معرفی و دانلود کتاب پروانهای که سوخت
برای دانلود قانونی کتاب پروانهای که سوخت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب پروانهای که سوخت
کتاب پروانهای که سوخت چهارمین جلد از مجموعهی قهرمانان انقلاب، روایتی داستانی از زندگی شهید سید مجتبی نواب صفوی به قلم سارا عرفانی است.
نویسنده در فصول هفتگانه کتاب، بلافاصله از تولد، طفولیت و تحصیلات اولیهی سید مجتبی عبور میکند و دوست دارد به سرعت مخاطبش را به بخشهای مهیج زندگی این قهرمان بزرگ و نامدار مردم ایران برساند. او با وجود فصلبندی کتاب، هر قصه را در چند پاراگراف تعریف میکند و با ایجاز از آنها میگذرد تا خواننده، عصارهای از مراحل گوناگون زندگی سید مجتبی نواب صفوی را با تمام جلوههای مبارزاتی وی درک کند.
در «پروانهای که سوخت» خیالپردازی جایی ندارد و شخصیتها، همانهایی هستند که در تاریخ معاصر ایران نقشآفرینی کردهاند؛ چرا که قصههای زندگی شخصیت اصلی کتاب به قدر کافی، جذاب هست که نویسنده در اندیشه خلق یک قصه موازی یا مکمل برای اثرش نیفتد.
دانستن اینکه نواب صفوی در کودکی، زمانی که رضاشاه ملعون به دبستانشان آمده و او به جای استقبال از پهلوی، دسته گل را به سمت شاه پرت کرده، برای جویندگان تاریخ، حتماً جذابیت دارد. پس از آن است که نواب در جوانی با اقدامات سیاسیاش به یک قهرمان ملی برای مسلمانان عدالتخواه تبدیل میشود.
سید مجتبی نواب صفوی، زاده 1303 تهران بود. از کودکی و نوجوانی، سودای مبارزه با ظلم در سر داشت و بارزترین حرکت او، راه انداختن راهپیمایی علیه کشف حجاب در 16 سالگیاش در تهران بود؛ زمانی که فقط یک دانشآموز ساده بود و هنوز به عضویت هیچ تشکل مردمی و سیاسی در نیامده بود.
نواب، بعدها با جمعی از کارگران علیه انگلیسیهای حاضر در جنوب ایران شورش کرد و چون تحت تعقیب قرار گرفت به نجف رفت و پس از آن با تشکیل فدائیان اسلام و همراهی یارانش در این جمعیت، همچنین با فتوای مراجع، احمد کسروی نویسنده مرتد را از پای درآورد.
فعالیتهای سیاسی او ادامه داشت و تنی چند از مقامات پهلوی به دست او و یارانش کشته شدند. این حرکتها، همچنان ادامه داشت و نواب صفوی درصدد گرد هم آوردن نیروهای بیشتری در جمعیت فداییان اسلام را داشت، اما پس از ترور ناموفق یکی دیگر از سرسپردگان رژیم در 27 دی همراه با سه تن از فدائیان اسلام اعدام شد.
در بخشی از کتاب پروانهای که سوخت میخوانیم:
شب، بیشتر از شصت نفر از جوانهای روستا، به مسجد آمده بودند. بعد از افطار، برای این که حوصلهی آنها سر نرود، سید مجتبی بلند شد و خیلی خلاصه گفت: «به این مسئله باید توجه داشته باشیم که خوشگذرونیهای غیر اخلاقی، آدمها رو از انسانیت دور میکنه و مانع پیشرفت میشه. ما برای هدفهای بزرگتری خلق شدهایم. باید تلاش کنیم تا بتونیم پلههای شناخت و معرفت رو یکی یکی طی کنیم. باید بتونیم صفات خدا رو در خودمون متجلی کنیم. چنین خوشگذرونیهایی فقط افراد رو از مسیر درست دورتر و دورتر میکنه؛ تا جایی که هدفهای بزرگ در نظر اونها ارزش خودش رو از دست میده و همین مسائل پست و حقیر براشون ارزشمند میشه.»
پارچههایی را که دستش بود، به مردم نشان داد و گفت: «بازوبندهایی آماده کردهایم که روش نوشته انتظامات اسلامی. فردا وقتی سحری خوردید، یک ساعت قبل از اذان صبح، جلو مسجد جمع بشید تا با هم به بادامستان بریم.»
بازوبندها را به محمد واحدی داد تا بین جوانها پخش کند.
هوا تاریک بود و باد ملایمی میوزید.
سید مجتبی، شال سبزی به کمر بسته بود. یک پرچم سبز هم در دست داشت و جلو حرکت میکرد. جوانها، فانوس به دست، به دنبال او میرفتند. با اینکه فاصلهی دو روستا زیاد نبود، مجبور بودند از کنار دره عبور کنند.
فهرست مطالب کتاب
1. کودکی از تبار پیامبر
2. موجی که دریا را متلاطم کرد
3. هرگز تعظیم نکرد
4. روزهای پاییزی
5. فصلی جدید در تاریخ
6. یک پیمان ننگین
7. پروانهای که سوخت
منابع
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب پروانهای که سوخت |
نویسنده | سارا عرفانی |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 109 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-506-579-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان انقلابی برای نوجوانان |
خدا قوت به مؤلف کتاب