نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی بیوه‌ی ریزنقشی از پایتخت - یوهانکا دلگادو

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
زهرا فرخ
۱۴۰۳/۰۶/۱۵
خطر اسپویل :
داستانی ساده از زندگی زنی بداقبال که دوبار در زندگی زناشویی دچار خیانت مردان بی حیامی شود و دچار برخوردهای نادرست همسایگان ودید منفی همنوعان خود ونیز ترس زنان شوهردار از اینکه زنی جوان و بی شوهر درصدد آن باشد که شوهران آن ها را اغفال واز کفشان برباید و متاسفانه نبود پایگاه مدهبی قوی منجر به ناامیدی و خودکشی آن زن بی پناه میشود برای اینکه بتواند بنحوی خود را از آن زندگی تلخ که مدام در معرض قضاوتهای نادرست اطزافیان قرار میگیرد وجامعه نمیگذارد او یک زندگی آرام برای خود داشته باشدو در آخر تشبیه گلهای لباس آن زن به هزاران اسنی که روی دنباله دومتری لباسش دوخته بود نشانگر آن بود که او برای رهایی از قضاوتهای نابجایی که هر جا میرفته در پِیَش بوده تصمیم به خودکشی میگیرد ودر آخر آن خانمهایی که تماشاگر صحنه خودکشی او بودند ولی اقدامی برای جلوگیری از این کار او نمیکننداحتمالا بخاطر آن بوده که هنوز هم او را خطری برای زندگی واغفال شوهرانشان می دیدند با وجود اینکه زن بیچاره در عین جوانی و توانایی دوخت و دوز بهترین لباسها همواره پوششی ساده و باصطلاح دِمُده می پوشیده که توجه کسی را به خود جلب نکندمتأسفانه این دید منفی در باره زنان مطلقه یا زنان شوهر مرده در همه جوامع وجود دارد و احتمالا نویسنده میخواسته به نوعی اعتراض خود را به این برخورد جامعه با زنان بیوه بخصوص زنانی که در جوانی بیوه شده اند نشان دهد و زشتی رفتار افراد جامعه بخصوص همجنسان ایشان با آنهارا نشان دهد.
زری بانو
۱۴۰۳/۰۴/۰۸
کتاب صوتی بیوه‌ی ریز نقشی از پایتخت داستان کوتاهی از یوهانکا لگادو در مورد تکه از داستان زندگی افرادی تنهایی است که با وجودی که بی پرده زندگی خود را در معرض دید همگان قرار می‌دهند ولی متٱسفانه محکومند به جادوگری و کسانی که زندگیشان پر از سوء برداشت ناعادلانه توسط همسایگان نا آگاه است. بیوه‌ی ریز نقش در زندگی گذشته خود دچار بحران و آسیب شده بود و اکنون در معرض دید همسایگان نشان داده بود که بدنبال یک زندگی آرام است و نیازمند دوست داشته شدن و بدنبال خوش‌گذرانی و هم خانه شدن با مردانی که بدنبال عیش و نوش و مستی هستند نیست و یک زندگی بی حاشیه را طلب می‌کند ولی در محیطی نا آگاهاه تر با فقر فرهنگی و محیطی کوچکتراز از جایی که زن بیوه از پایتخت به آن مهاجرت کرده بود دچار افکار مسموم مردمی می‌شود که با قضاوت نا عادلانه‌ی خودشان موجبات مرگ و نیستی زن درمانده و تنها را شامل می‌شوند.
