معرفی و دانلود کتاب همه چیز روی وافل

معرفی کتاب همه چیز روی وافل

پولی هورواث در کتاب همه چیز روی وافل داستان دختری به نام پریم رز را روایت می‌کند که پدر و مادرش در دریا غرق شده‌اند، اما او نمی‌خواهد این موضوع را بپذیرد؛ بلکه با ساده‌دلی منتظر است یک روز پدر و مادرش از دریا برگردند. همه تلاش می‌کنند پریم را با حقیقت روبه‌رو کنند و فشار زیادی به او می‌آورند. در این میان، تنها دلخوشی دخترک قصه‌ی ما رفتن به رستورانِ «دختری روی تاب قرمز» است که در آن‌جا همه‌چیز روی وافل سرو می‌شود. گفتنی است که این اثر افتخارات فراوانی از جمله جایزه‌ی کتاب کودک Mr. Christie را برای نویسنده به ارمغان آورده است.

درباره‌ی کتاب همه چیز روی وافل

وقایع کتابی که پیش روی شماست، با نام همه چیز روی وافل (Everything on a Waffle) نوشته‌ی پولی هورواث (Polly Horvath)، در کول هاربر، استان بریتیش کلمبیا رخ می‌دهد و روایت‌گر زندگی دخترکی به نام پریم است. پریم موهایش به رنگ هویج، چشم‌هایش مثل توفان‌های تابستانی و صورتش پر از کک‌مک است. او یازده سال دارد و پدر و مادرش در دریا گم شده‌اند. داستان از این قرار بوده که یک روز که پدر پریم در قایق ماهیگیری‌اش روی آب بوده، توفان شدیدی در می‌گیرد. چند ساعتی می‌گذرد و پدر به خانه باز نمی‌گردد. از این رو مادر پریم بارانی زردش را به تن می‌کند و کلاهش را به سر می‌گذارد و با قایق بادبانی کوچکی به دنبال شوهرش به دل دریاها می‌زند. نه قایق ماهیگیری پدر هیچ‌وقت به ساحل برمی‌گردد و نه قایق بادبانی مادر.

برای مادر و پدر پریم مراسم یادبود بزرگ و فوق‌العاده‌ای برگزار می‌کنند، اما پریم که یقین دارد پدر و مادرش در دریا غرق نشده‌اند، به مراسم نمی‌رود. او حدس می‌‌زند آب پدر و مادرش را به جزیره‌ی ناشناخته‌ای کشانده و حالا آن دو منتظرند تا کسی پیدا شود و از آن جزیره نجاتشان دهد. هر روز صبح دخترک به اسکله می‌رود تا به قایق‌هایی که از دریا باز می‌گردند، نگاه کند. آخر شک ندارد که روزی بازگشت پدر و مادرش را می‌بیند. حتی شده بر پشت نهنگ! آن دو بالاخره باز می‌گردند...

در ادامه‌ی کتاب همه چیز روی وافل پولی هورواث برای‌مان تعریف می‌کند که پریم رز مجبور است با مشکلات زیادی دست‌وپنجه نرم کند. خانم هانی کات، مشاور مدرسه‌، معتقد است که موضوع پریم دارد جدی‌تر می‌شود. او سعی می‌کند به پریم بگوید که پدر و مادرش از دنیا رفته‌اند. با او جلسه می‌گذارد، تمام مسیر تا محل جلسه به پریم می‌گوید که چه‌قدر متأسف است که پدر و مادر او مرده‌اند و «مرده‌اند» را به شکل کنایه‌آمیزی ادا می‌کند. پریم هم به شکل خستگی‌ناپذیری، با صبوری، به مشاور مدرسه‌اش توضیح می‌دهد که اشتباه می‌کند و او با خوشحالی منتظر بازگشت پدرو مادرش است و مهم نیست این موضوع چه‌قدر به طول بینجامد. هر چه خانم هانی کات به پریم توضیح می‌دهد که این غیرواقع‌بینانه‌ترین برخورد ممکن با این مسأله است، به خرج شخصیت اصلی داستانِ همه چیز روی وافل نمی‌رود که نمی‌رود!

تنها چیزی که در این میان دل پریم را خوش می‌کند، رستورانی به نام «دختری روی تاب قرمز» است که در آن همه‌چیز، حتی ماهی و پاستا، روی وافل سرو می‌شود. خانم بوزر مالک و گرداننده‌ی رستوران است و تنها کسی است که به پریم علاقه نشان می‌دهد و به او نمی‌گوید که دچار بحران روحی شده و باید واقعیت را بپذیرد.

مشکل دیگری که برای پریم پیش می‌آید، آتش گرفتن خوکچه‌ی هندی‌ست! معلم پریم از او می‌خواهد آخرهفته‌ها هرمَن،‌خوکچه‌ی هندی کلاس را به خانه ببرد. او عقیده دارد که «با نگهداری از حیوانات کوچک کم‌کم می‌فهمیم حسمان به خودمان و دیگران چیست.» پریم رز قبول می‌کند، اما یک روز که با خانم بوزر توی آشپزخانه است، یکی از بندهای پیش‌بند آتش می‌گیرد و تراشه‌های چوبی توی قفس هرمن را شعله‌ور می‌کند...

