه اثری از آرمانهای اولیه خودش هم نداره! ممنون کتابراه
اینارو در مورد نویسنده که داستانش توی ساختمون سازمان ملل میگذره، گفتم تا بگم که؛ چقدر رومن گاری اون فضا رو میشناخته و به زیر بماش واقف بوده!
در کل خط داستان ساده و غیرپیچیده بود. یه داستان رئالیستی بود که توی آسمون خراش سازمان ملل میگذشت. نکتهی جالب و کنجکاو کننده برای خوانده این بود که؛ مردی به اسم ‘جانی’ با کبوتر روی دوشاش توی سازمان ملل چیکار میکنه!؟ مردی که متمایز نیست و کاراکتر قوی نداره، ادای گاندی رو در میاره، و هدف خاصی هم توی زندگی نداره!! و آخر هم کتاب از فضای رئالیسم به سورئالیسم تغییر فضا میده و مرد داستان با غیبش زدن به مدت ۱۲ روز، نهایتا به انرژی تبدیل میشه!! اون همه وجودش بجز قلبش تجدید میشه! ونهایتا با کبوترش که نشان صلح جهانی هست به خاک سپرده میشه!
کبوتر به عنوان نماد صلح توی جهان، کابوی به عنوان نماد غرب، و سرخپوست به عنوان نماد اکثریت مورد ظلم واقع شده و جدا مانده از فرهنگ خودشه. در کل داستان میخواد از عملکرد سازمان ملل نقدکنه. تمام چیزهای کاملا ذاتی در سازمان ملل به تجرید بدل میشن، نان، صلح، برادری، و حقوق بشر اینجا تبخیر میشه و به کلام، هوا، یا سیاقی در سبک تبدیل میشه! سازمان این کار رو میکنه تا خودش رو از مسایل رها کنه!! اونها به آسمان پرواز میکنن و به آرمانهاشون تبدیل میشه! درواقع از سازمان ملل تنها شبحی مونده که به دلیل ساختار نظام سرمایه داری حتی دیگه اثری از آرمانهای اولیه خودش هم نداره! ممنون کتابراه
سلام و عرض ادب
اول یه خواهش از دوستانی که نظر ثبت میکنند دارم و اون هم اینه که وقتی ساعتها وقت میذارن و کتابی را مطالعه میکنند، دقایقی را هم صرف ثبت نظری کنند که واقعا به بقیه در انتخاب یا عدم انتخاب کتاب بعدی شون کمک کنه. برای یه کتاب فوق العاده سیاسی و سنگینی مثل این کتاب، جملاتی مانند خوب بود و لذت بردم هیچ واقعا کاربردی برای سایر خوانندگان نخواهد داشت.
و اما کتاب، اگر بعد از خوندن «زندگی پیش رو» رومن گاری تصمیم میگیرید برای سیر در حال و هوایی شبیه آن سراغ کتاب دیگهای از نویسنده برید اشتباه بزرگی کرده اید.
فضای این کتاب دنیایی کاملا متفاوت از اثار دیگر گاری است، کتاب سرتاسر نماد و سمبلهایی از ایدئولوژیها و جهان بینیهای مکاتب سیاسی است و شاید بدون زمینه ذهنی و شناخت قبلی نسبت به اونها، خیلی از جنبههای داستان را نتوان دریافت.
در سرتاسر کتاب، بی حاصلی و پوچی نهادهای حقوق بشر و سازمان ملل، بروکراسیهای بی فایده و بی خاصیت اداری و کاغذ بازیهای همیشگی و بی نتیجه دنیای سیاست به سخره گرفته شده.
این که بشریت با این همه انقلابهای متعدد صنعتی و فرهنگی در طول قرون دراز، هنوز بسیار ساده اندیش تر و جاهل تر از این است که دریابد همیشه و هر دفعه به گونهای جدید بازیچه دست سیاستمداران و قدرتمندان انتخاب شدهی جهان است.
اینکه آزادی و آزادی خواهی کلماتی وزین و پرطمطراق و دهن پر کن هستند که سودجویان سیاسی و فرهنگی با کشیدن روکش درخشانی روی این مفاهیم همچنان به دنبال پر کردن جیبهای خودشون با سکههای ثروت و قدرت هستند.
ترجمه خانم گلستان و اجرای اقای عمرانی مثل همیشه درخشان و فوق العاده بود.
اول یه خواهش از دوستانی که نظر ثبت میکنند دارم و اون هم اینه که وقتی ساعتها وقت میذارن و کتابی را مطالعه میکنند، دقایقی را هم صرف ثبت نظری کنند که واقعا به بقیه در انتخاب یا عدم انتخاب کتاب بعدی شون کمک کنه. برای یه کتاب فوق العاده سیاسی و سنگینی مثل این کتاب، جملاتی مانند خوب بود و لذت بردم هیچ واقعا کاربردی برای سایر خوانندگان نخواهد داشت.
و اما کتاب، اگر بعد از خوندن «زندگی پیش رو» رومن گاری تصمیم میگیرید برای سیر در حال و هوایی شبیه آن سراغ کتاب دیگهای از نویسنده برید اشتباه بزرگی کرده اید.
فضای این کتاب دنیایی کاملا متفاوت از اثار دیگر گاری است، کتاب سرتاسر نماد و سمبلهایی از ایدئولوژیها و جهان بینیهای مکاتب سیاسی است و شاید بدون زمینه ذهنی و شناخت قبلی نسبت به اونها، خیلی از جنبههای داستان را نتوان دریافت.
در سرتاسر کتاب، بی حاصلی و پوچی نهادهای حقوق بشر و سازمان ملل، بروکراسیهای بی فایده و بی خاصیت اداری و کاغذ بازیهای همیشگی و بی نتیجه دنیای سیاست به سخره گرفته شده.
این که بشریت با این همه انقلابهای متعدد صنعتی و فرهنگی در طول قرون دراز، هنوز بسیار ساده اندیش تر و جاهل تر از این است که دریابد همیشه و هر دفعه به گونهای جدید بازیچه دست سیاستمداران و قدرتمندان انتخاب شدهی جهان است.
اینکه آزادی و آزادی خواهی کلماتی وزین و پرطمطراق و دهن پر کن هستند که سودجویان سیاسی و فرهنگی با کشیدن روکش درخشانی روی این مفاهیم همچنان به دنبال پر کردن جیبهای خودشون با سکههای ثروت و قدرت هستند.
ترجمه خانم گلستان و اجرای اقای عمرانی مثل همیشه درخشان و فوق العاده بود.
با تشکر از پدیدآورندگان کتاب شنیداری مردی با کبوتر، کتابراه عزیز و با تشکر ویژه از خانم لیلی گلستان برای ترجمه دلنشین و آقای رضا عمرانی برای اجرای هنری، زیبا و عالی شان،. نویسنده کتاب، رومن گاری با نام اصلی رومن کاتسِف (Roman Kacew) در ۸ مه ۱۹۱۴ میلادی در خانواده ای یهودی در لیتوانی به دنیا آمد. رومن چهارده ساله به همراه مادرش به شهر نیس در کشور فرانسه رفتند. در جنگ جهانی دوم به «نیروهای آزاد فرانسه» پیوست و در اروپا و آفریقای شمالی جنگیدپس از جنگ، رومن با مدرک حقوق، که از دانشگاه پاریس گرفته بود، و نیز با دیپلم زبان های اسلاو که از دانشگاه ورسای دریافت کرده بود، به عنوان دیپلمات در شهرهای مختلف کار کرد. همچنین به عنوان سخنگوی هیئت نمایندگان فرانسوی سازمان ملل ابتدا در نیویورک و سپس در لندن به فعالیت پرداخت. مکان داستان این کتاب هم سازمان ملل است که سیاستها و کارآیی اش به سخره گرفته می شود و گاه هم لبخند بر لب می آورد. رومن گاری در ۲ دسامبر ۱۹۸۰ بعد از مرگ همسرش در سال ۱۹۷۹ با شلیک گلوله ای به زندگی خود خاتمه داد. او نوشته است: «به خاطر همسرم نبود، دیگر کاری نداشتم.» و همچنین نوشته است: «واقعاً به من خوش گذشت، متشکرم و خداحافظ!»
قبل از هر چیز لازم است از اجرای بینظیر آقایرضاعمرانی تشکر کنم که این داستان پر ماجرا و مفهومی را بسیار زیبا بیان کردند.
اولین نکتهای که نظرم را جلب کرد پردازش کامل ماجراهاو حتی محیطی که ماجرا رویداده بود و مناسب برای نمایشنامه و حتی درس آموزشی برای کسانی بود که مشتاق نویسندگی هستند؛ در نگاه بعدی حوادث و رویدادهایی بود که گاها به صورت استعاره وضعیت کلی جهان و قانونگزاران حاکم بر آن را شرح میداد. یک نماینده با این دید وسیع و این قلم گویا به سخره گرفتن قانون و قانونگزار را در قالب شخصیتهای کارتونی و هالیوودی هدف قرار داده و همه این اتفاقات را سناریوهایی از پیشنوشته و فرمایشی میداند که هر قطب از جهان صرفا به فکر منافع خودشان هستند و نه حتی نظرات مردم خودشان.