مژگان رکنی
۱۴۰۳/۰۹/۱۰
برداشتی که من از داستان داشتم این بود که نویسنده قصد داشته کنجکاوی و قضاوتهای بی مورد و بدجنسانه ی اطرافیان رو در مورد کسانی که از زندگی افراد هیچ نمیدانند و با بی رحمی آن ها را با حرفها و رفتارهایشان اذیت میکنند نشان دهد. من گذشته ای تقریبا مشابه با نقش اول این داستان را از سر گذرانده ام. به همین خاطر با تمام وجودم درکش کردم. منظور از گلدوزی آن صورتکها که شبیه به همسایه هایش بوده احتمالا این بوده که بیوه ی ریز نقش، به همسایه هایش توجه میکرده که توانسته با جزئیات آن ها را گلدوزی کند. ولی چون سنگدل و قضاوتگر بوده اند، صورتهای آن ها را بی روح و خالی گذاشته. او به دنبال کسی بوده که او را فقط به خاطر خودش بخواهد و نه مال و اموالش و وقتی چنین کسی را نیافته و مردهای زندگی اش دوبار به طرز بدی ناامیدش کرده اند، و به خاطر فشار روانی زیادی که رفتارها و برخوردهای اطرافیان به او وارد کرده بود، طاقتش طاق شده و با لباس عروسی که آرزو داشت برای همسری مهربان و قدردان بپوشد، آرزوهایش را به گور میبرد همسایه ها جلوی او را نمیگیرند، شاید به خاطر سنگدلی و ترس از دست دادن همسرانشان، و شاید چون هنوز نمیتوانند باور کنند که کسی آنقدر اذیت شده باشد که قادر باشد از جان شیرینش دست بکشد
هدی میرزامحمدی
۱۴۰۳/۰۵/۲۳
نمیدانم چرا اینقدر امتیاز گرفته مقصود این داستان چی بود. قصد داشت کنجکاوی همسایه ها را نشان بدهد؟ یا بگوید این خانم جادوگر بود؟ در نهایت مشخص نشد چرا این خانم عکس همسایه ها را گلدوزی کرده بود؟ و چرا خانواده با اصالت او پیگیر او نبودند. با توجه به اینکه افرادی در شهر خودش خبر داشتند که در اینجا زندگی می کند. همسایه های کنجکاو معمولا دخالت هم می کنند. چطور اینها فقط تماشا می کردند؟ طوری گوینده تعریف می کرد انگار فیلم سینمایی می دیده. او را تا پشت بام همراهی کردند تا او با لباس سیاه خودکشی کند؟ در کشور خودمان را که مطمئن هستم کمک و یاری و ترغیب شخصی و تسهیل راه خودکشی و اقدامی نکردن برای نجات جان او جرم محسوب می شود. احتمالا در خارج کشور هم همین است. آن ها تماشا کردند و دنباله عروس را گرفتند تا از پشت بام بپرد؟؟؟ واقعا چرند محض بود چرا نویسنده فکر می کند فقط باید کلمات قلمبه و سخت را کنار هم بیاره تا یک نویسنده خوب بشه؟؟؟ داستان باید تو را جذب کنه. تنها نکته مثبت آن جا بود که نامزد بیوه وقتی منتظر بود به جای سیگار کشیدن بارفیکس میرفتین تنها نکته مثبت بود.
ن د ا ز ر ن د ی
۱۴۰۳/۰۳/۳۰
داستان کوتاه بیوه ریزنقش از پایتخت، از، یوهانکا دلگادو، از امتیاز کوتاه بودن و صوتی بودن برخوردار است. از نگاه سوم شخص و راوی داستان حکایت می شود گویی که دلگادو داستان را می دیده و برای خواننده آن را تعریف می کند. داستان کشش خاصی را ایجاد نمی کند. اما جاهایی که گوینده های جداگانه آن را بیان می کند و تفکیک صدا باعث جداسازی کاراکترها می شود، اقدامی جالب و قابل تحسین است. کنترلگری و قضاوت، و در کل، فضولی کردن و سرک کشیدن، در کار و زندگی مردم، همواره روابط و زندگی دیگران و خویش را دستخوش قرار می دهد. داستان با کنایه و اقتباس از همین چشمها و حرفها در شخصیت پردازی کاراکترها پردازش شده است. اقتباسی که در پرده خانه و نقش های لباس عروسی در کتاب بیوه زن، ازش الهام گرفته است و به کار برده است. این تقابل دنیای بیرون و دنیای درون از نکات جالب داستان دلگادو است و قلم نگارش او را ویژه کرده است. دست مریزاد
