معرفی و دانلود کتاب اتوبوس شبانه شمال
برای دانلود قانونی کتاب اتوبوس شبانه شمال و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب اتوبوس شبانه شمال
کتاب اتوبوس شبانه شمال اثر منیره خدابخش حصار، رویدادهای تاریخی و واقعی اوایل دوران انقلاب را در قالب شخصیتهای داستانی روایت میکند.
این اثر تصویری از انقلاب و سلوک شخصیت درونی است که به صورت گذرا به بخشی از انقلاب مشهد اشاره میکند و مطالعهی آن به نوعی تداعی کنندهی خاطرات انقلاب میباشد. داستان حول محور مبارزات دانشجویانی است که نقش مؤثری در تحقق انقلاب داشتهاند.
نویسنده در این کتاب داستان را از زبان سوم شخص بازگو میکند؛ داستانی که مسائل سیاسی روز جامعه را در زمان انقلاب شرح میدهد. در این اثر از حضور گروههای سیاسی چپ در دانشگاهها و فعالیتشان در فضای فرهنگی گرفته تا حضور بچههای جبهه و جنگ به شکلی در زندگی و خانوادهی زنی تحصیل کرده و استاد دانشگاه به اسم عطیه منعکس شده است.
نگارش این اثر 7 سال طول کشیده و در واقع نویسنده به زندگی شخصی خود در دوران انقلاب اشاره کرده است. خدابخش نویسندهی این کتاب، تحصیل کردهی رشتهی تاریخ است و دوران انقلاب در میان طبقات روستایی و کارگری به گزارشگری میپرداخت. او تاکنون فعالیتهای زیادی از جمله تهیه کنندگی، نویسندگی و خبرنگاری را در کارنامهی خود داشته است.
در بخشی از کتاب اتوبوس شبانه شمال میخوانیم:
آنها چند قدمی تا رسیدن به خیابان دانشگاه فاصله داشتند، و خیابان برعکس خیابان فرعی اسرار در آن ساعت از ظهر شلوغ بود، و عطیه دوست نداشت همراه محمدرضا دیده شود. بیشتر دانشجوها که به شهرهایشان رفته، هنوز باز نگشته بودند، جز آنهایی که سر گرم کارهای سیاسی و گروهی بودند که تعدادشان هم کم نبود. همه حواس عطیه به محمدرضا بود و زیر چشمی او را زیر نظر داشت.
هیچ حرفی نمیزد، انگار در عالمی دیگر سیر میکرد. دختر از اینکه حرفهایش پسر را ناامید کرده بود ناراحت شد، با خود اندیشید اگر مأموریت او به پایان برسد و بهانهای برای قرار گذاشتن با محمدرضا نداشته باشد، چه بلایی به سرش خواهد آمد. همه شلوغی کارهایش شبیه بلفی بود، که در مقابل کم نیاورد. باید تا دیر نشده کاری میکرد. هر دو با قدمهای آهسته راه رفته را بازگشتند. عطیه یک گام جلوتر بود اما همه هوش و حواسش به پشت سرش. سکوت اذیتش میکرد. بالاخره با سوالی سکوتش را شکست.
- چی شد؟ چرا هیچ حرفی نمیزنید؟ تو رو خدا دست از سر کمونیستها بردارین، حاشیه شهر مشهد با این همه فقر و بیعدالتی نیاز بیشتری به ما داره، چند روز دیگه ترم شروع میشه، تا واحدها معلوم بشه و کلاسها، میشه نیمه فروردین، نزدیک به دو ماه وقت درست و حسابی داریم، با روزای بلند و وقت کافی، نظر شما چیه؟
باز هم سکوت تنها جواب محمدرضا بود، به چهار راه دوم که رسیدند، پسر پیچید در خیابان فرعی که میرسید به خیابان سناباد. عطیه پاهایش پیش نمیرفت نمیخواست در آن حالت دلخوری از محمدرضا جدا شود، اما انگار چارهای نداشت، چطور میتوانست به او بگوید که مبارز میدان عقیده نیست و همیشه بیهیچ سوالی دنباله روی علی بوده. حال اگر در جایگاه منتقد، خودش در معرض انتقاد قرار میگرفت، بیحضور محمدرضا و علی چه باید میکرد؟ اگر به جای آنکه او در عقاید کمونیستها شک بیندازد، در باورهایش دچار شک میشد آیا کسی بود که او را نجات بدهد؟ صدای محمدرضا او را به خود آورد.
فهرست مطالب کتاب
فصل اول: سفر
فصل دوم: در اتوبوس
فصل سوم: در جنگل
فصل چهارم: بازگشت
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب اتوبوس شبانه شمال |
نویسنده | منیره خدابخش حصار |
ناشر چاپی | نشر روزگار |
سال انتشار | ۱۳۹۵ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 182 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-374-622-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان انقلابی |