معرفی و دانلود کتاب بی‌سرزمین‌تر از باد

معرفی کتاب بی‌سرزمین‌تر از باد

کتاب بی‌سرزمین‌تر از باد فیلمنامه‌ای به قلم شیوا پورباقی است که در آن به مشکلات اجتماعی جامعه پرداخته. این نویسنده‌ی چیره‌دست در کتاب حاضر که اقتباسی واقعی نیز به شمار می‌آید، ماجرای دختری به نام شیدا را روایت می‌کند که به پسری دل می‌بندد و با وجود مخالفت‌های شدید خانواده‌اش با او ازدواج می‌کند.

درباره‌ی کتاب بی‌سرزمین‌تر از باد:

در این فیلمنامه ماجرای دختری زیبارو به نام شیدا را می‌خوانید که در یکی از شهرهای شمال مشغول تحصیل است. او در مراسم عروسی بهترین دوستش «لیلا» با پسرعموی او «مهرداد» آشنا و عاشقش می‌شود. پدر و مادر شیدا به شدت مخالف این ازدواج هستند اما با پافشاری‌های دخترشان در نهایت رضایت می‌دهند.

شیدا و مهرداد مدتی را عاشقانه سپری می‌کنند اما شیدا کم کم متوجه ضعف اخلاقی بزرگی در همسرش می‌شود. مهرداد اصلا تحمل سختی‌های زندگی را ندارد و مدام به دنبال پناهگاهی‌ست تا در آنجا پنهان شود. همین مسئله شیدا را برای ادامه‌ی زندگی با او دچار تردید کرده و در آستانه‌ی جدایی قرار می‌گیرد.

نویسنده با تمرکز به عمق مسائل اخلاقی و اجتماعی که در جای جای شهر و دیارمان نمونه‌های فراوان آن هر روزه مشاهده می‌شود، سعی در بیان نکات آموزنده علمی و روانشناسانه در یک ارتباط به ظاهر ساده دوستی برای تشکیل یک زندگی مشترک را دارد.

با امید اینکه با مطالعه چنین کتبی که راهگشای برخی مشکلات است در تربیت فرزندانمان کوشا باشیم و با پشتوانه خانواده‌ای سالم و ایجاد روابط صادقانه و صمیمانه، کمتر شاهد حوادث تلخ و دردناک جدایی در این آب و خاک باشیم.

کتاب بی‌سرزمین‌تر از باد برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه این کتاب را به علاقه‌مندان به فیلمنامه‌های ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب بی‌سرزمین‌تر از باد می‌خوانیم:

9 داخلی منزل شیدا روز پنج شنبه (چند هفته بعد):

شیدا در حال مطالعه است. کتاب در دست به سمت یخچال می‌رود و سیب قرمزی بر می‌دارد و گوشۀ سیب را با دندان می‌کَند و دهانش را پر می‌کند. تلفن زنگ می‌زند. شیدا به سمت تلفن می‌رود تا تلفن را جواب دهد. شیدا به محض دیدن شماره مهراد روی صفحه ID تلفن یکدفعه کل سیب را می‌بلعد و چند ضربه محکم به سینه خود می‌کوبد.

شیدا: سلام مهراد جان... کبکت خروس می‌خونه... چی؟!
صدای مهراد: گفتم: بپر، آماده شو، نزدیکم.
شیدا (با اکراه): یه عالم درس دارم، امتحان دارم!
صدای مهراد: من، امتحان ممتحان حالیم نیست. یک هفته بیزنس یک روز عشق و حال!
شیدا به ساعت نگاه می‌کند. ساعت پنج غروب است.
صدای مهراد: زود باش، با ماشین بابام میام، رسیدَما!
مهراد ارتباط را سریع قطع می‌کند و بوق کش‌دار بعد از آن شنیده می‌شود. (فیداوت)

10 داخلی منزل شیدا روز (چند لحظه بعد):

شیدا جلوی آینه بزک می‌کند. لباس نویی می‌پوشد و جلوی آینه جلو و عقب می‌رود. وقتی حاضر می‌شود به آشپزخانه می‌رود و در ظروف مخصوصی میوه و شیرینی و شکلات می‌گذارد و به همراه یک فلاسک چای و ساکی از وسایل خوراکی از منزل بیرون می‌رود. (فیداوت)

11 خارجی گل‌فروشی روز (چند لحظه بعد):

شیدا یک گل رز قرمز زیبا از گلفروشی خریداری می‌کند و به ساعتش نگاه می‌کند و منتظر مهراد می‌ماند.