معرفی و دانلود کتاب بعضی از رازها را نباید نگه داشت

معرفی کتاب بعضی از رازها را نباید نگه داشت

کتاب بعضی از رازها را نباید نگه داشت نوشته‌ی جاینین ساندرز داستان یک شوالیه‌ی کوچک است که فردی در موقعیت‌های مختلف، قسمت‌های خصوصی بدن او را لمس کرده و شوالیه این راز آزاردهنده را در دلش نگه داشته است. این داستان ارزشمند به کودکان آموزش می‌دهد که از بدن خودشان در برابر آسیب‌های جنسی محافظت کنند.

موضوع کتاب بعضی از رازها را نباید نگه داشت چیست؟

روزی روزگاری شوالیه‌ی کوچک و شجاعی به نام آلفرد همراه با مادرش سوزان در کلبه‌ای کوچک زندگی می‌کردند. مادر آلفرد در قلعه‌ی یک فرد مشهور و ثروتمند به نام لرد هِنری کار می‌کرد. آلفرد هر روز بعد از مدرسه پیش مادرش به قلعه می‌رفت. لرد هِنری و آلفرد هر روز با هم کلی بازی می‌کردند و هِنری، آلفرد را قلقلک می‌داد تا اینکه کم‌کم قلقلک‌ها بیشتر شدند تا جایی که گاهی هِنری به قسمت‌های خصوصی بدن آلفرد دست می‌زد.

آلفرد از این موضوع سخت ناراحت و غمگین بود اما نمی‌توانست این راز را به مادرش یا هیچکس دیگری بگوید؛ چرا که هِنری او را تهدید کرده بود که اگر کسی از این قضیه باخبر شود مادرش را اخراج می‌کند و آن‌ها دیگر غذایی برای خوردن نخواهند داشت. آلفرد باید چکار می‌کرد؟ باید برای همیشه این راز را در دلش نگه می‌داشت یا آن را با مادرش در میان می‌گذاشت؟ شما فکر می‌کنید او بالاخره چه تصمیمی می‌گیرد؟

درباره‌ی کتاب بعضی از رازها را نباید نگه داشت (Some Secrets Should Never Be Kept):

جاینین ساندرز (Jayneen Sanders) در این کتاب آموزنده با به تصویر کشیدن داستان جذاب یک شوالیه که مورد علاقه‌ی اکثر کودکان است، به موضوع فوق‌العاده مهم و حساسی می‌پردازد. آزار یا تجاوز جنسی، حادثه‌ای ناگوار و بیش از اندازه تلخ برای همه‌ی کودکان و والدین محسوب می‌شود که آسیب‌های روحی و روانی آن تا پایان عمر همراه آن‌هاست.

کودکان باید یاد بگیرند چطور امنیت خود را حفظ کنند و اگر فردی تماس جسمی نامناسبی با آن‌ها برقرار کرد، این موضوع را فوراً به فرد بزرگسال مورد اعتمادشان بگویند. این مسئله فوق‌العاده سرنوشت ساز و مهم است و اندکی غفلت در این موضوع از سوی بزرگترها می‌تواند آسیب‌های جدی عاطفی و روانی به کودکان وارد کند.

کودکان معمولا نمی‌توانند احساس خود را راحت و شفاف بیان کنند. بنابراین هر روز این فرصت را برایشان فراهم کنید که از احساسشان حرف بزنند. درباره‌ی احساس «امنیت» و «ناامنی» با کودکان گفت‌وگو کنید و موقعیت‌های مختلفی را که ممکن است باعث ایجاد حس ناامنی در کودک شود، بسازید تا با احساسش در آن شرایط خاص آشنا شود و بتواند با شما درباره‌اش صحبت کند. با فرزندتان حرف بزنید و بپرسید که وقتی نگران است یا احساس ناامنی می‌کند، چه حالی دارد؟ برایش توضیح دهید که آدم‌ها وقتی نگرانند یا احساس ناامنی می‌کنند، این اتفاق‌ها برای بدنشان می‌افتد: دست‌هایشان عرق می‌کند، قلبشان تند می‌زند، گریه می‌کنند و ...، بگویید این‌ها «نشانه‌های هشداردهنده» هستند که خبر می‌دهند یک جای کار اشکال دارد. فرزندتان را تشویق کنید که هروقت با «علائم هشداردهنده» روبه رو شد، به یک بزرگتر مورد اعتماد خبر بدهد.

