نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی بیچارگان - فئودور داستایوفسکی
4
106 رای
مرتبسازی: پیشفرض
🍁کتابی بود بسیار تاثیرگذار. این کتاب اولین کتاب داستایوفسکی هستش که فقط بیست سال داشت وقتی اون رو نوشت! وهمه رو با نوشتههای خودش متحیر کرد! من داستان شنل گوگل رو خوندم و اینجا توی کتابراه براش نقد هم نوشتم! شخصیت اول مرد داستان ‘ماکار آلکسییویچ’ مثل کارمند فقیر داستان شنل بود! و یا اینکه مکاتبهها و نامه بازیهای دو شخصیت ‘ماکار آلکسییویچ’ و ‘واروارا آلکسییونا’ منو به شدت یاد نامههای جبران خلیل جبران به عشقاش ماری هسگل توی کتاب نامههای عاشقانه یک پیامبر مینداخت!
این کتاب همه ش شامل نامههایی هست که یه مرد مسن به اسم ماکار آلکسییویچ به عشقش واروارا آلکسییونا مینویسه که همسن دخترشه و پاسخ اون نامهها رو هم مرتب دریافت میکنه! نامههایی که با شرح حال تنگدستی هر دو نفر شروع میشه و با توصیفِ خاطرات کودکی دختر و شرایط دردناک پیرمرد ادامه پیدا میکنه! از مرگ پدر واروارا و کوچ اجباری خانوادهاش از یه روستای زیبا به سنپترزبورگ و بیسرپناهشدن اونها برای پسدادن بدهی پدر ما توی مکاتبات میشنویم و نهایتا با یک اتفاق تلخ داستان تموم میشه!
حالا چرا اسم کتاب بیچارگانه!؟ چون جز این دو نفر اصلی که عاشقانه مکاتبه نامهای میکنن، آدمهای بیچارهتری هم توی همسایگی ماکار زندگی میکنن که هیچی ندارن، و از شدت بیپولی مریض شدن و شاهد مرگ عزیزانشون هستن. اما با همه اینها به کتاب خوندن و مطالعه هم علاقه دارن! کتاب میخوانند و به هم قرض میدهند.
تعریفی که داستایوفسکی از ادبیات توی این کتاب داره برای من خیلی زیبا بود. اون میگه:
“ادبیات یک تصویر است، یا به تعبیری هم یک تصویر است هم یک آینه؛ بیان احساسات است، شکل ظریفی از انتقاد است، یک درس پندآموز و یک سند است. ”
این کتاب همه ش شامل نامههایی هست که یه مرد مسن به اسم ماکار آلکسییویچ به عشقش واروارا آلکسییونا مینویسه که همسن دخترشه و پاسخ اون نامهها رو هم مرتب دریافت میکنه! نامههایی که با شرح حال تنگدستی هر دو نفر شروع میشه و با توصیفِ خاطرات کودکی دختر و شرایط دردناک پیرمرد ادامه پیدا میکنه! از مرگ پدر واروارا و کوچ اجباری خانوادهاش از یه روستای زیبا به سنپترزبورگ و بیسرپناهشدن اونها برای پسدادن بدهی پدر ما توی مکاتبات میشنویم و نهایتا با یک اتفاق تلخ داستان تموم میشه!
حالا چرا اسم کتاب بیچارگانه!؟ چون جز این دو نفر اصلی که عاشقانه مکاتبه نامهای میکنن، آدمهای بیچارهتری هم توی همسایگی ماکار زندگی میکنن که هیچی ندارن، و از شدت بیپولی مریض شدن و شاهد مرگ عزیزانشون هستن. اما با همه اینها به کتاب خوندن و مطالعه هم علاقه دارن! کتاب میخوانند و به هم قرض میدهند.
تعریفی که داستایوفسکی از ادبیات توی این کتاب داره برای من خیلی زیبا بود. اون میگه:
“ادبیات یک تصویر است، یا به تعبیری هم یک تصویر است هم یک آینه؛ بیان احساسات است، شکل ظریفی از انتقاد است، یک درس پندآموز و یک سند است. ”
بیچارگان رمانی درام با رنگ فلسفی و دیالوگهایی پرسشگر که به ذهن هر انسانی هجوم میآوردند: چرا این حجم از بیعدالتی در جهان گریبان انسانها را گرفته است. داستایفسکی در جایی میپرسد 《 چرا باید کلاغ سرنوشت برای کودکی که هنوز در شکم مادرش است قارقار خوشبختی سردهد ولی کودکی دیگر در همان زمان در اوج تنهایی و با آیندهای شوم در کنج یتیم خانه نمناک متولد گردد. گاهی بخت بر درخانه 《ایوان》 احمق میرود و میگوید آهای تو، ایوان؛ دست روی کیسههای پول خانوادهات بگذار، بخور، بنوش و خوش باش و اما تو اسمت هرچه هست مجازی فقط دور لبت را بلیسی و تنها نصیبت از این روزگار همین است بنده خدا! 》.
