معرفی و دانلود کتاب گنجشکهای بابا
برای دانلود قانونی کتاب گنجشکهای بابا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب گنجشکهای بابا
کتاب گنجشکهای بابا به قلم هاجر پور واجد، زندگی، سرگذشت و خاطرات شهید مدافع حرم، مرتضی کریمی شالی را به تصویر کشیده است.
داستان این کتاب از زمان تولد مرتضی کریمی یعنی از روزهای بهمن ماه 1360 آغاز میشود. مرتضی در هیاهوی روزهای جنگ تحمیلی عراق و ایران متولد شد و هنگام تولد او، پسرداییاش شهید شد. مرتضی کریمی در خانوادهای مذهبی و انقلابی بزرگ شد، در 22 سالگی ازدواج کرد و در حالی که از 12 سال از زندگی مشترکش گذشته و صاحب 2 فرزند بود، با هدف دفاع از حق در دی ماه سال 1394 به سوریه اعزام شد.
او پس از 11 روز در 21 دی ماه و در اطراف محلی که برای به عقب آوردن آمبولانسی که حامل پیکرهای شهدا و مجروحین بود، رفته بود توسط تک تیراندازان داعش مورد هدف قرار گرفته و به شهادت رسید.
در بخشی از کتاب گنجشکهای بابا میخوانیم:
«من و اکرم در یکی از اتاقهای خانه پدری زندگیمان را شروع کردیم. شش ماه از ازدواجمان گذشت. کار کشاورزی چندان رونقی نداشت. اموراتمان نمیگذشت. یک شب، تصمیمم را گرفتم. اکرم را راضی کردم. وسایل خانه را جمع کردیم. میخواستیم صبح زود به سمت تهران حرکت کنیم که سر کار خیاطی برگردم؛ اما پدر و مادرمان راضی نشدند. اکرم پیش خانوادهاش ماند و من تهران آمدم. یک سالی طول کشید تا راضیشان کنیم. یک خانه کوچک در نازیآباد اجاره کردم. آمدم شال اثاثمان را بار وانت کردیم و بهسمت تهران راه افتادیم. زندگی سادهمان را در خانه نقلی شروع کردیم.»
«فرزندانم پشت سر هم به دنیا آمدند و زندگی در آن خانه برایمان سخت شد. رجبعلی در همان محل، خیابان بهار شمالی خانهای ویلایی نیمهتمام صد و بیست متری خرید و کمکم کاملش کرد. به یاد روزها و سالهای زندگیام افتادم که مثل برق و باد گذشتند. همانطور که داشتیم، خاطرات گذشته را مرور میکردیم، با صدای گریه مرتضی به خودم آمدم و جای خالی مادرم را بیشتر حس کردم.
داخل یکی از اتاقها رفتم. قنداق بچه را عوض کردم، به او شیر دادم. لباس گرم پوشاندم و با بغض و گریه به همراه مرتضای ده روزهام به تهران برگشتیم.
مرتضی بچه آرامی بود. تا گرسنگی و خیسی جا کلافهاش نمیکرد، صداش در نمیآمد. روزها گوشه حیاط روی تشک خودش میخواباندم. تشت را با آب تاید نیمه پر میکردم و لباسها را میشستم. مدام چشمم به او بود. هر وقت انگشتش را در دهانش میکرد، متوجه میشدم که گرسنهاش شده است. بلند میشدم. دستهایم را میشستم و به او شیر میدادم. دوباره سراغ کارم میرفتم.
یادم است، روزی که واکسن یک سالگیاش را زدم، مرتضی تب کرد. دو سه شبانهروز از کنارش تکان نخوردم. پاشویهاش میکردم و داروهایش را سروقت میدادم. طفلک جیک نمیزد.»
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
لبخند مادر
تکیه
بادیگارد
عروس شال
گنجشکهای بابا
هوای این روزای من هوای سنگره
وصیتنامه شهید جاویدالاثر مرتضی کریمی
آوازهخوان کاروان
تصاویر
راویان محترم
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب گنجشکهای بابا |
نویسنده | هاجر پور واجد |
ناشر چاپی | انتشارات صریر |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 153 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-331-450-4 |
موضوع کتاب | کتابهای مدافع حرم |