با تمام واقعیتهای تلخی که بیان میشد همین که این حقایق اجازه به تحریر در آوردن و بازگو شدن داشته باشد جای امیدواری دارد که روزی کبوتر آزادی در جای درست بنشیند و اراده عمومی به نتیجه برسد.
ممنون از کتابراه و اگر حوصله کنید و اجرای کامل آقای عمرانی و ترجمه بینظیر و نزدیک به اصل خانم گلستان را بشنوید کمی به خود میایید و از زبان خودشان؛ حقایقی که وارونه نشان میدهند در مییابید.
اولین نکتهای که نظرم را جلب کرد پردازش کامل ماجراهاو حتی محیطی که ماجرا رویداده بود و مناسب برای نمایشنامه و حتی درس آموزشی برای کسانی بود که مشتاق نویسندگی هستند؛ در نگاه بعدی حوادث و رویدادهایی بود که گاها به صورت استعاره وضعیت کلی جهان و قانونگزاران حاکم بر آن را شرح میداد. یک نماینده با این دید وسیع و این قلم گویا به سخره گرفتن قانون و قانونگزار را در قالب شخصیتهای کارتونی و هالیوودی هدف قرار داده و همه این اتفاقات را سناریوهایی از پیشنوشته و فرمایشی میداند که هر قطب از جهان صرفا به فکر منافع خودشان هستند و نه حتی نظرات مردم خودشان.
با تمام واقعیتهای تلخی که بیان میشد همین که این حقایق اجازه به تحریر در آوردن و بازگو شدن داشته باشد جای امیدواری دارد که روزی کبوتر آزادی در جای درست بنشیند و اراده عمومی به نتیجه برسد.
ممنون از کتابراه و اگر حوصله کنید و اجرای کامل آقای عمرانی و ترجمه بینظیر و نزدیک به اصل خانم گلستان را بشنوید کمی به خود میایید و از زبان خودشان؛ حقایقی که وارونه نشان میدهند در مییابید.
رومن گاری در کتاب مردی با کبوتر، با گزارشی مستند داستان سرایی میکند؛ گزارشی از سازمان ملل و سیاست. از تمام عناصر درگیر با سیاست و نیویورک و آمریکا به صورت نمادین رومن گاری صحبت میکند و خواننده خاص علاقمند به این حوزه را میطلبد. عناوین کبوتر نماد صلح و سرخپوست و سیاه پوست و تبعیضات نژادی و ثروتمندان در هر روایت سیاستی برجسته است. رومن گاری آشنا به این حوزه کتاب سازمان مللی است و گویی خودش را در ساختمان و اتاقهای آن توصیف میکند.
کتاب مردی با کبوتر از اصول منطقی داستان نویسی تبعیت نمیکند چون نوع نوشتن کتاب این قوانین را شامل میشود اما رومن گاری آن را خیلی خشک و بی چارچوب بیان نمیکند و از توضیحات کاملا تخصصی و غیرقابل درک اجتناب میکند.
به هر روی یک بار برای مخاطب عام قابل توجه است شاید.
کتاب مردی با کبوتر از اصول منطقی داستان نویسی تبعیت نمیکند چون نوع نوشتن کتاب این قوانین را شامل میشود اما رومن گاری آن را خیلی خشک و بی چارچوب بیان نمیکند و از توضیحات کاملا تخصصی و غیرقابل درک اجتناب میکند.
به هر روی یک بار برای مخاطب عام قابل توجه است شاید.
بیان راوی فوق العاده بود و از نظر من بزرگترین نقطه قوت این کتاب است اما موضوع کتاب فراتر از یک رمان ساده است و نیاز به تمرکز بالا و درک جملات و گاها درک طنز کلمات دارد شوخی ها و متلک هایی در رابطه با دیپلمات ها، بازی های سیاست، از خودگذشتگی های بی خود سرباز، شستشوی مغزی مردم توسط سیاستمداران و رهبران و... باید با حوصله و تمرکز به کتاب گوش داداگر کسی به این حوزه علاقه مند باشد کتاب جالبی است اما سیر داستان برای من که علاقه چندانی به این سبک موضوعات ندارم خسته کننده و فاقد کشش داستانی بود
کتابی است سورئالیست با داستانی عجیب و فضایی عجیب تر. این اولین کتابی بود که از رومن گاری میخواندم ولی با شروع دیگر گذر از کتاب و شخصیتها بسیار برایم سخت شد. ترجمهی فوق العادهی استاد لیلی گلستان بر زیبایی اثر صد چندان افزوده. من لذت برم از فضای فانتزی داستان امیدوارم بخوانید و بشنوید همچون من لذت ببرید. خوانش احسان چریکی عالی بودممنون از کتابراه، واو خوان، لیلی گلستان، نشر ثاث، احسان چریکی و رومن گاری و تمامی دست اندر کاران. بخوانید و بشنوید و لذت ببرید
یکی از آن کتاب هایی است که به جای کشش برخاسته از اوج و فرودهای دراماتیک، جذابیتِ آن برخواسته از موضوع مطرح شده در داستان و دریافت حرف های نویسنده است که مخاطب را به دنبال خود می کشد. البته درک این حرف ها نیاز به کمی دقت دارد؛ در غیر این صورت مخاطب صرفاً در سطح رمان باقی مانده و اگر ایده های طنزآمیز رمان نتواند نظر او را جلب کند، احتمالا کل رمان را اثری خسته کننده و بدون جذابیت ارزیابی خواهد کرد.
