معرفی و دانلود کتاب جاودانگی

معرفی کتاب جاودانگی

کتاب جاودانگی واپسین رمان میلان کوندرا، نویسنده‌ی پرآوازه‌ی چک است. او در این داستان فلسفی که خالی از مایه‌های روان‌شناختی نیز نیست، ماجرای سه شخصیت با نام‌های پل، اگنس و لارا را روایت می‌کند و چالش‌های عاطفی میان آنان را به تصویر می‌کشد. گفتنی است که این اثر یکی از عناوین پرفروش نیویورک تایمز به شمار می‌رود.

درباره‌ی کتاب جاودانگی

میلان کوندرا (Milan Kundera) یکی از نامدارترین و تأثیرگذارترین نویسندگان اروپایی در طول قرن بیستم بود؛ داستان‌نویسی خلاق و برخوردار از نبوغی ژرف که علاوه بر آثار روایی مهم و خواندنی، کتاب‌های آموزنده‌ای نیز در حوزه‌ی تئوری رمان به نگارش درآورد. کوندرا از آن دست نویسندگانی بود که به کارشان اشراف تام دارند و آگاهانه تکنیک‌ها و تمهیدهای نوآوارانه‌ی ادبی را در آثار خویش به کار می‌گیرند. آثار او صرف‌نظر از ارزش ادبی، همواره از حیث سیاسی نیز پرسروصدا و مناقشه‌برانگیز بوده‌اند. کوندرای چک بخش قابل توجهی از عمر خود را زیر سایه‌ی حکومت کمونیستی و تحت سیطره‌ی حاکمان دلبسته به بلوک شرق گذراند. او که شخصاً طعم استبداد و خفقان را چشیده بود، در عمده‌ی آثار خویش واکنشی شریف و آزادی‌خواهانه به این استبداد و خفقان نشان داده است - واکنشی که البته هرگز به شعارهای سیاسی کلیشه‌ای و فاقد ارزش ادبی تقلیل نیافت.

کتاب جاودانگی (Immortality) آخرین و یکی از بهترین رمان‌های میلان کوندرا است. اثری که به زعم منتقدان، دربردارنده‌ی اعلاترین تجلی نبوغ ادبی نویسنده است. میلان کوندرا در کتاب جاودانگی، به سیاق دیگر آثار مشهور خود، از جمله کتاب پرآوازه‌ی «سبکی تحمل‌ناپذیر هستی»، در خلال روایت داستانی واقع‌گرا با محوریت شخصیت‌هایی سرزنده و ملموس، به زیبایی دغدغه‌های فلسفی و سیاسی خویش را نیز بیان کرده است.

داستان کتاب جاودانگی حول محور سه شخصیت اصلی می‌گردد: پل، همسر او اگنس، و خواهر اگنس (لارا). در خط سیر داستان نویسنده با دقت و حوصله زوایای پنهان روح و روان شخصیت‌های اصلی خود را به خواننده نشان می‌دهد و هر یک از آن‌ها را به نوعی بر سر موقعیت‌هایی قرار می‌دهد که ناچار از اتخاذ تصمیم‌گیری‌های دشوار اخلاقی می‌شوند.

اگنس پس از مرگ پدر خویش بحرانی روحی را پشت سر می‌گذراند و در خلال دست‌وپنجه نرم کردن با این سوگ عظیم، درمی‌یابد که هیچ‌گاه به راستی طعم عشق و شور و جنونِ جوانانه را نچشیده است. از آن سو لارا را داریم که اگرچه پنهانی و در خفا، اما به طرزی که دست‌کم برای خود او غیرقابل کتمان است، نسبت به پل احساس علاقه می‌کند. داستان بی‌افت‌وخیز چندانی اما همراه با نوعی جذابیت سحرانگیز پیش می‌رود و خواننده را گام به گام با تغییراتی که در بطن رابطه‌ی شخصیت‌های اصلی با یکدیگر رخ می‌دهد، همراه می‌کند.

کتاب جاودانگی میلان کوندرا بیش از اغلب آثار او رنگ‌وبوی فلسفی دارد. کوندرا در این اثر به مضامین و مفاهیم و پرسش‌های اساسی بسیاری پرداخته است. معنای عشق چیست؟ رابطه‌ی اصیل انسانی چه شکل و کیفیتی دارد؟ وفاداری و راستی در یک رابطه‌ی انسانی چگونه تعریف می‌شود؟ زمانی که تعهد انسان به سرنوشت خود با تعهد اخلاقی‌اش در قبال دیگران در تعارض قرار می‌گیرد، کار درست ارجح دانستن کدام‌یک از تعلق‌هاست؟ و بسیاری از سوالات این‌چنینی دیگر.

نثر خاص میلان کوندرا که در عین سادگی خصلتی تقلیدناپذیر دارد و گاه در فرازهایی از آثار او آشکارا به زبان شعر نزدیک می‌شود، در کتاب جاودانگی در کمال پختگی عرضه شده است. از دیگر ویژگی‌های این کتاب که آن را از جهاتی ارزشمندتر از دیگر آثار نویسنده می‌کند، این است که میلان کوندرا آن را در اوج پختگی فکری به رشته‌ی تحریر درآورده است. به همین خاطر، شاید پر بیراه نباشد که این اثر را شاهکار اصلی نویسنده‌ی اهل چک بدانیم.

