معرفی و دانلود کتاب کرگدن آهنی

معرفی کتاب کرگدن آهنی

کتاب کرگدن آهنی به قلم مصطفی علیزاده مجموعه‌ای از 11 داستان کوتاه و متنوع در فرم و محتوا است و اغلب ماجرای آدم‌های تنهایی را روایت می‌کند که به کندوکاو احوالات درونی خود می‌پردازند.

درباره کتاب کرگدن آهنی:

علیزاده نویسنده‌ای است که دغدغه اصلی خود را قصه‌گویی می‌داند و برای پیرنگ داستان اهمیت ویژه‌ای قائل است. بعضی از داستان‌های این کتاب در طی چندسال نوشته شده‌اند و تا حدودی با زمان حال فاصله دارد. اما چهارچوب‌ها و فرم یک داستان کوتاه در هر کدام از قصه‌ها به خوبی رعایت شده است یعنی نویسنده از زیاده‌گویی پرهیز کرده است و به خوبی می‌داند که کجا نقطه اوج داستان را قرار دهد و در کجا داستان را به پایان ببرد.

کتاب کرگدن آهنی مجموعه‌ای از 11 داستان است که چیدمان شخصیت‌ها و لحظات شبیه به بازی دومینو می‌ماند و هیچ‌چیز خطا نرفته و فقدان عنصری احساس نمی‌شود. داستان‌ها کاملا مرتب و اصیل هستند و روابط انسانی میان دو جنس مخالف و حتی موافق به خوبی و به حد کمال ترسیم شده است.

داستان‌های این مجموعه موضوعاتی غیر معمول را به تصویر می‌کشد و به خوبی از کلیشه فاصله گرفته‌اند و به نوعی می‌توانند الهام‌بخش نویسندگان تازه کار در زمینه ادبیات مدرن هم باشد. مهم‌ترین چیزی که در نوشتن در این حوزه به چشم می‌خورد جنبه‌های درونی کاراکترهای داستان و کشمکش‌های درونی آن‌هاست. نویسندگانی که به این حوزه ورود می‌کنند آگاهانه دست به سنت شکنی می‌زنند به طوری که انگار عمدا بعضی قسمت‌های متن را مبهم باقی گذاشته‌اند.

کتاب کرگدن آهنی مناسب چه کسانی است؟

مطالعه این کتاب به علاقه‌مندان به آثار داستانی از نویسندگان جوان ایرانی پیشنهاد می‌شوند.

با مصطفی علیزاده بیشتر آشنا شویم:

او متولد سال 1359 است و سردبیری نشریه اینترنتی ادبیات داستانی به نام کافه داستان را به عهده دارد. مصطفی علیزاده سابقه داوری جوایز داستانی، عضویت در انجمن ادبی شهرداری تهران و همچنین تدریس زبان و ادبیات فارسی و ادبیات داستان نویسی را در کارنامه‌اش دارد. علاوه بر این او کتاب زبان فارسی رشته مدیریت اجرایی و زبان و ادبیات فارسی ویژه آمادگی آزمون کارشناسی ارشد این رشته را تالیف کرده است. علاوه بر مجموعه داستانی کرگدن آهنی، مجموعه‌ای به نام دوشنبه‌های داستان، درس‌هایی از مثنوی به همراه شرح مختصری از احوال و زندگی مولانا از دیگر آثار مصطفی علیزاده هستند.

در بخشی از کتاب کرگدن آهنی می‌خوانیم:

شب خوبی نبود دیشب. تا نیمه‌های شب لحظه‌ی تصادف را در ذهنم مرور می‌کردم. فکر می‌کردم که اگر راننده‌اش با سر می‌رفت توی شیشه و ناقص می‌شد، چه؟ اگر کتکم می‌زد، چه؟ اگر کار بیخ پیدا می‌کرد و چاقو می‌کشید یا اگر مغازه‌دارها شهادت می‌دادند که من عمداً زدم روی ترمز و اگرهای دیگر. آن‌وقت باید چه می‌کردم!؟ لیلی خوابیده بود و من تا نزدیکای صبح توی رختخواب غلت می‌زدم و این فکرها در سرم وول می‌خورد.

دم ظهر، راننده ماشینی که با من تصادف کرده بود، تلفن زد. گفت ماشینش سیصد هزارتومان خرج برمی‌دارد. خواست که دیگر من بی‌خیال خسارت وانتم شوم. گفتم که فردا بیاید مدارک ماشین و بیمه‌اش را بگیرد. قرار است فردا صبح بیاید جلوی قنادی شکوفه، سر خیابان. این‌جوری وجدانم راحت‌تر است. کرگدن من که خسارت زیادی ندیده. یعنی اصلاً این آهن‌قراضه‌ی زنگ‌زده که خسارت نمی‌خواهد. قاب چراغ پشتش شکسته و سیم و جا لامپی‌اش آویزان ‌است؛ مثل لب‌و‌لوچه‌ی منِ نویسنده در آخر هرماه، آن هم موقعِ دیدن لیست خرید لیلی.

دیشب چنان حس عجیبی داشتم که اصلاً یادم رفت ماجرای تصادف را بنویسم. سر تقاطع بود که زدم روی ترمز. پسرک را از همان وسطای خیابان توی آینه می‌دیدم که پرایدش را از لای ماشین‌ها رد می‌داد و به زور بوق و چراغ و این‌ور و آن‌ور کردن فرمان، از دو ماشین جلویی‌اش رد شد تا افتاد پشت من. می‌خواست از کنار من هم بزند جلو. آن هم در یک خیابان فرعی کم‌عرض که دو طرفش ماشین پارک شده بود. وسط خیابان، معقول، جای عبور یک ماشین بود. مگر آن‌که آینه به آینه شوند تا دو ماشین کنار هم بیفتند. چندبار بوق زد. مطمئن شدم که همانی است که دنبالش می‌گردم. از همان‌ها که در خیابان و راه‌بندان با زرنگی جلوی آدم می‌پیچند، بی‌خودی چراغ یا بوق می‌زنند و روی اعصاب آدم خط می‌کشند. همیشه در ذهنم حواله‌شان می‌دادم به روزی که یک وانت قراضه داشته باشم تا حق‌شان را کف دست‌شان بگذارم. و حالا آن روز بود.

فهرست مطالب کتاب

بر فراز چراغ‌های خطر
قبل از خودکشی حرف‌های نگفته‌ات را بنویس! 
همه‌ی اتفاقات یک روز خوب
شاعر توالت‌ها
ماهی‌هایی که همیشه هستند
شغل‌ها و آدم‌ها
کرگدن آهنی
این صداهای لعنتی
عقربه‌های ساعت منجمد شده‌اند
بی‌شرف
زنجیری از کلمات در آسمان شهر