رومن گاری، از یک سو در قامت یک دیپلمات و از سویی دیگر، در لباس یک نویسنده منتقد، در کتاب مردی با کبوتر، به زیبایی مفاهیم زیبایی چون حقوق بشر، دموکراسی و امثالهم را که در سازمانهای بین المللی چون سازمان ملل بسیار از آن میگویند و چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند را به تصویر کشیده است. در واقع مردی با کبوتر از آرمانهایی میگوید که در عمل به گونهای دیگر اجرا میشوند.
با سلام، کتابیست در ارتباط با نا کارآمدی سازمان ملل، که بعد از جنگ جهانی دوم به اصطلاح برای ایجاد صلح و آزادی به وجود آمده ولی چه فایده که تأثیری ندارد، کبوتر که نشانه آزادی و صلح است و همانطور که میدانیم دفن شده یا خورده میشود وباز این ابر قدرتها هستند که تصمیم گیرنده اصلی هستند، به امید روزی که جهانی در آرامش و صلح داشته باشیم، هرچند فکر کنم که محال باشد. سپاسگزارم
نویسنده در این داستان با ماجراهای جاری در سازمان ملل متحد شوخی میکند. شوخیهایی که تلخی خاصی در ذهن آدم باقی میگذارند. تلخی زمانی بیشتر میشود که متوجه میشوید نویسنده در تعریف جزییات و به جهت ساخت طنز واقعیات را تغییر نداده!! همه چیز به شدت واقعی است. و از شنیدن این واقعیت شاید اول خنده مان بگیرد. اما قطعا اندکی بعد غمی عظیم بر دلمان مینشیند. این داستان را بشنوید
همیشه ملت ساده طعمهی شکم سیری ناپذیر سیاستمداران و قدرتمندان شده، جوری که حتی سازمان ملل هم نمیتونه برای بشریت کاری کنه. این داستان که مربوط به زمان رییس جمهور کندی بود که هنوز انسانیت رنگ و بویی داشت بَدا به حال ما تو این دوره زمونه....
. ممنون آقای عمرانی بابت اجرای فوق العاده و تشکر از خانم گلستان عزیز بابت ترجمه خوبشون
. ممنون آقای عمرانی بابت اجرای فوق العاده و تشکر از خانم گلستان عزیز بابت ترجمه خوبشون
و اما کتاب، اگر بعد از خوندن «زندگی پیش رو» رومن گاری تصمیم میگیرید برای سیر در حال و هوایی شبیه آن سراغ کتاب دیگهای از نویسنده برید اشتباه بزرگی کرده اید.
فضای این کتاب دنیایی کاملا متفاوت از اثار دیگر گاری است، کتاب سرتاسر نماد و سمبلهایی از ایدئولوژیها و جهان بینیهای مکاتب سیاسی است و شاید بدون زمینه ذهنی و شناخت قبلی نسبت به اونها، خیلی از جنبههای داستان را نتوان دریافت.
در سرتاسر کتاب، بی حاصلی و پوچی نهادهای حقوق بشر و سازمان ملل، بروکراسیهای بی فایده و بی خاصیت اداری و کاغذ بازیهای همیشگی و بی نتیجه دنیای سیاست به سخره گرفته شده.
این که بشریت با این همه انقلابهای متعدد صنعتی و فرهنگی در طول قرون دراز، هنوز بسیار ساده اندیش تر و جاهل تر از این است که دریابد همیشه و هر دفعه به گونهای جدید بازیچه دست سیاستمداران و قدرتمندان انتخاب شدهی جهان است.
اینکه آزادی و آزادی خواهی کلماتی وزین و پرطمطراق و دهن پر کن هستند که سودجویان سیاسی و فرهنگی با کشیدن روکش درخشانی روی این مفاهیم همچنان به دنبال پر کردن جیبهای خودشون با سکههای ثروت و قدرت هستند.
ترجمه خانم گلستان و اجرای اقای عمرانی مثل همیشه درخشان و فوق العاده بود.