نقد، بررسی و نظرات کتاب مادام بواری - گوستاو فلوبر
مرتبسازی: پیشفرض
عبدالکامل عبادی
۱۴۰۳/۰۹/۲۶
00
باسلام! کتاب خیلی خوبی بودکه زندگی واقعی برخی از انسانها وشیوه رفتارشان را به تصویرکشیده است. ذکر چند مورد توسط نویسنده قابل ملاحظه است: ۱) انسان نباید اسیر خواهش های نفسانی خود شود و راه را از چاه بازشناسد۲) بعضی از مردم باسوءنیت قبلی به انسان نزدیک میشوند نه از راه انساندوستی ومحبت (مانند رودولف). ۳) نبود مسئله طلاق در مسیحیت در دوران گذشته (اِما براحتی میتوانست از شوهرش جداشود ولی بدلیل شرایط دینی، این امر برایش میسّر نبود). ۴) بی اهمیت بودن گرفتاری وهمچنین مرگ اِما برای رودولف و لئون که فقط بدنبال ارضای جنسی خودشان بودند۵) نگاه متفاوت زن ومرد نسبت به عشق ۶) شروع گرایش گسترده به شهرنسینی، افتخارات وتجملات جدید در شخصیت اِما ودکتر هومه و... ۷) توصیف دقیق دشت، خیابان و... که انسان را به یاد قصائد توصیفی شاعران عرب و ناصر خسرو می اندازد. ۸) دوگانگی شخصیتی۹) بی توجهی به دین و مخالفت با کشیشان. ۱۰) ضعیف النفس بودن برخی از ما انسانها وعبرت نگرفتن از اشتباهات گذشته وبازیچه بی انصافان قرار گرفتن. درنهایت تشکر از مترجم (بانو سارا راکی) که امید است در ویرایش جدید، غلطهای املائی یا کلماتی که جا انداخته شده اند را تصحیح بفرمایند که در ترجمه چنین کتاب بزرگی امری است طبیعی و همچنین تشکر از مجموعه کتابراه که این اثر بزرگ را در برنامه بسیار خوب کتابراه قرار داده اند.
من هنوز دارم ب اِما فکر میکنم.! کتاب رو دوست داشتم چند موضوع از این کتاب برای من بسیار دلنشین و جالب بود. اول این که تفاوت نگاه زن و مرد به عشق، اِما با تمام وجود عاشق میشد و در عشق حل میشد و پایههای زندگیاش رو بر اون تصور میکرد و آن را باور میکرد مثل روح زندگیش و بدون عشق زمین گیر و بی روح میشد. ولی مردهای داستان اِما، برای اونها زودگذر و سرگرمی بود؛ هدفی که به دستش آوردن، بعد اون رو به راحتی رها کردن! بدون تردید! بدون مسئولیت! دومین موضوع بی توجهی به نیازها و عواطف زن که در این جا به خاطر تفاوتهای فردی زیاد اِما و همسرش بود چگونه هر دو نفر رو به تباهی کشید. و این که نیازهای که به درستی در اِما پاسخ داده نشد چه طور به انحراف کشیده شد. با ولخرجی؛ رفتارهای تکانشی؛ شخصیت دو قطبی از او ساخت. وقتی اِما بدهکار شد چقدر من استرس گرفتم یاد قسط و بدهی هام افتادم چه قدر تحریک کننده و مهیج بود. بار روانیاش برای من زیاد بود زیبا ولی با جزییات خیلی زیاد که خسته کننده میکرد.
