معرفی و دانلود کتاب باد سهمگین

معرفی کتاب باد سهمگین

ادبیات آمریکای لاتین و یک شاهکار ادبی درباره‌ی تلاش کشاورزان برای مقابله با سرمایه‌داران خودکامه: این داستانی از رنج زحمت‌کشان است. کتاب باد سهمگین نوشته‌ی میگل آنخل آستوریاس شما را با دنیایی گرمازده آشنا می‌کند. این رمان مورد توجه منتقدین بسیاری قرار گرفته و به زبان‌های مختلف ترجمه شده است.

درباره‌ی کتاب باد سهمگین

زندگی کشاورزان و زمین‌داران همواره دست‌مایه‌ی خوبی برای داستان‌های پر رمز و راز و شنیدنی است. این سرگذشت افرادی است که روز و شب به کشت‌وکار مشغولند و همیشه صاحبان قدرت حق آن‌ها را نادیده گرفته‌اند. در ادبیات آمریکای لاتین نمونه‌های متعددی وجود دارد که رنج زحمت‌کشان را به تصویر کشیده است. میگل آنخل آستوریاس (Miguel Angel Asturias) در کتاب باد سهمگین (Strong Wind) یکی از این داستان‌ها را با زبانی انتقادی و توصیف‌های بی‌نظیر خلق کرده است. این کتاب اولین رمان از مجموعه‌ای سه‌گانه است که به زندگی روستا‌ئیان کشاورز و صاحبان ثروتمند شرکت‌های آمریکایی می‌پردازد. نویسنده‌ی این کتاب در سال ۱۹۶۷ جایزه‌ی نوبل را دریافت کرده است.

نویسندگان زیادی هستند که زندگی روستائیان را مورد توجه قرار داده و شخصیت‌های به یادماندنی را از دل رویدادهای واقعی بیرون کشیده‌اند. کتاب باد سهمگین نوشته‌ی میگل آنخل استوریاس داستان زندگی شخصیتی را بازگو می‌کند که در تلاشی ستودنی برای بازپس گرفتن حق زحمت‌کشان علیه زورگویان قیام می‌کند. نویسنده‌ی این کتاب، دو رمان دیگر در ادامه‌ی این داستان خلق کرده که وجه اشتراک این سه رمان خوانندگان فراوانی را جذب کرده است و در طی چند سال باعث شهرت جهانی نویسنده شده است. پاپ سبز و چشم انتظارِ درخاک‌رفتگان دو کتاب دیگر است که سه گانه‌ی مورد نظر نویسنده را کامل می‌کند.

داستان کتاب باد سهمگین از جایی آغاز می‌شود که کشاورزان به‌سختی در زمین‌های موز کشت‌وکار می‌کنند و زندگی زجرآوری را در فقر تجربه می‌کنند. میگوئل آنخل استوریاس برای توصیف وضعیت کشاورزان، زنان و کودکان‌، دست به مقایسه‌ای میان زندگی ناچیز کشارزان و رفاه ثروتمندان زمین‌دار می‌زند. کشاورزان مجبورند بیماری‌های بسیاری را به‌دلیل بهداشت ضعیف و مالاریا تحمل کنند، درحالی‌که ثروتمندان به زندگی در ناز و نعمت مشغولند. در این وضعیت نیاز به قهرمانی که توانایی مقابله با زورگویی قدرتمندان را داشته باشد حس می‌شود.

میگل آنخل آستوریاس در کتاب باد سهمگین شخصیت مبارزی را خلق کرده که برخلاف تصور مخاطب از فقر و تنگدستی در امان است. او لستر مید نام دارد و مدیر و سهام‌دار ثروتمند شرکت تراپیکال بنانا می‌باشد. او در این رمان وظیفه‌ی محافظت و دفاع از حق خرده‌مالکان در برابر خودکامگی مردی به نام پاپ سبز را به عهده دارد. پاپ سبز سهامدار و مدیرعامل شرکت یونایتد فروت است. پاپ سبز رابطه‌ی نزدیکی با شخص اول حکومت دارد و این دو قرار است کشاورزان و خرده‌مالکان را از زمین‌های آباواجدادیشان بیرون بکشند و کشت‌وکار بی‌رویه‌ای را برای به دست آوردن سود فراوان در زمین‌های عاریه‌ای آغاز کنند.