A.asgari
۱۴۰۳/۰۴/۲۳
کتاب خیلی خیلی جالبی بودکتاب در باره‌ی زنی تنها بود که عاشق هرکس میشد بهش خیانت میشد زنی بود که کاری به هیچکس نداشت ولی همسایه‌ها ازش متنفر بودن و اونو جادوگر میدونستن حتی یکبارم نشد اسمشو صدا بزنن فقط بهش میگفتن بیوه ریز نقشکه در نوجوانی عاشقی مردی میشه ازدواج میکنن و خیانت میبینه و بعد شوهرش میمیره برای فرار از افکار و حرفهای مردم به نیویورک میاد اینجا هم عاشق مردی میشه خوشحال بوده ولی نزدیکای ازدواج مرد میخواد به هم خونه‌ی بیوه ریز نقش تجاوز کنه و عروسی بهم میخوره همسایه‌ها هم باهاش خوب نبودن و اونو جادوگر میدونستن و میگفتن میخواد شوهر هاشونو از چنگشون در بیاره و در حقش بی انصافی میکردناز تنهایی و بی کس بودن از شکست‌های که تویه زندگی خورده بوداخرشم با لباس عروسی که برایه عروسیش دوخته بود خودشو از پشته بام به پایین انداختداستان جالب و پر تاملی بود ممنون از کتابراه
صدیقه آل محمد
۱۴۰۳/۰۸/۰۳
سلام و درود
کتاب صوتی بیوه ریز نقش، داستان صوتی کوتاهی که به نظرم ارزش یک بار شنیدن را دارد
نکات مثبت این کتاب کوتاه و ساده بودن داستان که در حال سادگی کمی مرموزانه ماجراپردازی می‌کند،
واقعیت‌هایی که فراتر از ملیت و اقوام در همه جای دنیا وجود دارد مانند: مشکلات آپارتمان نشینی، که بسادگی بیان می‌کند
و با وجودیکه در ابتدا می‌دانیم بیوه خودکشی می‌کند اما تا پایان داستان نمی‌توان نحوه خودکشی را حدس زد برایم جذاب بود و تا آخر داستان را گوش دادم.
و مواردی که می‌تواند از ارزش آن کم کند: داستان جزئیات زیادی ندارد و خیلی کلی هست، شاید بخاطر کوتاه بودنش باشد.
درسهایی که من گرفتم:
یادگرفتن قوانین آپارتمان نشینی
و اینکه عشق به تنهایی برای زندگی مشترک کافی نیست،
و دست از قضاوتهای بی جا برداریم.
درود بر کتابراه و گویندگان فوق العاده عالی
پريا رضايي
۱۴۰۳/۰۹/۰۵
با سلام به تیم محترم کتابراه بخصوص خوانشگر محترم کتاب بیوه ریزنقشی از پایتخت
این جور که معلومه زنان زیبا و تنها بخصوص بیوه در همه جای دنیا زیر ذره بین اطرافیان قرار میگیرند و دچار مشکلاتی میشوند مثل قهرمان این داستان.
زن داستان دوبار موردخیانت مردان زندگی خودش قرار گرفته و در نهایت شاید پیش خودش تصور کرده که حتما از ناحیه شخصیت خودش دچار نواقصی هستش و بهمین خاطر بشدت افسرده و ناراحت شده و همین حالات باعث تصمیمی میشه که آخر داستان میگیره.
بنظر من زنان باید مستقل باشند و هیچگاه از نظر مادی و روحی به مردان وابستگی ١٠٠ درصد پیدا نکنند
چون پایانی جز شکست و بدبختی برایشان نخواهد داشت.
داستان راخیلی دوس داشتم و بنطرم خیلی آموزنده بود.
ممنون از کتابراه عزیز
الهه رحیمی
۱۴۰۳/۰۶/۰۱
داستان قشنگی بود درباره خیانت، شایعه پراکنی، حسادت، قضاوت‌های نادرست، نابجا و از روی ظاهر. خانم‌های همسایه‌ی زن بیوه در همان نگاه اولشون بدون منطق و دلیل با بدبینی و سوظن بهش نگاه میکنن، شایعات زیادی درباره‌اش درست میکنن که واقعیت نداره، کنجکاوی و دخالت‌هایی در زندگیش دارن، ظاهرش رو قضاوت و مسخره میکنن. زن بیوه‌ که در زندگیش از طرف شوهرش بهش خیانت میشه و درنهایت خودکشی میکنه. به نظرم عنوان زن بیوه ریزنقش مناسب نیست چون در متن داستان اشاره به چاق و تپل بودن زن شده شاید منظور نویسنده کم سن و سال بودن یا کوتاه بودن قد زن بیوه هست و کلمه ریزنقش مفهوم لاغر و ظریف بودن رو تداعی میکنه. خوانش متن هم بسیار خوب بود.