اگر از خوندن رمانهای کلاسیک لذت میبرید حتما این کتاب هم بخونید این ترجمش هم خوبه در مورد خود داستان هم بخوام بگم یک شباهتهایی به بلندیهای بادگیر دیدم اما خب متفاوتند شخصیتهای کلیدی داستان که میشه خیلی راجبع بهشون حرف زد برای من اما و شارل و اومه بودن که هر کدام نماد چیزی هستن اما نماد یک ادم خیال پرداز که هیچی ارضایش نمیکنه شارل یک ادم ساده لوح و بی ریا و احمق که از همه جا بی خبره و اومه که نشونه یک مرد فرصت طلب و جاه طلب کامله بخواهم کتاب رو نقد کنم حرف خیلی زیاده و اسپویل میشه فقط این که من رو خیلی به فکر فرو برد در تمام مدتی که این کتاب رو میخوندم مدام به اما و انتخاب هایش فکر می کردم به این که چه طور میشه این اتفاقها پیش میاد چه طور میشه سرنوشت این طور رقم میخوره چه طور میشه آدمها برای خودشون عمیقترین چاه ها رو میکنن بدون این که به عواقبش فکر کنن در نهایت این رو میدونم که تو این دنیا هر کاری هم بکنی برای کسی اهمیتی نداره فقط باید به فکر خودت و زندگیت باشی و لذت ببری و زندگی کنی چون کسی بهت کمک نمیکنه بلکه سعی میکنن زندگی رو ازتون بگیرند
جزئیات داستان زیاد بود و میتونست خلاصه تر باشه، یه جاهایی نیاز به توضیح بیشتر بود، ترجمه میتونست روان تر باشه، ویژگی هایِ دمدمی مزاج بودن، زیاده خواهی، بلندپروازی، عدم کل نگری، عشق و هوسهای پی در پیِ "اِما" بیشتر من رو یاد یک دختر نوجوان میندازه تا یک زن جوان بالغ (!)، ویژگی هایِ سادگی، دوری از واقعیت و عشق بی حد و حصرِ "شارل" مقداری دور از باور بود (!)
به نظر من، تهمت زدن و قضاوت بی رحمانهای که از "اِما" میشه، به خاطر زن بودنش هست و اگر همه این کارها توسط یک مرد انجام میشد، صرفاً برامون تداعیِ شخصیتِ مرد متاهل زنباره (=خیانتِ اِما به همسرش) یا مرد قماربازی (یا معتاد) که با ورشکستگیش، خانوادهاش رو با مشکلات مالی مواجه میکنه (=ولخرجیِ اِما و بدهکاری)، میبود (همانطور که بارها تو کتابها و فیلمها شاهدش بودیم).
و در نهایت، اونی که تا آخرِ آخرش، عاشق اِما موند، شارل بود نه ل**ن، نه رو***ف... (آخرین تلاش هام برای اسپویل نکردن داستان:))
به نظر من، تهمت زدن و قضاوت بی رحمانهای که از "اِما" میشه، به خاطر زن بودنش هست و اگر همه این کارها توسط یک مرد انجام میشد، صرفاً برامون تداعیِ شخصیتِ مرد متاهل زنباره (=خیانتِ اِما به همسرش) یا مرد قماربازی (یا معتاد) که با ورشکستگیش، خانوادهاش رو با مشکلات مالی مواجه میکنه (=ولخرجیِ اِما و بدهکاری)، میبود (همانطور که بارها تو کتابها و فیلمها شاهدش بودیم).
و در نهایت، اونی که تا آخرِ آخرش، عاشق اِما موند، شارل بود نه ل**ن، نه رو***ف... (آخرین تلاش هام برای اسپویل نکردن داستان:))
به نظرم همیشه باید نگاه کرد هر کتاب در چه زمانی نوشته شده، مسائلی که در این کتاب و آن زمان مطرح شده به هیچ عنوان عادی نبوده، اما (یا نماینده زنان در این دوران)، سعی دارد که خودش را بشناسد ولی زن در این دوره بیشتر از دیدگاه مردان تعریف میشد (انقدر ظریف این نگاه در داستان وجود داره که با اینکه شخصیت اصلی اِما هست ولی شما فکر میکنید شخصیت اول همسر اِما است). در تمام داستان اما سعی دارد ثابت کند که قدرت و آزادی دارد ولی دایما با شکست مواجه میشود. و در نهایت هم تسلیم میشه. به نظرم اِما از این جهت در دنیای ادبیات معروف هست که نویسنده سعی کرده به ما سختیهای زن بودن در دورانی پر از محدودیت را نشان دهد که همچنان همین موضوع در دنیای امروز هم ادامه داره.