در ادامه‌ی داستان کتاب باد سهمگین با تلاش لستر مید برای باز پس گرفتن حق مالکان اصلی زمین‌های موز و طراحی نقشه‌های هوشمندانه‌ی او مواجهیم. از طرفی لستر مید شخصیتی مرموز و دوپهلو دارد و بخشی از روایت کتاب به کشف شخصیت حقیقی این مرد اختصاص دارد. با این وجود رویاروییِ شخصیت‌های لستر مید و پاپ سبز روایت اصلی کتاب را شکل داده و باعث به وجود آمدن صحنه‌های بی‌نظیری شده که تنها با حضور قهرمانان منحصر‌به‌فرد در آثار میگل آنخل آستوریاس تماشای این صحنه‌ها امکان‌پذیر است.

میگوئل آنخل آستوریاس در کتاب باد سهمگین علاقه‌ی خود به فرهنگ آمریکای لاتین را نشان می‌دهد و برخی از افسانه‌های قدیمی را به شکلی غیرمستقیم به صحنه‌هایی از کشتزار‌ها و مزارع موز فرا می‌خواند. توصیف‌های شاعرانه‌ی این نویسنده‌ی گواتمالایی در این کتاب علاوه‌بر خلق فضایی هیجان‌انگیز، به بازیابی افسانه‌های آمریکای لاتین نیز کمک می‌کند. او با طراحی موقعیت‌های شگرفی که خواسته‌های جمعی کشاورزان را نشان می‌دهد، مخاطب را به تخیل و بازآفرینی آرزوهای رنج‌کشیدگان وا می‌دارد. درواقع یکی از ویژگی‌های سه‌گانه‌ی باد سهمگین، پاپ سبز و چشم‌انتظارِ درخاک‌رفتگان، حضور کهن‌الگوها و بازآفرینی افسانه‌ها است که آثار این نویسنده را از سایر نویسندگان ادبیات آمریکای لاتین متمایز ساخته است.

کتاب باد سهمگین نوشته‌ی میگل آنخل آستوریاس با ترجمه‌ی حمید یزدان پناه توسط انتشارات افراز منتشر شده است.

کتاب باد سهمگین برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای علاقمندان به ادبیات آمریکای لاتین و همچنین خوانندگانی که آثار میگل آنخل آستوریاس را دنبال می‌کنند، مناسب است.

در بخشی از کتاب باد سهمگین می‌خوانیم

زن شیرفروش به بانویی که برای حرف زدن ایستاده بود، گفت، «اوضاع از همیشه خراب‌تر شده، واقعاً، چرا که معمولاً همین چیزها اتفاق می‌افتاد، و بد هم نبود... به اون‌ها اجازه نداده‌اند که برگردند، هنوز توی زندان پایتخت گرفتار هستند... این جوریه که اوضاع پیش می‌ره... اما حالا دیگه چیزی برای خوردن نمی‌تونی پیدا کنی. می‌گن که سربازهای اون‌ها توی راه هستند و می‌خوان خیلی از مردم را دستگیر کنند. شاید خواستِ خدا این بوده، مردم اطراف این‌جا همیشه می‌جنگند اگر که نیش یه جانور شیطان‌صفت توی بدنشان فرو بره.»

رئیس راه‌آهن به مید اطمینان داد که مراقبِ اوضاع هست و مید هم بلافاصله به او یک برگ چک داد. اما متأسفانه، رئیس ایستگاه فراموش کرده بود از او بپرسد برای چه مدتی مید می‌توانست روی موضوع حمل و نقل چوب‌های بالسا حساب کند، و زمانی‌که در تلفن متوجه سروصدای ماشینی شد که رئیس ایستگاه دسته‌ی آن را می‌چرخاند، رانک، رانک، رانک، مید به‌سوی نیمکت در سکوی ایستگاه برگشت و همان‌جا نشست.

یک مرد سرخ سیاه‌پوست با پیراهن زرد و خط‌های آبی کنارش نشست. بیشتر قد و قامت او، بویی که از او ساطع می‌شد جلب توجه می‌کرد.

«در این اوضاع و احوال، آقای عزیز، بهتره که آدم گورش را گم کند؛ دارن میان که گلوها را پاره کنند، در تمام طولِ شب، تختخواب‌هاشون را هرجا که می‌خواستند با خودشون می‌بردند، دسته‌دسته، دسته‌دسته، در تمام طول شب، و مردم فقط حرف می‌زدند، و حرف می‌زدند، پول در هیچ جایی پیدا نمی‌شه، بچه‌ها گرسنه‌اند، زن‌ها گرسنه، مردم گرسنه...»