سما جعفری
۱۴۰۳/۰۷/۲۳
چقدر این قصه و شخصیت اصلی دوست داشتنی بودند. بیوه ریزنقش تقریبا تا انتهای داستان بدون اسم باقی میماند و عجیب اینکه آدمهای اطرافش که حتی نام او را نمیدانستند، اینهمه او را قضاوت کرده و حتی او را جادوگر خطاب میکردند. زنی که به دنبال یک زندگی آرام بود، اما قربانی مردان اشتباهی شد که سر راهش قرار گرفته بودند. توصیفات داستان و کلمای که در آن به کار برده شده، بسیار از لحاظ ادبی غنی بود. پرداختن به جزئیات نیز قوه تخیل شنونده را قلقلک میدهد و حتی اگر نخواهد، داستان مانند تصویر روی پرده سینما، در ذهن او شکل میگیرد. صداپیشگان نیز عالی بودند. ممنون از تلاش همه عزیزان برای این اثر فوق العاده.
Mahsa Bashiri
۱۴۰۳/۰۸/۰۶
بیوه ریز نقش تنها گناهش این بود که از یه دنیای بزرگ تر و اصیلتر و بافرهنگتر امده بود.. زنی موقر مغرور و در عین حال غنی و اصیل.. اینا برداشتهایی بودن که من از شخصیت بیوه ریز نقش کردم. اما متاسفانه در میان موجی از زنهای سطحی، حسود و بیفرهنگ قرار گرفت که جز با سکوت نمیتونست باهاشون ارتباط بگیره.. از اون طرف هم از طرف شوهر اول و هم از طرف اندرسون هم شانس نیاورد. کلا بعضی وقتا دنیا با بعضی ها سرناسازگاری بیشتری داره البته نعمتای زیاد مثل زیبایی.. ثروت.. و... همه رو باهم داشتن باعث حسادت دیگران و تنها ماندن میشه
نور پیروز
۱۴۰۳/۰۵/۲۵
داستان زندگی بیوه زنی تنها و هنرمند که با گلدوزی ثانیه‌های تنهایی‌اش را زندگی می‌کند زنی تنها در آرزوی دوست داشته شدن و دوستی. زنی که قربانی هوسبازی همسرانش می‌شود و تکرار این هوس و حرمان غم‌های او را به خودکشی می‌رساند. همسایگان بی خرد و ناآگاه اورا جادوگر می‌پندارند چون در چهارچوب‌های ساده انگارانه‌ی آن‌ها نمی‌گنجد. ممنون از کتابراه به خاطر این کتاب رایگان. با دقت و نقادانه بشنوید
م کاظمی
۱۴۰۳/۰۹/۱۱
کتاب صوتی بیوه‌ی ریزنقشی از پایتخت داستان زنی است که به تازگی همسرش را از دست داده، از جمهوری دومینیکن به آپارتمان بزرگی در نیویورک نقل مکان می‌کند و در بدو ورود توسط همسایگانش مورد قضاوت و تمسخر قرار می‌گیرد تا اینکه اتفاقی همه چیز را عوض می‌کند. این داستان به قلم یوهانکا دلگادو نوشته شده و برنده‌ی جایزه‌ی او. هنری است.
