معرفی و دانلود کتاب توتو، گربه‌ی نینجا 4: دزد قلاده‌ی یاقوت

معرفی کتاب توتو، گربه‌ی نینجا 4: دزد قلاده‌ی یاقوت

کتاب توتو، گربه‌ی نینجا 4: دزد قلاده‌ی یاقوت اثر جذاب دیگری از درموت اولیری است. توتوی نینجا در این قسمت تامین امنیت سفیر فرانسه را برعهده دارد؛ اما در طول انجام وظیفه، اتفاقی پیش‌بینی‌نشده رخ می‌دهد. آن‌ها زمان بازدید از موزه متوجه ناپدید شدن یک شیء مهم می‌شوند و در کمال تعجب توتو به جرم دزدی دستگیر می‌شود! این روزها به لطف حضور آن‌ها لندن امن‌تر از همیشه است اما خطر هرگز خبر نمی‌کند... .

درباره‌ی کتاب توتو، گربه‌ی نینجا 4: دزد قلاده‌ی یاقوت

سفیر فرانسه قرار است از لندن بازدید کند و این خبر همه را به تکاپو انداخته. این آقای موش سفید با کت‌وشلوار راه‌راهش نگاه خیلی از ساکنان انگلیس را جلب می‌کند که برای خود او عالی است، اما توتو اصلا از این وضعیت خوشنود نیست. می‌پرسید چرا؟ چون گربه‌ی نینجای ما محافظ سفیر است! زمانی که کتاب توتو، گربه‌ی نینجا 4: دزد قلاده‌ی یاقوت (Toto the Ninja Cat and the Mystery Jewel Thief) را شروع می‌کنید لندن به لطف حضور آن‌ها امن‌تر از همیشه شده و گروه توتو حالا حسابی معروف شده‌اند اما خطر هرگز خبر نمی‌کند؛ مخصوصا اگر پای سیاست در میان باشد!

درموت اولیری در این اثر جذاب، داستان‌هایش را به سطحی بالاتر و پیچیده‌تر از همیشه ارتقا داده است. توتو به‌عنوان محافظ سفیر فرانسه می‌کوشد وظیفه‌اش را به خوبی انجام دهد که به دلیل توانایی‌های عالی‌اش کار سختی نیست، اما حیله‌های افراد شرور این‌بار از راهی دیگر برایش مشکل درست می‌کنند. سفیر و توتو حین بازدید از موزه متوجه می‌شوند یک قلاده‌ی گربه‌ی باستانی، ارزشمندترین شیء آنجا، در جایگاهش حضور ندارد. این موضوع یک مشکل امنیتی-ملی است و احتمالا هیچ‌کس به اندازه‌ی گربه‌ی نینجا برای حل آن صاحب صلاحیت نیست؛ اما همه‌ی شواهد از مجرم بودن توتو حکایت دارند پس قهرمان داستان، سر از زندان‌های لندن درمی‌آورد... .

کتاب توتو، گربه‌ی نینجا 4: دزد قلاده‌ی یاقوت همچون جلدهای گذشته توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده و با ترجمه‌ی فاطمه عباسی در اختیار خوانندگان فارسی‌زبان قرار می‌گیرد.

درباره‌ی مجموعه‌ی توتو، گربه‌ی نینجا

داستانی خواندنی و قوی درباره‌ی شگفت‌انگیزترین حیواناتی که می‌توانید تصور کنید! شخصیت اصلی مجموعه‌ی توتو، گربه‌ی نینجا (Toto the Ninja Cat) یک گربه‌ی تقریبا نابینا به اسم توتو است که همراه برادرش، نقره‌ای، در شهر لندن زندگی می‌کنند. این خواهر و برادر درواقع اهل ایتالیا هستند اما وقتی زن و شوهری مهربان این دو را به سرپرستی قبول می‌کنند، راهی انگلیس می‌شوند. کنار آمدن با شب‌های سرد این کشور خیلی راحت نیست ولی داشتن مراقب‌هایی دلسوز، غذای آماده و خانه‌ی امن حال آن‌ها را خوب می‌کند. با این وجود نقره‌ای و توتو، گاهی هوس ماجراجویی به سرشان می‌زند یا برای محافظت از قلمروی صاحبشان وارد نبرد با بقیه حیوانات می‌شوند.

گردش در شهری که نمی‌شناسید یا درگیری با حریف‌های عظیم‌الجثه چندان بی‌خطر نیست اما خواهر و برادر رازی دارند که بقیه از آن بی‌خبرند: توتو یک گربه‌ی نینجاست! او زمان زندگی در ایتالیا هنرهای رزمی را از استاد باتجربه‌اش آموخته که او هم مهارتش را از استادی ژاپنی یاد گرفته بود. او به توتو کمک کرد با وجود مشکل در بینایی به بقیه‌ی حواسش اعتماد کند و با قدرت لامسه، بویایی و شنوایی‌اش خیلی خوب محیط اطراف را بشناسد. همین توانایی خاص باعث شده توتو به خوبی از خود و برادرش محافظت کند. ولی وقتی به لندن می‌رسند، ماجراهای جدیدی رقم می‌خورد. مهارت‌های این گربه‌ی دوست‌داشتنی اینجا به چالش کشیده می‌شود چون در این شهر قدیمیِ پررمز و راز، خطرهایی انتظارش را می‌کشد که او تا امروز با آن‌ها مواجه نشده بود... .