رمان بسیار تلخی بود بالعکس نظرات برخی دوستان ترجمه روان و خوبی داشت هرچند عاری از غلطهای املایی نبود. در مورد شخصیت پردازی داستان بیش از اینکه به شارل پرداخته بشه به دیگران پرداخته شده تا از زیر بار معرفی شخصیت اون شانه خالی بشه شاید به این دلیل که خواننده شارل را در کارهای اما شریک ببیند و البته به نظر بنده کار درست یا غلط در دنیا نداریم و اصولا با مقوله قضاوت مشکل دارم. ولی به نظرم نویسنده به شدت تلاش کرده تا جای ممکن مسئولیت کارهای خانوم اما رو از دوشش برداره. نویسنده جملات بسیار زیبا و تاثیر گذاری تو کتابش داره هرچند نمیشه گفت با همه اونا موافق هستم. در آخر به نظر نویسنده تلاشی برای خوب نشان دادن مذهب انجام میده و السلام
متاسفانه کتاب ترجمه روانی نداره، بعضی جملات رو حتی باید چند بار خوند تا درست متوجه شد. در مواردی استفاده درست از علائم نگارشی مثل ویرگول میتونست به شیوایی متن کمک کنه.
درسته که اصل کتاب فرانسوی هست اما اسامی باید به نحوی به فارسی برگردانده بشن که در فارسی رایج هست. مثلا اسم Richard به فارسی ریچارد تلفظ میشه (تلفظ انگلیسی) ولی در کتاب نوشته شده ریشارد که خیلی عجیبه! (مثلا تلفظ فرانسوی چون حتی درستش به فرانسوی میشه "ریشار".)
مترجم از پانویس استفاده نکرده و تلفظ درست خیلی از اسمها غیر ممکنه.
در کل کتاب جذاب و روان ترجمه نشده و به طور واضح قسمتهایی از متن حذف شده. پیشنهاد من یه ترجمهی دیگه از یه انتشارات دیگه است.
درسته که اصل کتاب فرانسوی هست اما اسامی باید به نحوی به فارسی برگردانده بشن که در فارسی رایج هست. مثلا اسم Richard به فارسی ریچارد تلفظ میشه (تلفظ انگلیسی) ولی در کتاب نوشته شده ریشارد که خیلی عجیبه! (مثلا تلفظ فرانسوی چون حتی درستش به فرانسوی میشه "ریشار".)
مترجم از پانویس استفاده نکرده و تلفظ درست خیلی از اسمها غیر ممکنه.
در کل کتاب جذاب و روان ترجمه نشده و به طور واضح قسمتهایی از متن حذف شده. پیشنهاد من یه ترجمهی دیگه از یه انتشارات دیگه است.
زندگی یکنواخت و خسته کننده ی اما شارول مردی سنتی عاشق ساده و یکرنگ، بدون آنکه قواعد زندگی و بازی را بداند. مردی که کمتر در خانه حاضر بود و اگر هم بود در سکوتِ درونش فرو می رفت. هیچ چیز در زندگی همانی نماند که روز اول بود. اما تغییر کرد و برای این تغییر رویا می بافت. او با تمام وجود به دنبال هیجان و شادی بود و آن را در بیرون از خود و در مرد رویاهایش جستجو می کرد. زنی منفعل، کودک مآبانه و لذت جو که در بحران میانسالی بسر میبرد. او برای رهایی و فرار، استقلال و قدرت بیشتر به راههای غیر اخلاقی روی اورد که جز شکست و تباهی چیزی عایدش نشد.