Shima
۱۴۰۳/۰۴/۲۰
سلام کتاب جالبی بود داستان زیبایی داشت درمورد زنان تنها و بی پناه صحبت میکنه که با تمام تلاش هایی که برای زندگیشون انجام میدن جامعه درموردشون قضاوت های بی رحمانه انجام میده ونکته جالب اینجاست این قضاوت ها درست توسط هم جنس خودشون یعنی زنان انجام میشه ای کاش پایان داستان کمی متفاوت تر می بود ممنون از کتابراه
Javidan
۱۴۰۳/۰۴/۰۳
کتاب با داستان مختصر ومفید حدودا ۴۰ دقیقه داستانی که نگاه به جامعه زنان تنها داره وجامعه ای که زن بدون همراه و همسر و لایق داشتن خانه بزرگ یا امکاناتی در حد یک خانم تنها نمیبینه و قضاوت توسط همجنسان همواره همراهش به عنوان یک سرگرمی میشه از ماجرا لذت برد در حقیقت این داستان حقیقت واصل مصائب زنان تنها رو تعریف کرده
یاس
۱۴۰۳/۰۷/۰۴
داستان قشنگی بود من خودمم از فضولی همسایه ها خیلی بدم میاد و تفاسیر اشتباهی که برای خودشون میکنن واسه همین هم معمولا با همسایه جماعت دم خور نمیشم و اجازه نمیدم بهشون که بخوان باهام صمیمی بشن یا خیلی در موردم چیزی بدونن فکر میکردم اینجا فقط اینجوریه مثل اینکه همه جا همینجوریه
Akbar mohajer
۱۴۰۳/۰۸/۲۷
کتاب بیوه ریز نقش کتاب خوبی بود و ارزش مطالعه و شنیدن دارد. در حقیقت میشه نتیجه گرفت هر کس سرش تو لاک خودش باشه و کمتر دنبال اطلاعات از زندگی دیگران باشه موفق تره و درد کمتری رو احساس میکنه. قضاوت کردن افراد هیچوقت کار شایسته‌ای نخواهد بود‌.
Kimia toopchi
۱۴۰۳/۰۶/۰۷
داستان روان بود و جزئیات با ظرافت بیان شده بود، کاملا به اندازه نه کم و نه بیش از حد که حوصله سر بر بشود. پایان بسیار غم انگیز اما در عین حال پندآموز هم بود که چطور رفتار مردم عادی بر زندگی انسان‌ها اثر میگذارد و حوادث روزگار چطور امان آدمی را از او میگیرد.
محمد علی فرهادی
۱۴۰۳/۰۴/۲۱
سلام داستان بیان زن بیوه‌ای را روایت میکرد که کلا داغون شده است طوری است که زندگی برایش تمام شده است واز دیدگاه بقیه او مرده است بیوه شدن را یک گناه بزرگ میداند باعث سر کشیدن در زندگی آنان میشود واو خودش درد دارد نباید ما نمک برزخم او باشیم
معصومه بهزادی
۱۴۰۳/۰۳/۳۱
درود به همه اهالی خوب آرامشکده‌ی کتابراه
یوهانکا دلگادو در این کتاب واقعیت یک زندگی بعد از طلاق که جالبه، در اون جوامع هم بهمین صورته رو عنوان کرده واقعیتی تلخ..
البته من پایانش رو دوس نداشتم و میتونست بهتر از این باشه
تشکر از دست اندرکاران عزیز کتابراه
ندا ونه بینی
۱۴۰۳/۰۳/۲۷
ممنونم از گوینده عزیز. بسیار عالی داستان زیبایی داشت. بدون اینکه بدونیم چقدر آسیب می زنیم و دل می شکنیم؟ یک خانم بیوه که تازه به مکان دیگری نقل مکان کردن و کنجکاوی و آزار همسایگان. و دردی که ایشون بابت زندگی قبلی شون در دل دارن!
معصومه اکرمی
۱۴۰۳/۰۶/۲۹
به نظر من زن موجودی لطیف هستش که هر جای دنیا با هر نوع آزادی و فرهنگی که باشد وقتی بهش خیانت و بد رفتاری کنند سخت میشکند کاشکی رفتار همسایه‌ها باهاش بهتر بود تا زندگی رو فقط تو زندگی زناشویی نبیند و راه درست رو انتخاب کند
بیگی
۱۴۰۳/۰۵/۱۵
همیشه در جوامع بسیاری از مردم با سرک کشیدن در زندگی دیگران و پیش قضاوت کردن در مورد آن‌ها مشکلی را که حل نمی‌کنند بلکه باعث بعضی وقایع تلخ وناگوار نیز میشوند.
داستان بیوه‌ی ریزنقش از پایتخت بااینکه پایان غم انگیزی داشت ولی شنیدنی بود.
