معرفی و دانلود کتاب خاطرات شور جوانی

معرفی کتاب خاطرات شور جوانی

مراد حاصل حاجی وندی در کتاب خاطرات شور جوانی می‌کوشد تا مسائل و مباحث مختلفی را که خداوند متعال در آیات مختلف قرآن کریم به آن‌ها توجه دارد، در قالب اشعار و داستان‌های پندآموز به تصویر بکشد.

درباره کتاب خاطرات شور جوانی:

با وجود آن که در مورد تبلیغ قرآن کریم زحمت‌های فراوانی کشیده‌ می‌شود اما همچنان در خیلی از موارد شاهد آن هستیم که به دلیل کمبود وقت یا نداشتن سواد کافی، مطالعه قرآن مجید آن چنان که باید نیست. به همین دلیل مراد حاصل حاجی وندی سعی دارد در این کتاب با استفاده از داستان‌ها و اشعار پندآموز به موضوعاتی نظیر ربا، طلاق و جدایی، خشونت‌های خانگی و... که در قرآن بدان‌ها توجه بسیاری شده بپردازد.

کتاب خاطرات شور جوانی مناسب چه کسانی است:

اگر علاقمند به مطالعه اشعار و داستان‌های آموزنده هستید، بدون شک این کتاب برای شما جذاب خواهد بود.

در بخشی از کتاب خاطرات شور جوانی می‌خوانیم:

مردی وقتی زنده بود به پسرش سه نصیحت کرد و گفت هر وقت خواستی فلان جا بروی صبح زود برو و اگر خواستی خانه را بفروشی یک پله آن را خراب کن و اگر خواستی قمار کنی شخصی بنام لیلاج در فلان دروازه است اول با او ملاقات کن او شما را راهنمایی می‌کند آن‌ وقت برو برای قمار کردن.

پدر فوت نمود پسر خواست برود فلان جا وقتی صبح زود رفت با وضع بدی روبرو شد و دیگر چنین جایی نرفت و خواست خانه را بفروشد طبق وصیت پدر یک پله از منزل را خراب کرد با دردسر زیاد دوباره پله را درست کرد آنگاه دانست که برای یک پله آن‌ قدر زحمت دارد و بنابراین از فروش خانه هم منصرف شد و خواست طبق وصیت پدر برود برای قمار رفت به آدرس دروازه‌ای که پدرش داده بود با پرسیدن از این ‌و آن به لیلاج رسید گفت می‌خواهم بروم قمار ولی پدرم گفته اول بیایم خدمت شما لیلاج چندین عملیات از کارهای قمار را که نوعی تقلب بود از جمله گفت برو سه دانه قاب نوعی استخوان که بعضی قماربازها با آن‌ها بازی می‌کنند بیاور وقتی آورد آن‌ها را به پشت‌بام انداخت و گفت هر سه اسب نشسته برو ببین و بیاور پایین دفعه دوم آن‌ها را به پشت‌بام انداخت و گفت برو ببین هر سه خر نشسته و آن پسر رفت و دید درست است لیلاج گفت بیاور پایین و آن پسر آورد پایین و لیلاج دفعه سوم آن‌ها را به بالای بام انداخت و گفت برو ببین هر سه نشسته و آن پسر رفت و دید درست است لیلاج گفت پسرجان من با این تردستی‌ها که دیدی در قمار باختم و حال روزم را هم می‌بینی و منظور پدرت این بوده که هیچ‌گاه دست به قمار نزنی و در قرآن کریم سوره بقره آیه 219 هم قمار کردن از گناهان بزرگ است که انشاءاله جوانان عزیز و آن‌ها که در هر موقعیتی هستند دست به قمار نزنند آمین.

فهرست مطالب کتاب

در مورد طلاق
داستان انوشیروان
پیراهن شرعی
نصیحت به فرزند
تقاضای شخصی از حاکم
سنت خون آفرین
مرثیه حضرت امام حسین (ع)
برای منتظران حضرت مهدی (عج)
برای سالمندان عزیز در خانه سالمندان
در وصف آنکه تمام هستی در ید قدرت اوست
فراموش کرده بودم یادم افتاد
انگیزه سرودن شعر
افاده مرام
گزیده اشعار
بغض گلو
فقیر و غنی
کجا کجا
سپیده بهمن
انتقاد
خوی حیوانی
خرف خانه
گفتار بزرگان