سلام کمتر کتابی به این سبک وجود دارد که جزئیات لحظه لحظه رو به زیبایی توصیف کنه... ولی این کتاب شما رو توی محیط داستان با بو و شکل و هوای محیط میبره... شاید این جزئیات زیاد در برخی از قسمتهای کتاب آدم خسته کنه ولی کمی صبر باعث میشه با نویسنده همراه بشیم... نقدی که به این کتاب وارده اینه که کتاب خیلی با ریتم کند شروع میشه و ادامه داره ولی پایان بندی فوق العاده سریع صورت میگیره... توصیف مرگ شخصیت داستان اوج کار نویسنده هست... ما در آخر داستان زجر مرگ کاملا حس میکنیم... در کل کتابی است که نمیشه دوست نداشت و تجربه نکردنش اشتباهه... ممنون از کتابراه
داستان بسیار جذاب و تاثیرگذاری بودآدمی که با یه تصمیم اشتباه و بعد بی مسئولیتی زندگی خودش و خانوادش رو نابود میکنه. شارل اما خیلیی نسبت به احساسات خانمش بی توجه بود و باید توجه میکرد درباره اینکه تو شهر چطور زندگی میکنه مسائل مالیشو چطور حل میکنه. این کتاب نشون میده خیانت تاثیر روانی خیلیی بدی روی شریک زندگی و حتی فرزند میذاره. آخر داستان خیلی ناراحت کننده و غم انگیز بود کاش زن و شوهرها بخونند و مسئولیت پذیر باشن درقبال خونوادشون بخصوص فرزندی که به دنیا میارن
رمان بسیار زیبایی بود. من به شخصه از شخصیت اما خیلی بدم میومد، زنی زناکار و شهوتران که تو زندگیش خیلی حریص، خیالباف و زیادی خواهه، فقط شخصیت شارل بوواری تو داستان خیلی آدم ضعیف و ساده اییه، این همه زنش بهش خیانت میکنه ولی اصلا ذرهای بهش شک نمیکنه و در آخر هم علی رغم اینکه بالاخره فهمید که زنش بهش خیانت کرده ولی بازم ذرهای از عشقش به اما کم نشد و به جای اینکه اما رو (کسی که باعث تباهی و نابودی خودش و شوهرش بود) مقصر بدونه تقدیر و سرنوشت رو مقصر دونست.
من تعریف مادام بوآری رو خیلی شنیده بودم بخاطر همین نسخهی چاپی این کتاب رو گرفتم و بعد کتابراه این کتابو رایگان داد منم گرفتمش خوبیه کتاب خوندن تو کتابراه اینه که شبا دیگه لازم نیست بشینی زیر نور چراغ مطالعه و کتاب دست بگیری خیلی راحت میشه دراز کشید و گوشیو گرفت تو دست و با کتابراه کتاب خوند
فعلا شروعش نکردم کتابی که دارم میخونمو تموم بکنم میرم سراغ مادام بوآری تو کتابراه با یه موزیک لایت و خیلی هم راااحت 😉
فعلا شروعش نکردم کتابی که دارم میخونمو تموم بکنم میرم سراغ مادام بوآری تو کتابراه با یه موزیک لایت و خیلی هم راااحت 😉
واقعا این کتاب یکی از کم نظیرترین کتابهایی که اینقد خوب یه مسئله و مشکل روانشناختی رو در قالب رمان بیان میکنند، به نظرم فلوبر فقط یه نویسنده نبوده، حتما در حوزه روانشناسی مطالعه داشته و به این دانش مسلط بوده شایدم مادام بوآری برگرفته از یه شخصیت واقعی بوده که فلوبر باهاش آشنایی داشته، من خوندن این کتاب رو به دوستان توصیه میکنم. به نظرم این فرصت رو از دست ندید حتی دوباره خوندنش خالی از لطف نیست.
کتاب متوسط ترجمه بدجملات وتوصیفات اضافی وحوصله سربر، منکه نفهمیدم زن داستان یعنی اِماتوزندگی دنبال چی بودشارل یک آدممنفعل وسرخورده وبه تماممعناگیج ونفهم نه از زندگیش نه از زنشخبرنداشت، مگه میشه هیچکس ازکارهای اِما خبرنداشته باشه؟ یاشوهرش کوچکترین شکی بهش نکنه؟ یکم غیرقابل لمس بود، شاید۷۰صفحشونخونده ورق زدم، ارزش خوندن نداشت
این رمان بسیار پر بحث و معروفه اما متاسفانه ترجمهی بسیار بد اون بیش از نیمی از جذابیت کتاب رو حیف کرده و از بین برده.... رمان عجیبی بود؛ به تصویر کشیدن زنی با اختلال روانی که برای فرونشاندن این حجم از بیقراری روانی به شهوترانی روی میاره و دریغ از ذرهای آرامش که نصیبش بشه...
عالی، یکی از بهترین رمانهایی بود که تاحالا خوندم ادبیات بسیار غنی و داستانی زیبا که قسمتهایی از کتاب الهام گرفته از زندگی خود نویسنده (گوستاو فلوبر) هستش، نویسنده هر لحظه رو با چنان جزییاتی توصیف میکنه که میتونی خودت رو توی اون لحظه و مکان تصور کنی.. خیلی خوب همه چیز رو حس میکنی.. عالیه