سیما داوری
۱۴۰۳/۰۵/۱۱
داستان جالبی بود خوشم اومد ولی از بس من رمانهای طولانی گوش دادم واقعا برام سخته اینقدر کوتاه باشه و زود تموم بشه ولی بازم از کتابراه ممنون که رایگان در اختیارمون گذاشت یه امتیاز کم دادم فقط به خاطر کوتاه بودنش
موسوی
۱۴۰۳/۰۴/۰۳
داستان کوتاه زیبایی بود، البته بیشتر میشه گفت خاص. داستانی از پیش داوری‌ها و سرک کشیدن به زندگی دیگران و خیلی رفتارهای خاله زنکی که متاسفانه در همه‌ی جوامع جا افتاده که سرانجامی تلخ داشت. حتما گوشش بدید، تلنگریست به همه‌ی ما
M f
۱۴۰۳/۰۹/۰۸
داستان در واقع زندگی بسیاری از زنان جامعه ما را نشان میدهد و مشکلاتی که با آن روبرو هستند، زن جامعه ما نیز اگر بیوه شد مردم متاسفانه به نوع دیگری به او نگاه میکنند انگار که مقصر است و نیاز به ترحم دارد.
pegah raesi
۱۴۰۳/۰۷/۰۴
رمان خیلی خوب قضاوت نکردن دیگران رو نشون میداد، داستان پردازی و جاذبه ی داستان و پرداختن شخصیتها همگی عالی بودن، راوی عالی بود و خیلی خوب حس رو منتقل میکرد. سپاس فراوان از کتابراه عزیز
Mahya
۱۴۰۳/۰۴/۰۵
قصه ایی تاسف بر انگیز از افکار و عقاید پوچ، که زندگی را برای همنوعانمان سخت می‌کند، گویی آن اتفاق فقط برای او افتاده، ودیگران از آن مصونند،،، ما زنها خودمان هم به خودمان رحم نمی‌کنیم........!
سما
۱۴۰۳/۰۳/۲۸
با سپاس از کتابراه عزیزم و گوینده که صداشون بسیار قشنگ بود. کاش انقدر نسبت به ظاهر دیگران زود قضاوت نکنیم و درد درونی آن ها را ببینیم نه ظاهر شان را. به دوستانم در کتابراه توصیه میکنم بخوانند. .
محبوبه وفادار
۱۴۰۳/۰۹/۱۸
داستان قشنگی بود از اینکه قضاوت کردن و زیرنظر گرفتن همسایه جدید و اینچنین فرهنگها هنوز در بعضی از نقاط کشورمان هست ولی باید درس بگیریم که کسی را زود قضاوت نکنیم.
مسعود کیا
۱۴۰۳/۰۸/۰۱
درودو سپاس از عاملین کتابراه.
این هم به دلیل اینکه خواستم در بین کتابهای فلسفی و روانشناسی یک کتاب متفاوت را تجربه کنم و استراحتی به افکارم بدهم بینشان یک رومان و قصه جای میدهم.
محمد
۱۴۰۳/۰۵/۲۷
خطر اسپویل :
این طور بود که آدم ها رو نمیشه فهمید که درچه شرایطی هستن و چه گذشته ای داشته اند آخر هم روز عروسی بیوه ی ریزنقش خودکشی کرد و مخاطب به اندوه عجیب در ذهن خود فرو میرود
سحر
۱۴۰۳/۰۵/۰۳
همه از راوی تعریف میکنید در صورتی که این کتاب اول با قلم روان خانم صادقی بسیار عالی ترجمه شده و بعد توسط راوی بیان شده، چرا مترجم هامون رو نمی‌بینیم؟
Hadi
۱۴۰۳/۰۴/۲۹
کتابی پر از درد که واقعا خلاصه سرمون تو زندگی خودمون باشه و به دیگران لقب ندیم و زندگی پر از درد و سخت تر نکنیم براشون قضاوت کردن آدما کاری که اغلب همه انجام میدیم
سارا محمدپور
۱۴۰۳/۰۸/۲۸
کتاب خوبی بود چون واقعا اونجوری که ما بی هیچ دلیلی مردمو قضاوت میکنیم حتی بدون این که اون هارو بشناسیم اشتباه بعضی واقتا واقعا برای جبران دیره
مریم فیروزفر
۱۴۰۳/۰۸/۲۳
شاید بشه گفت این کتاب خواسته زندگی آدمی رو به تصویر بکشه که هیچ آزاری برای کسی نداشته ولی روزگار وآدما زندگیش رو به نابودی کشیدن و مدام مورد قضاوت قرار دادنش
فهیمه گل‌ کار
۱۴۰۳/۰۶/۳۰
سپاسگزارم گوینده بسیار با احساس کتابخوانی کردند داستان بسیار آموزنده ودردناک بودنویسنده بخوبی توانست تعدادی ازمعضلات جامعه را بسیار قشنگ بازگو کند.