کتاب جاودانگی میلان کوندرا توسط حسین کاظمی یزدی به فارسی ترجمه شده و از سوی انتشارات نیکو نشر به انتشار رسیده است.

جوایز و افتخارات کتاب جاودانگی

• حضور در فهرست عناوین پرفروش و قابل‌تقدیر نیویورک تایمز
• برنده‌ی جایزه‌ی ادبی ایندیپندنت (در بخش رمان خارجی)
• برنده‌ی جایزه‌ی کینها روکو در سال 1993
• برنده‌ی جایزه‌ی سینا یاروسلاوا سیفرتا در سال 1994

نکوداشت‌های کتاب جاودانگی

• کتاب جاودانگی میلان کوندرا اثری جالب توجه و ارزشمند است. (نشریه‌ی پابلیشرز ویکلی)
• رمان جاودانگی داستانی شگفت‌انگیز و پر از ظرافت را روایت می‌کند، داستانی که احساسات مخاطب را برمی‌انگیزد. (کِرکس ریویوز)
• شاهکاری کم‌نظیر که نمی‌توان آن را در طبقه‌بندی‌های آشنای ادبی جا داد. (گودریدز)
• اثری الهام‌بخش و خواندنی... می‌توان آن را بهترین کتاب میلان کوندرا نامید. از همان صفحه‌ی نخست تا واپسین کلمات، ما را مجذوب و شیدای خود می‌سازد. (کلوند ش. م. ج)

کتاب جاودانگی مناسب چه کسانی است؟

علاقه‌مندان به رمان‌های رئالیستی و دوست‌داران داستان‌های فلسفی مخاطبان اصلی رمان جاودانگی از میلان کوندرا هستند.

در بخشی از کتاب جاودانگی می‌خوانیم

من درباره‌ی اگنس می‌نویسم؛ سعی می‌کنم او را تخیل کنم؛ می‌گذارم روی نیمکت سونا بنشیند، در خیابان‌های پاریس بچرخد، مجله‌ها را ورق بزند و با شوهرش صحبت کند؛ ولی نقطه‌ی شروع همه‌ی این‌ها ژست زنی بود که کنار استخر برای ناجی غریق دست تکان می‌داد و من احتمالاً این مسئله را فراموش کرده‌ام. آیا اگنس باز هم برای فرد دیگری، به این شکل، دست تکان داده است؟ نه. ظاهراً خیلی عجیب است؛ ولی من معتقدم او سال‌هاست چنین کاری نکرده است. سال‌ها پیش، وقتی خیلی جوان بود؛ بله در آن روزها او این‌ گونه دست تکان می‌داد. در آن روزگار او هنوز در شهری سوئیسی زندگی می‌کرد که با منظره‌ی قله‌ی کوه‌ها در دوردست احاطه شده بود. شانزده‌ساله بود و با یکی از دوستان مدرسه‌اش به سینما می‌رفت. دوست به محض خاموش شدن چراغ‌ها دست اگنس را گرفت. بلافاصله‌ کف دستانشان به هم چسبید؛ اما پسرک جرئت نداشت دستی را که با این جسارت گرفته بود، رها کند؛ و این به این معنی بود که دستش عرق کرد و از این مسئله خجالت‌زده شد. بنابراین، آن‌ها با دستانی خیس عرق، یک ساعت و نیم کنار هم نشستند و تا زمانی که چراغ‌ها دوباره روشن شدند، آن‌ها را رها نکردند.

پسرک قصد داشت این قرار را هرچه بیشتر طولانی کند؛ بنابراین، اگنس را به خیابان‌های قسمت قدیمی شهر برد، بعد به حیاط صومعه‌ای قدیمی رفتند که پر از جهانگرد بود و در بالای یک خیابان شیب‌دار قرار داشت. پسرک به ‌وضوح به مسائل پیش رو فکر می‌کرد؛ زیرا اگنس را به راهرویی باریک هدایت ‌کرد و وانمود کرد می‌خواهد تابلوِ نقاشی خاصی به او نشان دهد. آن‌ها به انتهای راهرو رسیدند؛ ولی آن‌جا به ‌جای تابلوِ نقاشی در بزرگ قهوه‌ای‌رنگی بود که رویش نوشته شده بود WC. پسرک متوجه علامت نشد و همان‌جا توقف کرد. اگنس می‌دانست که پسرک به ‌دنبال تابلوِ نقاشی نیست و تنها در پی مکانی خلوت است تا او را ببوسد. پسرک بیچاره جایی بهتر از گوشه‌ی کثیف دست‌شویی پیدا نکرده بود.

فهرست مطالب کتاب

بخش 1. چهره
بخش 2. جاودانگی
بخش 3. جنگ
خواهران
عینک آفتابی
بدن
جمع و تفریق
زن مسن‌تر، مرد جوان‌تر
فرمان یازدهم
ایماژولوژی
بهترین هم‌پیمان گورکنانِ خود
یک احمق واقعی
گربه
ژست اعتراض علیه تجاوز به حقوق بشر
مطلقاً مدرن بودن
قربانی شهرت کسی بودن
جنگ
پروفسور آوِناریوس
بدن
ژست اشتیاق به جاودانگی
ابهام
روشن‌بین
خودکشی
عینک آفتابی
بخش 4. انسان احساساتی
بخش 5. شانس
بخش 6. صفحه
بخش 7. جشن