پریم همچنین یک انگشت پای‌اش را از دست می‌دهد،‌ دایی جک، سرپرستش،‌ هیچ‌ وقتِ خدا خانه نیست و ده‌تا مشکل دیگر که روی هم تلنبار می‌شوند. چاره‌ی دردِ پریم رز چیست؟ آیا ممکن است روزی پدر و مادرش از دریا برگردند یا حق با مشاور مدرسه‌ است که عقیده دارد که انتظار برای بازگشت آن‌ها چیزی جز خوش‌باوری نیست؟

کتاب همه چیز روی وافل را پولی هورواث در سال 2001 نوشته است. در ایران این اثر را مانلی شیرگیری به زبان فارسی ترجمه کرده و نشر کتاب چ (واحد کودک و نوجوان نشر چشمه) به دست کودکان رسانده است.

جوایز و افتخارات کتاب همه چیز روی وافل

• حضور در فهرست بین‌المللی کلاغ سفید
• نامزد دریافت مدال نیوبری در سال 2002
• کتاب برگزیده‌ی انجمن کتاب‌خانه‌ی آمریکا
• برنده‌ی جایزه‌ی کتاب کودک شیلا ای. ایگاه
• برنده‌ی جایزه‌ی کتاب کودک Mr. Christie در سال 2001
• کسب عنوان کتاب کودک قابل‌توجه به انتخاب ALSC
• نامزد جایزه‌ی Vermont Golden Dome در سال 2003
• نامزد جایزه‌ی کتاب کودکان دوروتی کانفیلد فیشر در سال 2003
• نامزد جایزه‌ی Manitoba Young Readers' Choice در سال 2003
• دریافت مدال افتخار جایزه‌ی کتاب بوستون گلوب‌هورن در سال 2001

نکوداشت‌های کتاب همه چیز روی وافل

• رمانی عمیقاً تأثیرگذار درباره‌ی ایمانی غیرمنطقی. (Orlando Sentinel)
• پولی هورواث یک داستان خنده‌دار دیگر به ما ارائه کرده است. (Publishers Weekly)
• داستانی مملو از طنز و خردی ظریف که از نظرگاه قهرمانی جوان، جذاب و منحصربه‌فرد روایت شده است. (School Library Journal)
• لذت‌بخش، خنده‌دار، سرگرم‌کننده و روشن‌فکرانه. نمی‌توانم به سادگی این رمان را کنار بگذارم. دوستش خواهید داشت. (The Syracuse Post-Standard)

کتاب همه چیز روی وافل برای چه کسانی مناسب است؟

پولی هورواث کتاب همه چیز روی وافل را برای کودکان و نوجوانان به رشته‌ی تحریر درآورده است.

در بخشی از کتاب همه چیز روی وافل می‌خوانیم

حالا که سروکله زدن با مخمر را یاد گرفته بودم آماده بودم دفعه‌ی بعدی که دایی‌جک خانه‌ی دارچینی را نشان می‌دهد، با او بروم. دو شب بعد آمد خانه و گفت که برای فردا ساعت چهار قرار گذاشته است. آن شب شیرینی‌ها را پختم و رویشان را با کاغذ آلومینیومی پوشاندم. فردایش، وقتی از مدرسه برگشتم، پیراهن ملوانی مرتبم را پوشیدم و به خانه‌ی خانم پِرفیدی رفتم تا ژاکتی هماهنگ با آن بردارم. کمی از خوش‌بوکننده‌ی دهان دایی‌جک هم استفاده کردم، ولی ادکلن نزدم. متوجه شدم با نزدیک شدن به خانه‌ی خانم پِرفیدی سرعتم را کم کرده‌ام. برای دایی‌جک عجیب بود که پولوورهایم را با خودم به خانه‌اش نیاورده‌ام. بهش گفته بودم به این خاطر که گلوله‌های نفتالین ازشان محافظت می‌کند، ولی دلیل اصلی‌اش این بود که دلم می‌خواست گه‌گاه خانم پِرفیدی را ببینم. ما رابطه‌ی ویژه‌ی خودمان را داشتیم. آن‌قدر همدیگر را دوست نداشتیم، ولی ماجرای ناپدید شدن مادروپدرم را باهم از سر گذرانده بودیم. یک‌جورهایی اندوه باعث همبستگی‌مان شده بود.

به برگ‌های قهوه‌ای خیابان لگد می‌زدم. پاییز به کول هاربر آمده بود. از خش‌خش برگ‌های نارنجی اکتبر بگیر تا مه غلیظی که از اقیانوس بالا می‌خزید، از تپه‌ها بالا می‌رفت و از دره‌ها قل می‌خورد. از خیابان خانم پِرفیدی اقیانوس را می‌دیدم. آب طوسی که وقتی به سمت ساحل می‌غلتید، کف می‌کرد و سفید می‌شد. با خودم فکر کردم بهتر است بجنبند و نجات داده شوند. به توفان‌های سرد زمستانی پیشِ‌رو فکر می‌کردم. وقتی خانم پِرفیدی در را باز کرد، متوجه شدم پیراهنش را برعکس پوشیده.

فهرست مطالب کتاب

مادر و پدرم در دریا گم شده‌اند
در خانه‌ی دایی‌جک ساکن می‌شوم
صیادان نهنگ مُرده
تقریباً به زندان می‌افتم
سیب‌زمینی‌های‌آب‌پز لینا
چیزی که خانم بوزر می‌دانست
تمام پولوورهایم را از دست می‌دهم
یک انگشت پایم را از دست می‌دهم
ایده‌ی دایی‌جک
خوکچه‌ی هندی را آتش می‌زنم
شام در دختری روی تاب قرمز
یک انگشت دیگر هم از دست می‌دهم
آتش!
خانم پِرفیدی ما را ترک می‌کند
همه برمی‌گردند خانه