ثریا صادقی
۱۴۰۳/۰۴/۱۴
سلام و با تشکر از کتابراه عزیز داستان خوب و کوتاه و آموزنده بود و انسان را به فکر وامیداشت که در رفتار خود دقت کنیم که تا چه حد می توان آسیب زننده باشد
فاطمه خجسته
۱۴۰۳/۰۳/۲۶
خاص بود و اینکه فرهنگ پایین تا چه حد می تونه زندگی دیگران رو خراب کنه و قضاوت و فضولی و بدی کردن چه عواقب بدی داره رو خیلی خوب و کوتاه پوشش داده بود.
Shohre H
۱۴۰۳/۰۹/۲۶
داستان خوبی بود … قضاوت‌ها و پیش داووی‌ها یی که همیشه بوده هست خواهد بود.. داستان خوب پیش میره و صدا پیشه هم عالی بود با تشکر از کتابراه
سیمین بزرگی نامی
۱۴۰۳/۰۸/۰۹
کوتاه و ساده بود. ارزش یک‌بار شنیدن دارد. صدای راوی جذاب بود. داستانی از کنجکاوی اطرافیان که همه نمونه‌اش را زیاد دیدند.
🌸 میناسیان
۱۴۰۳/۰۶/۳۰
این کناب و می‌تونست خیلی بهتر به پایان برسونه به نظر من کتاب جالبی نبود به جای زنی افسرده و ضعیف می‌تونست یک زن قوی، مستقل و شاد باشه!
ح ح
۱۴۰۳/۰۶/۲۵
با اینکه خیلی کتاب، کوتاه و موضوع بسیار ساده و تکراری داشت ولی بسیار زیبا و صدای راوی هم دلنشین بود. دوبار گوش کردم و توصیه میکنن گوش بدید.
F.S.H
۱۴۰۳/۰۵/۱۹
داستانی مرور بر زندگی زنان بیوه که متأسفانه با سواستفاده مردان فرصت طلب اکثر آن‌ها بدنام می‌شوند واین گونه در سیاهی زندگی فرو می‌روند.
Nazanin Momeni
۱۴۰۳/۰۵/۰۸
داستان کوتاه وخوبی بود کاش می توانستیم بدون قضاوت زندگی کنیم با تشکر از کتابراه که این کتاب رایگان در اختیار ما گذاشتند
پروین بهلولی
۱۴۰۳/۰۵/۰۵
داستان جذابی است. پایان داستان بسیار غیر منتظره اتفاق میافتد و به خواننده گوشزد می‌کند که از پیش داوری درباره دیگران بپرهیزد.
لیلی
۱۴۰۳/۰۳/۲۸
بسیار آموزنده بود راوی خیلی عالی بیان کردن درس بزرگی از داستان میگیریم و اون اینکه سرمون به کارخودمون باشه و قضاوت بیجا نکنیم
مریم گل اور
۱۴۰۳/۰۹/۲۳
سلام خدا قوت، سپاس از کتابراه با خواندن نظرات از موضوع ان خوشم نیامد ولی کنی گوش دادم ولی با خوانش ان ارتباط نگرفتم.
اسرا بیگ گبلو
۱۴۰۳/۰۸/۲۹
با اینکه از رمان‌هایی که پایان غم انگیزی دارند، خوشم نمیاد، ولی این رو دوست داشتم، داستان متفاوتی داشت. ممنون
شهرزاد ب
۱۴۰۳/۰۸/۰۷
داستانی زیبا که قضاوتهای زود هنگام ما انسانها را بیان میکند. بدون آنکه از زندگی آن‌ها اطلاعی داشته باشیم!
1 2 3 >>