معرفی و دانلود رمان همخونه
برای دانلود قانونی رمان همخونه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی رمان همخونه
کتاب همخونه به تالیف مریم ریاحی، داستان یک ازدواج توافقی و اجباری است، که با گذر زمان عشق نیز وارد این ازدواج میشود...
یلدا دختری است بیپناه و تنها که با پدرخواندهاش زندگی میکند. از قضا شهاب پسر حاج رضا قصد خروج از ایران را دارد که با مخالفت شدید پدرش مواجهه میشود. در این بین یلدا و شهاب مجبور میشوند لحظات زندگی خود را در کنار هم و بهصورت اجباری سپری کنند. اما در رمان همخونه شاهد اتفاقات دیگری خواهیم شد که غیر منتظره هستند.
در بخشی از کتاب رمان همخونه میخوانیم:
یلدا با زندگی کردن پیش مردی مثل حاج رضا، به اعتقاداتش پایه و اساس محکمتری هم داد و دیگر فکر عاشق شدن را از سرش بیرون کرد. ولی گاهی زندگی کردن بدون عشق برایش طاقتفرسا مینمود و گاه او را غمگین میکرد، مخصوصاً وقتی سر کلاس مثنوی از استاد مورد علاقهاش میشنید که، عشق موتور طبیعت است و بیعشق نمیتوان زندگی کرد و خوشحال بود! اما حالا که عاشق نبود! و پر از احساس بود، مهربان و خوشرو!!
پس سعی میکرد جای خالی عشق را با درس و دانشگاه و اساتید و رشتهی مورد علاقهاش و همینطور دوستان بسیار خوبش، پرکند. اما حاج رضا همیشه میگفت: «عشق، خودش خواهد آمد. نمیتوان از آن فرار کرد. عشق خودش آهسته آهسته میآید و در گوشهای از قلب مهربانت آرام و بیصدا مینشیند و تو متوجهاش نخواهی بود و بعد ذره ذره قلبت را پر میکند و کم کم مثل (ساقهی مهر گیاه) در تمام جانت میپیچد و ریشه میدواند، به طوری که بیآن نمیتوانی تنفس کنی.»
یلدا همیشه وقتی که نماز میخواند و با خدایش خلوت میکرد، از او میخواست او را عاشق کسی بکند که لیاقتش را داشته باشد. گردنش خسته شده بود، سرش را از روی شیشه بلند کرد، نگاهی به بیرون انداخت، آسمان گرفته بود... هوای ابری دلشورهاش را بیشتر میکرد، اما دوست داشت باران ببارد. هوای ابری را زیاد دوست نداشت پس سعی کرد به آسمان فکر نکند. برای همین باز خیره به خیابان چشم دوخت.
باد خنک و دلچسبی به صورتش میخورد. چراغ قرمز بود و اتومبیلها بیصبرانه منتظر. یلدا مسافران کنار خیابان را تماشا میکرد... دختر زیبایی با ظاهر آراسته و لباسهای مد روز توجه او را به خود جلب کرد. خیلی دوست داشت آدمها را تماشا کند. لباس پوشیدن، آرایش کردن و حرکات آدمها برایش جالب بود. دختر زیبا متوجه نگاه یلدا شد، یلدا ناخودآگاه لبخند زد، دختر هم!
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | رمان همخونه |
نویسنده | مریم ریاحی |
ناشر چاپی | انتشارات پرسمان |
سال انتشار | ۱۳۸۵ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 465 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-8079-96-x |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |