معرفی و دانلود کتاب باب اسفنجی

معرفی کتاب باب اسفنجی

باب اسفنجی، اسفنج زرد بامزه‌ای‌ست که در زیر دریا با دوستانش زندگی می‌کند. او همیشه ایده‌های جالبی دارد. این بار باب در کتاب باب اسفنجی نوشته اریکا پاس می‌خواهد پدرش را در یک جشن عالی همراهی کند و چه چیز بهتر از بازی و وقت گذراندن با پدر! این داستان دوست‌داشتنی را بخوانید تا ببیند باب اسفنجی، شلوار مکعبی برای این جشن چه کارهایی در سر دارد.

درباره کتاب باب اسفنجی:

قرار است در ساحل صدف در نزدیکی اقیانوسی که اهالی بیکینی باتم (محل زندگی باب اسفنجی) در آن هستند، سالگردی برای بازی پدرها و بچه‌هایشان برگزار شود. باب اسفنجی برای این جشن خیلی هیجان‌زده است. چون همه پدرها قرار است در این روز حاضر شوند و باب خیلی مشتاق دیدن پدرش است.

در کتاب جذاب باب اسفنجی (!SpongeBob SquarePants: hooray for dads)، با پدر دوست‌داشتنی پاتریک، اختاپوس، سندی و همه دوستان باب اسفنجی آشنا می‌شوید و در هیجان شرکت در این جشن که اتفاقا مسابقه جالبی هم در آن برگزار می‌شود، سهیم خواهید شد.

وقتی مسابقه شروع می‌شود، همه مشغول بازی می‌شوند و برای به دست آوردن جایزه بزرگ تلاش می‌کنند. نویسنده این کتاب، اریکا پاس (Erica Pass) در این داستان به کودکان یاد می‌دهد که همه چیز به برد و باخت محدود نمی‌شود؛ بلکه باید قدر اوقات خوشی که در کنار هم داریم را بدانیم و از وجود یکدیگر لذت ببریم.

انیمیشن اقتباس شده براساس کتاب باب اسفنجی:

انیمیشن باب اسفنجی، سریالی تلویزیونی محصول کشور آمریکا است که پخش آن از سال 1999 آغاز شده و تاکنون نیز ادامه دارد. این مجموعه‌ی طنز و ماجراجویانه، داستان باب اسفنجی و دوستانش را در شهری خیالی در زیر آب به تصویر می‌کشد. انیمیشن باب اسفنجی جوایز گوناگون و متعددی را نیز دریافت کرده است و علاوه بر سریال تلویزیونی، 4 فیلم انیمیشن سینمایی نیز از آن ساخته شده که همه‌ی آن‌ها با استقبال بسیار زیاد کودکان و حتی بزرگسالان در دنیا مواجه شدند.

کتاب باب اسفنجی مناسب چه کسانی است؟

کودکان 3 تا 7 سال از خواندن این داستان و دیدن تصاویر جذاب این کتاب لذت می‌برند.

در بخشی از کتاب باب اسفنجی می‌خوانیم:

باب اسفنجی با تعجب گفت: "جایزه؟! مگر به جز لذت و خوش‌گذراندن با پدرهایمان در این روز، جایزه‌ای هم وجود دارد؟ " سندی گفت: " البته باب اسفنجی. ما یک مسابقه هم داریم که فقط یک تیم می‌تواند جایزه را برنده شود. اما جایزه مخفی و یک غافلگیری است و هیچکس نمی‌داند چیست. " اختاپوس که حوصله‌ی مسابقه را نداشت با خودش گفت: "خب، انتظار داشتم که این تعطیات برای استراحت باشد و من را از این کارها دور کند. "

باب اسفنجی گفت: "من به جایزه اهمیتی نمی‌دهم. من فقط برای بودن با پدرم هیجان زده هستم. " درست همان موقع صدای بوق اتوبوسی که همه‌ی پدرها در آن جمع شده بود تا به ساحل بیایند، شنیده شد...