معرفی و دانلود کتاب صوتی شهید نوید: روایتی از زندگی شهید مدافع حرم نوید صفری

معرفی کتاب صوتی شهید نوید: روایتی از زندگی شهید مدافع حرم نوید صفری

کتاب صوتی شهید نوید اثری از مرضیه اعتمادی، دانش‌آموخته‌ی علوم قرآن و حدیث و نویسنده‌ی معاصر ایرانی است. این کتاب، دربردارنده‌ی روایاتی از زبانِ خانواده، دوستان و همسر شهید نوید صفری درباره‌ی زندگی اوست و نویسنده در آن، از روزگارِ زیسته‌ی این شهید گران‌قدر سخن گفته تا مخاطبِ خود را اندکی با قهرمانانِ سرزمینش آشناتر کرده باشد.

درباره‌ی کتاب صوتی شهید نوید

مرضیه اعتمادی در کتاب صوتی شهید نوید، به روایتِ زندگیِ این شهید بزرگوار پرداخته است. با شعله‌ور شدنِ آتش جنگ میان داعش با کشورهای عراق و سوریه در دهه‌ی نود، رزمندگانِ بسیاری از سراسر میهنِ عزیزمان، راهی این مناطق شدند تا از حرم اهل بیت دفاع و محافظت کنند. از همان هنگام نیز شاخه‌ای تازه در هنر و فرهنگ این مرز و بوم و به‌ویژه در ادبیات گشوده شد که از آن به‌عنوانِ ادبیات مدافعانِ حرم یاد می‌شود. نویسندگانِ بسیاری به این شاخه‌ی ادبی روی آوردند که نتیجه‌ی آن، انتشار آثار متعددی درباره‌ی زندگی، فداکاری‌ها و جان‌فشانی‌های این مدافعان بود. اگرچه آثار مربوط به این گونه‌ی نوظهور در ادب و هنر ایران، جای بررسی، ارزیابی و تأمل فراوان دارد، اما با این حال به نظر می‌رسد که تا این لحظه نیز حق مطلب درباره‌ی آنچه مد نظر بوده، به‌خوبی بیان شده است. از میان زندگی‌نامه‌ها و سرگذشت‌های منتشر شده تاکنون، زندگی‌نامه‌ی شهید نوید، از جمله‌ی آثاری است که از سبک نگارش و ساختاربندی‌های منسجم و شیوایی بهره برده است و همین امر، خبر از ظهور نویسنده‌ای با آتیه می‌دهد.

کتاب صوتی شهید نوید حاصل گردآوری حدود یک سال گفت‌وگو با دوستان، نزدیکان، خانواده و همسر شهید است که از زندگی، علایق و آرمان‌های وی سخن گفته‌اند. مرضیه اعتمادی همچنین از دست‌نوشته‌های خود شهید نیز برای نگارش این کتاب بهره برده است. او محتویات آن دست‌نوشته‌ها را به چندین بخش تقسیم کرده و بیش از نیمی از آن را در این کتاب، گنجانده است.

کتاب صوتی شهید نوید، روایتی از زندگیِ شهید مدافع حرم، نوید صفری است که حیاتِ پربرکتش از شانزدهم تیرماه سال 1365 در تهران آغاز شد و فیض شهادت، همان‌طور که آرزو داشت، در قلبِ صحرای بوکمال سوریه برای وی رقم خورد. این کتاب از سه فصل و یک ضمیمه تشکیل شده است: بخش نخست، روایت پدر و دوست شهید را درباره‌ی او در بر دارد. بخش دوم به روایت مادر و خواهرش اختصاص یافته است. بخش سوم از نگاه همسرِ شهید، به زندگی وی پرداخته شده است و در آخرین بخش، تصاویری از این شهید بزرگوار ضمیمه‌ی کتاب شده است.

کتاب صوتی شهید نوید را انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسانده است. نسخه‌ی گویای این اثر را به همت نشر صوتی سماوا، با خوانش پیمان قریب‌پناه و زهرا فراهانی می‌شنوید.

کتاب صوتی شهید نوید برای چه کسانی مناسب است؟

شنیدنِ کتاب صوتی شهید نوید را به تمام افرادی که علاقه‌مند هستند از مدافعان حرم بیشتر بدانند و با سرگذشت و شیوه‌ی زندگیِ آنان آشنا شوند، پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی شهید نوید: روایتی از زندگی شهید مدافع حرم نوید صفری می‌شنویم

من را برد بهشت زهرا. قطعه‌ی پنجاه‌وسه. رفتیم سر قبر جوان شهیدی که از بچه‌های مدافع حرم بود. گفت: «من اتفاقی با این شهید آشنا شدم. داشتم از سر مزارش رد می‌شدم، نگاه و چهره‌اش من رو جذب کرد.»

از خصوصیات رفتاری شهید گفت و هر صحبت دیگری که درباره‌اش شنیده بود. گفت اخلاص این شهید زبانزد است. از آن روز به بعد دیگر با شهید رسول خلیلی رفیق شدیم. نوید خیلی بیشتر از من. نه فقط با رسول، خیلی از شهدای آنجا را شناخته بود. در مورد زندگی و روحیاتی که داشتند، اطلاعاتی به دست آورده بود. طوری شده بود که وقتی می‌رفتیم بهشت‌زهرا در مورد هر کدامشان حرفی برای گفتن داشت. رفیق شهید داشتن زرنگی است. اینکه با کسی رفاقت کنی که جانش را برای تو داده. دیگر از جان بالاتر هم مگر داریم؟! خب معلوم است هر چیز دیگری هم که از این رفیق بخواهی، دریغ نمی‌کند. اصلاً خیلی‌وقت‌ها نیاز به گفتن هم نیست. رفاقت وقتی با جان و دل باشد، حرف پنهانی باقی نمی‌ماند. مگر می‌شود حرف را مخفی کرد!؟ نمونه‌اش همین کله‌پاچه‌دادن من!

یک روز صبح قبل از اینکه برویم سر کار، نوید را بردم در مغازه‌ی طباخی. گفتم: «امروز کله‌پاچه مهمون من.» نوید که اهل نه‌آوردن نبود، صبحانه را خوردیم و راه افتادیم به سمت اداره. نوید گفت: «خب حالا بگو ببینم این شیرینی چی بود؟» گفتم: «هیچی! همین‌جوری گفتم بهت یه حالی داده باشم!» نوید اما بیشتر اصرار کرد. من باز هم حرفی نزدم. آخر سر نوید مثل همیشه نگاه کرد توی چشم‌های من و با خنده گفت: «ببین داداش، اینی که تو به‌خاطرش کله‌پاچه دادی، هنوز مورچه‌ست. حالا مورچه چیه که کله‌پاچه‌ش چی باشه!» تازه فهمیده بودم دختری توی راه دارم. کله‌پاچه شیرینی همان بود. قسمت نوید نبود دخترم را ببیند. بعد از شهادت، همسرش خواب دید نوید برایم پیغام گذاشته: «به علی‌اکبر بگید پیش هر کدوم از ائمه رفتم یادش کردم، بگید تو هم هر موقع دخترت رو بغل کردی، یادم کن!»

فهرست مطالب کتاب صوتی