معرفی و دانلود کتاب صوتی مرغ ماهی خوار و مرغ مگس خوار

معرفی کتاب صوتی مرغ ماهی خوار و مرغ مگس خوار

راشل بلادن در کتاب صوتی مرغ ماهی خوار و مرغ مگس خوار داستان مرغی ماهی‌خوار به نام اسکار را روایت می‌کند که به همراه دوستش بلافی حوالی یک برکه‌ی بزرگ زندگی می‌کنند. اثر پیش‌رو، داستان روزی‌ست که تعداد ماهی‌های برکه کم شده و دیگر همانند قبل غذایی برای هر دوی آن‌ها پیدا نمی‌شود. «دوستی» از جمله مضامینی‌ست که در این اثر به آن پرداخته شده است.

درباره کتاب صوتی مرغ ماهی خوار و مرغ مگس خوار:

راشل بلادن (Rachel Bladon) در کتاب صوتی پیش‌رو داستان یک دشت سرسبز را برایمان روایت می‌کند. جایی که مرغ مگس‌خواری به نام بلافی و مرغ ماهی‌خواری به نام اسکار با یکدیگر زندگی می‌کردند. هراندازه از میزان شکمو بودن این دو دوست برایتان بگوییم، کم گفته‌ایم. آن‌ها بیش از هر چیزی از ماهی‌های توی برکه تغذیه می‌کردند و این غذای مورد علاقه‌شان بود.

اگر بگوییم اسکار و بلافی از نظر ظاهری هیچ شباهتی به یکدیگر نداشتند، هیچ اغراق نکرده‌ایم. اسکار قدی بلند و ماهیچه‌ای قوی داشت. همین باعث شده بود نتواند سریع بال بزند. در مقابل، بلافی که خیلی کوچک بود، می‌توانست با سرعت بالایی پرواز کند.

همه‌ی داستان کتاب صوتی مرغ ماهی خوار و مرغ مگس خوار (The Heron and the Hummingbird) از آن وقتی شروع شد که میزان ماهی‌های توی برکه به حداقل رسید. اینجا بود که بلافی و اسکار تصمیم گرفتند برای پیدا کردن غذا مسابقه‌ای ترتیب دهند. این که کدام یک برنده‌ی مسابقه خواهند شد و ماجرای کتاب صوتی مرغ ماهی خوار و مرغ مگس خوار به کجا خواهد کشید، بماند برای وقتی که به داستان گوش سپردید. بد نیست اشاره کنیم دوستی از جمله مفاهیمی‌ست که راشل بلادن تلاش کرده تا در این اثر به آن بپردازد.

کتاب صوتی مرغ ماهی خوار و مرغ مگس خوار مناسب چه کسانی است؟

راشل بلادن این اثر شنیدنی را برای کودکان 6 تا 10 سال به نگارش درآورده است.

در بخشی از کتاب صوتی مرغ ماهی خوار و مرغ مگس خوار می‌شنویم:

بالاخره روز دوم هم شروع شد و اُسکار مثل روز اول مرتب بال زد و اصلا به پایین و مسیر اطرافش نگاهی نکرد. بلافی برخلاف رقیبش، بالا و پایین می‌رفت و همش از آب جمع شده‌ی توی گل‌ها می‌خورد بعد دوباره سرعتش رو زیاد می‌کرد و بلافاصله ازش جلو می‌زد.

آسمون روشنیش رو از دست داد و تاریک شد، پرنده‌ی کوچولو هم روی شاخه‌ی سرسبز یک درخت خوابید و دوستش همینطور به راهش ادامه می‌داد.

روز سوم رسید و مرغ مگس‌خوار از خواب بیدار شد. به اطرافش نگاه کرد و باز هم فهمید که دوستش ازش جلو زده، پس بدون لحظه‌ای صبر کردن، از جاش بلند شد و با تمام توانش پرواز کرد تا دوباره ازش جلو بیفته.

به دوستش نزدیک شد و گفت: "تو خسته نشدی؟؟ تا کی می‌خوای بال بزنی؟؟ یکم استراحت کن."

شب شد و دو پرنده دوباره مثل روزهای قبل به کارهاشون ادامه دادن. مرغ مگس خوار استراحت می‌کرد و مرغ ماهی خوار به پرواز ادامه می‌داد.

زمانی که اسکار می‌خواست چشم‌هاش رو ببنده، با خودش گفت: "درسته از درخت خیلی فاصله ندارم ولی صبح دوباره ازش جلو می‌زنم و برنده‌ی این مسابقه می‌شم... اومممم آرههه... بعدش هر چقدر که دلم بخواد می‌تونم ماهی بخورم. "

فهرست مطالب کتاب صوتی