جالب است بدانید درموت اولیری (Dermot O'Leary) برای نوشتن این داستان از زندگی خود الهام گرفته است. او و همسرش در سفری به ایتالیا،‌ دو گربه‌ی ولگرد را نجات دادند که یکی از آن‌ها نابینا بود. آن‌ها به سرعت متوجه شدند این گربه واکنش‌هایی شبیه نینجا دارد و همین موضوع تخیلاتی بامزه به ذهنش آورد. او در مصاحبه‌ای گفت ما دوست داریم تصور کنیم حیوانات خانگی‌‌مان وقتی خواب یا بیرون هستیم زندگی مخفیانه‌ای دارند،‌ پس می‌توان گفت داستان گربه‌ی نینجا به نوعی تصورات من درباره‌ی گربه‌ی نابینای خودمان بوده است. ماجراهای توتو و نقره‌ای معمولا به طنز خاص، وقایع هیجان‌انگیز و ماجراجویی‌های شبانه شهرت دارد اما این مجموعه درس‌هایی نیز برای آموختن به کودکان دارد زیرا درموت اولیری در طول داستان به ارزش دوستی، سازگاری با شرایط جدید، پایداری مقابل ناملایمات و البته دوستی با حیوانات می‌پردازد.

تاکنون پنج جلد از مجموعه‌ی توتو، گربه‌ی نینجا (Toto the Ninja Cat) منتشر شده که اسامی آن‌ها را می‌توانید در ادامه بخوانید:

• توتو، گربه‌ی نینجا 1: در تعقیب مار کبرا
• توتو، گربه‌ی نینجا 2: سرقت بزرگ پنیر
• توتو، گربه‌ی نینجا 3: فاجعه در کنسرت
• توتو، گربه‌ی نینجا 4: دزد قلاده‌ی یاقوت
• توتو، گربه‌ی نینجا 5: Toto the Ninja Cat and the Legend of the Wildcat (این اثر که در سال 2021 به چاپ رسید هنوز به زبان فارسی برگردانده نشده)

کتاب توتو، گربه‌ی نینجا 4: دزد قلاده‌ی یاقوت مناسب چه کسانی است؟

خواندن این کتاب برای همه‌ی کودکان 7 تا 12 ساله‌ و طرفدار داستان‌های ماجراجویانه و فانتزی لذتبخش خواهد بود.

با درموت اولیری بیشتر آشنا شویم

یکی از مجریان و نویسندگان پرفروش و توانای انگلیسی، درموت اولیری (Dermot O'Leary) نام دارد. او در سابقه‌ی فعالیت‌های کاری خود در برنامه‌های متنوعی حضور داشته که از آن جمله می‌توان به برنامه‌های «صبح شنبه رادیو BBC2»، «Reel Stories» و پادکست «مردم، فقط مردم» اشاره کرد.

در بخشی از کتاب توتو، گربه‌ی نینجا 4: دزد قلاده‌ی یاقوت می‌خوانیم

توتو فریاد زد: «پنجه‌هاتون رو بدین به‌هم و ول نکنین.» پنجه‌ها را به‌هم دادند و یک زنجیره‌ی گربه‌ای درست کردند! بعد توتو با آخرین ذره‌ی توانش، دو گربه را توی هوا پرت کرد. نقره‌ای روی کنده‌ی پوسیده‌ی درخت بلوط فرود آمد و با بدبختی موفق شد ساکس و بعد توتو را طرف درخت بکشد و نجات دهد. خیلی خسته بودند، برای لحظه‌ای تکان نخوردند، گیج‌ومنگ شده بودند و سعی کردند اتفاقی را که افتاده بود هضم کنند. توتو گیج و سردرگُم بود و حتی کمی از دست رئیسش عصبانی بود. مطمئناً در دزدی قلاده‌ی تامِ پیر دست نداشت، اما دیگر چه کسی به‌جز او و سیریل کلید را داشته؟ و بدتر این بود که به نظر خیلی شکست‌خورده آمد... پس اگر بی‌گناه بود چرا با آن‌ها نجنگید؟ توتو سعی کرد این فکر را از سرش بیرون کند؛ لاری کم کسی نبود. یک نینجا و دوست توتو بود. باید دلیل دیگری برای آن رفتارش باشد.

ساکس فکرهای توتو را به‌هم زد. «اون چیزی که لاری گبل از فرارمون گفت چی بود؟ امیدتون زیر چرک‌دستی شیره؟ اصلاً به مُکم نمی‌رسه منظورش چی بود. تو می‌دونی کواهری؟» توتو فقط سرش را تکان داد. بدون استادش، او حتی نمی‌دانست از کجا شروع کند! وقتی به منظور لاری فکر می‌کردند، کنده‌ی بزرگ آرام کنار ساحل رودخانه ایستاد. گربه‌ها همه بالا را نگاه کردند؛ حالا خیلی از مرکز شهر دور شده بودند. اینجا رودخانه آرام‌تر بود و ساحلش را چمن‌های سبز کم‌رنگ پوشانده بود. اگر توی همچین دردسری نبودند این ساحل جان می‌داد برای پیک‌نیک؛ که اتفاقاً بجا هم بود چون همین‌که اطراف را نگاه کردند یک قایق اسباب‌بازی بچه‌آدمی را دیدند که لنگر انداخته بود و چهره‌ای آشنا داشت از آن لذت می‌برد.