اصطلاح «بخش‌های خصوصی بدن» را برای فرزندتان تعریف کنید، به او بگویید اندام‌های خصوصی بدن بخش‌هایی هستند که با لباس زیر پوشانده می‌شوند، از همان سنین پایین، برای اشاره به اندام‌های بدن از الفاظ صحیح استفاده کنید. به فرزندتان بگویید هیچ‌کس نباید بخش‌های خصوصی بدن او را لمس کند (که این شامل لب‌هایش هم می‌شود) و اگر کسی این کار را کرد، باید بگوید «نه!» یا «این کار را نکن!» حتما به بچه‌ها گوشزد کنید که تماس‌های نامناسب را به بزرگتر مورد اعتمادشان اطلاع دهند. به فرزندتان بگویید آن‌ها هم نباید به بخش‌های خصوصی دیگران دست بزنند، حتی اگر کسی چنین چیزی را از آن‌ها بخواهد و اگر عکس بخش‌های خصوصی بدن را دیدند به بزرگتر مورد اعتمادشان بگویند. با بچه‌ها گفت‌وگو کنید که بعضی از افراد می‌توانند به بخش‌های خصوصی بدنشان دست بزنند، مثلا دکترها؛ آن هم زمانی که خودتان یا یک بزرگتر دیگر حضور دارید.

کتاب بعضی از رازها را نباید نگه داشت یک کلید راهگشاست که به وسیله‌ی داستان و تصاویر زیبای آن می‌توانید با کودکانتان در مورد اهمیت مراقبت از بدنشان در مقابل دیگران صحبت کنید. بسیاری از والدین نمی‌دانند چگونه باید در مورد این مسائل به کودکان هشدار دهند؛ از طرفی دیگر والدین بسیاری هم هستند که تصور می‌کنند که نباید در مورد نقاط خصوصی بدن کودکان با آن‌ها حرفی زد؛ تصوری غلطی که اگر اصلاح نشود باعث آسیب‌هایی جدی به کودکان خواهد شد. این کتاب هم به بزرگترها و هم به کودکان کمک می‌کند تا از بسیاری از اتفاقات تلخ جلوگیری کنند یا اگر حادثه‌ای رخ داد حتماً در مورد آن با بزرگترها صحبت کنند و هرگز در مقابل این موضوع سکوت نکنند.

چگونه باید داستان بعضی از رازها را نباید نگه داشت را برای کودکان خواند؟

به بچه‌ها بگویید می‌خواهید یک داستان خیلی خاص برایشان بخوانید. جلد را نشانشان دهید و عنوان کتاب را بلند بخوانید، بپرسید: فکر می‌کنی این پسر کوچولو کیست؟ به نظرت حالش چطور است؟ چرا فکر می‌کنی این احساس را دارد؟ داستان را بخوانید، هر زمان که مناسب دیدید، مکث کنید و درباره‌ی تصاویر حرف بزنید. پیشنهاد می‌شود اولین بار که کتاب را می‌خوانید، زیاد وارد جزئیات تصاویر نشوید تا خط داستانی گم نشود.

داستان که تمام شد، مستقیم بروید سراغ سؤال‌های انتهای کتاب چند دقیقه‌ای را به هر سؤال اختصاص دهید. وقتی برای بار دوم داستان را می‌خوانید درباره‌ی زبان بدن پسر بحث کنید و از فرزندتان بپرسید در این تصویر، پسر داستان چه احساسی دارد؟ هفته‌ی بعد دوباره سری به داستان بزنید. بپرسید: این داستان را یادت می‌آید؟ درباره‌ی چی بود؟ چه اتفاقی برای پسر داستان افتاد؟

اگر کسی بخش‌های خصوصی بدنتان را لمس کرد، آیا باید این راز را پیش خودتان نگه دارید؟ آن پسر کوچولو چه نشانه‌های هشداردهنده‌ای داشت؟ اگر کسی به بخش‌های خصوصی بدنتان دست زد باید چه کار کنید؟ حتما این نکته را به فرزندتان بگویید که باید به آن شخص بگوید از این کار دست بردارد و به فرد مورد اعتمادش اطلاع دهد و آن قدر بگوید تا حرفش را باور کند. شرایطی که می‌تواند بهشان اعتماد کند، نام ببرد. به بچه‌ها بگویید این افراد در «گروه امن» آن‌ها قرار دارند؛ روی پیام مهم کتاب تأکید کنید: بدن شما، فقط بدن شماست و هیچ‌کس حق ندارد به آن دست بزند. آدم نباید رازهایی را نگه دارد که باعث می‌شوند حالش بد شود.

کتاب بعضی از رازها را نباید نگه داشت مناسب چه کسانی است؟

این کتاب با داستانی پرکشش یک منبع آموزشی عالی برای کودکان 3 تا 7 سال است که علاوه بر اینکه از خواندن داستان و تصاویر زیبایش لذت می‌برند، مسائل بسیار مهمی را نیز خواهند اموخت.

در بخشی از کتاب «بعضی از رازها را نباید نگه داشت» می‌خوانیم:

یک روز، وقتی مادر آلفرد داشت یک جای دور از قلعه را تمیز می‌کرد و آن اطراف نبود، لرد هنری جوری آلفرد را قلقلک داد که آلفرد احساس ناراحتی کرد و شکمش پیچ خورد.

قلقلک بازی دیگر اصل کیف نمی‌داد. بعضی وقت‌ها الرد هنری به جاهای خصوصی بدن آلفرد دست می‌زد و قلقلکش می‌داد. حتی وقتی آلفرد ازش خواست دیگر این کار را نکند، باز هم از کارش دست برنداشت.