معرفی و دانلود کتاب صوتی شبت بخیر خوب بخوابی

معرفی کتاب صوتی شبت بخیر خوب بخوابی

کتاب صوتی شبت بخیر خوب بخوابی نوشته دایان دی گروت، داستان جوجه‌تیغی کوچولویی را به تصویر می‌کشد که قصد دارد به همراه دوستانش برای نخستین بار به اردوی هیجان‌انگیز دو روزه‌ای در یک جنگل اسرارآمیز و مرموز برود.

موضوع کتاب صوتی شبت بخیر خوب بخوابی چیست؟

گیلبرت کوچولوی داستان شبت بخیر خوب بخوابی (Good Night, Sleep Tight, Don't Let the Bedbugs Bite) بسیار ذوق‌زده و شاد است؛ چرا که می‌خواهد به اردوی تابستانی در اردوگاه های-دی-هو از سوی مدرسه برود؛ جایی که تا به حال نرفته است و برایش هیجان زیادی دارد.

مادر او کمکش می‌کند تا ساکش را ببندد و لباس خوابی که دوست دارد را در کیفش قرار دهد. مادرش به او می‌گوید که چراغ‌قوه و اسپری حشره‌کش را فراموش نکند و خرس عروسکی‌اش را نیز بردارد.

اما گیلبرت حرف مادرش را رد می‌کند و خرسش را با خودش نمی‌برد؛ چراکه باور دارد تنها کسانی به اردوگاه می‌روند که بزرگ شده‌اند، پس بزرگ‌ترها نیازی به عروسک ندارند.

فردای همان روز، گیلبرت به اتفاق دوستانش سوار اتوبوس می‌شود و به اردوگاه های-دی-هو می‌رود. در آغاز راه، فرانک دوست نزیک گیلبرت، به او می‌گوید برادر بزرگ‌ترش، حضور یک شبح سرگردان در اردوگاه را برایش فاش کرده است.

گیلبرت با اطمینان به دوستش می‌گوید که برادرش حتماً با او شوخی کرده یا دروغ گفته است، چراکه ارواح وجود ندارند. با این حال لوییز دوست دیگرش هم حرف برادر فرانک را تکرار می‌کند. او می‌گوید در اردوگاه های-دی-هو روحی وجود دارد که شب‌ها رفت‌وآمد می‌کند.

وقتی آن‌ها به اردوگاه می‌رسند تا شب به بازی و تفریح می‌پردازند و گیلبرت سه لیوان آبمیوه می‌نوشد. در پایان شب، یکی از بچه‌های بزرگ‌تر، قصه‌ای از ارواح برای آن‌ها تعریف می‌کند که باعث ترس شدیدشان می‌شود. نیمه‌شب فرارسیده و حالا گیلبرت باید در تاریکی، تنها به دستشویی برود...

کتاب صوتی شبت بخیر خوب بخوابی برای چه کسانی مناسب است؟

دایان دی گروت (Diane DeGroat) در این داستان دوست‌داشتنی به کودکان 3 تا 7 ساله توصیه می‌کند که خیلی به حرف‌های بچه‌های بزرگ‌تر از خودشان اهمیت ندهند و به سادگی سخنانشان را باور نکنند.

این کتاب همچنین به کودکان می‌آموزد که داستان‌های ترسناک چیزی جز قصه نیستند و واقعیت ندارند پس نباید از آن‌ها ترسید. این داستان کمک می‌کند تا ترس کودکان از تاریکی، روح و صداهای عجیب هنگام شب از بین برود.

در بخشی از کتاب صوتی شبت بخیر خوب بخوابی می‌شنویم:

قصه‌گو: " ماجرایی که می‌خوام براتون تعریف کنم کاملاً واقعیه. این اتفاق سال‌ها قبل، دقیقاً همینجا، توی اردوگاه های‌دی‌هو افتاد. " (مکث)

"شبی تاریک و طوفانی بود. یکی از ساکنین این اردوگاه، نیمه‌شب از خوابگاهش بیرون اومد و به سمت آبدارخونه که طرف دیگه حیاط بود رفت تا کمی آب بیاره. اون قمقمه‌اش رو توی یکی از دستاش نگه داشته بود و توی دست دیگه‌اش شمعی روشن رو حمل می‌کرد. کمی که توی محوطه جلو رفت (پوف)... . باد شمعش رو خاموش کرد.

اون توی تاریکی مطلق مونده بود و هیچ‌جا رو نمی‌دید. مسیرش رو گم کرده بود و به هر طرف که می‌رفت، نمی‌تونست راهش رو پیدا کنه. اون ساعت‌ها پرسه زد و بعد روزها و هفته‌ها و در نهایت سال‌ها...

بعضی‌ها می‌گن که اون هنوز این دور و اطرافه و دنبال مسیرش می‌گرده و حالا یک روحه... ! "

با این کلمه آخر، یکهو همه از جاشون پریدن. چشم‌های فرانک از ترس گشاد شده بود و چشمای گیلبرت از اون هم گشادتر.

فهرست مطالب کتاب صوتی