چرا سرنوشت نیروی ناعادلی حاکم بر زندگی انسانهاست و اوست که تعیین میکند فردی در میان فقر و نکبت و تنگدستی و بیفرهنگی و جرم و جنایت متولد شود و با این موضوعات مانوس شود و با همین سبک زندگی آیندهاش را اداره نماید و در نهایت هم یا در گوشه زندان از تنهای و گرسنگی بمیرد یا بر چوبه دار آویخته شود و یا حداقل در بهترین حالت تا آخر عمر در زاغهنشینهای شهر در فقر و تنگدستی و گرفتاری درگیر فراهم گردن یک لقمه نان تهی برای فرزندان ملولش باشد و اما دیگری غرق ناز و نعمت و رفاه و آسایش و فرهنگ و ادب و هنر و خردمندی چشم به جهان بگشاید و در آینده طبقه محروم از این نعمات را شماتت کند که چرا در زندگیتان تلاش نکردید و برایشان خطابههای موفقیت بسراید و از رازهای خوشبختی بگوید. اگرچه پرسش اساسی این موضوعات نیست که ذهن بشر را درگیرش میکند در هر صورت بیعدالتی همیشه خواهد بود اما سوال اساسیتر این است که چگونه انسان و نوع بشر قادر است با توجیهات فلسفی این بی عدالتی را به حکمت الهی نسبت دهد!
چرا سرنوشت نیروی ناعادلی حاکم بر زندگی انسانهاست و اوست که تعیین میکند فردی در میان فقر و نکبت و تنگدستی و بیفرهنگی و جرم و جنایت متولد شود و با این موضوعات مانوس شود و با همین سبک زندگی آیندهاش را اداره نماید و در نهایت هم یا در گوشه زندان از تنهای و گرسنگی بمیرد یا بر چوبه دار آویخته شود و یا حداقل در بهترین حالت تا آخر عمر در زاغهنشینهای شهر در فقر و تنگدستی و گرفتاری درگیر فراهم گردن یک لقمه نان تهی برای فرزندان ملولش باشد و اما دیگری غرق ناز و نعمت و رفاه و آسایش و فرهنگ و ادب و هنر و خردمندی چشم به جهان بگشاید و در آینده طبقه محروم از این نعمات را شماتت کند که چرا در زندگیتان تلاش نکردید و برایشان خطابههای موفقیت بسراید و از رازهای خوشبختی بگوید. اگرچه پرسش اساسی این موضوعات نیست که ذهن بشر را درگیرش میکند در هر صورت بیعدالتی همیشه خواهد بود اما سوال اساسیتر این است که چگونه انسان و نوع بشر قادر است با توجیهات فلسفی این بی عدالتی را به حکمت الهی نسبت دهد!
کتاب نالانی بود از اون داستانها که همش منتظری یه نقطه قوتی توش پیدا بشه ولی تا آخرش خبری نیست مردی میانسال که خودش رو پیرمرد خطاب میکنه و تیکه کلامش اصلا قابل تحمل نیست خصوصا (کبوترکم) که نصف کتاب همین واژه ست واقعا من به عنوان یه زن هرگز دلم نمیخواد اینجوری خطاب بشم دوم یه دختر جوان که مثل دختر بچههای نابالغ همش دنبال ترحم دیگرانه!! پیام مثبت داستان اینه که آدمها باعشق زندهاند ولی به شیوهی درستی بیان نشده بود من قبل خوندن این کتاب که در قالب نامه نگاری نوشته شده کتاب عذاب وجدان رو خونده بودم و بسیار برام جالب بود اما با این کتاب حس دکتری رو داشتم که داره به شرح حال بیمارش گوش میده
اولین رمان داستایوفسکی که در سن ۲۰ سالگی نوشته و چه شاهکاری! واقعا توصیف حالات پیرمرد برای یک نویسنده جوان نمیتونه راحت باشه، ابراز احساسات مرد کهنسال به دختر جوان به قدری واقعی و باورکردنیه که انگار این داستان در همین حوالی اتفاق افتاده! کل کتاب از نامههایی که پیرمرد و دخترک بهم میدهند تشکیل شده و بسیار عالی حس و ارتباط این دو در مکاتباتشان بیان شده و در پایان خواننده رو چنان درگیر میکنه که امکان نداره با بغض کتاب رو تموم نکنه🥺
با توجه به اینکه جز اولین نوشتههای داستایوفسکی هست نباید ازش انتظار بالایی داشت.، اثرات دیگر داستایوفسکی به مراتب قوی تر و جالبتر هستند. اینقدر گیرایی جنایات و مکافات و برادران کارامازوف بالا هست که اصلا قابل مقایسه با این اثر ضعیف نیست. بیشتر درددل بود و نالیدن. شبیه دردهایی که برای یک مشاور روانشناس توضیح داده میشود.
کتابی زیبای دیگر از داستایفسکی که در ابتدا نویسنده داستان زندگی و مرگ پسری را به رشته تحریر در میاورد که پدری پیر داشته و دختری که مدیونش بوده به علت کمک ایشان به هنگام پرستاری از مادرش.
وقتی که به همراه پدر پیر ایشان برای خرید مجموعه اثار پوشکین به مناسبت هدیه تولد پسر اقدام میکند با ایثار تمامی هدیه را به پدر میدهد تا او خوشحال باشد و لذت ببرد.
وقتی که به همراه پدر پیر ایشان برای خرید مجموعه اثار پوشکین به مناسبت هدیه تولد پسر اقدام میکند با ایثار تمامی هدیه را به پدر میدهد تا او خوشحال باشد و لذت ببرد.
اینکه کتاب دو روایت کننده با توجه به دو شخصیت اصلی داستان، دارد موضوع قابل توجهی است. لحن و طمئنینه گوینده زن و مرد عالیست. این برای کتاب صوتی امتیاز بخصوصیست.
بیچارگان یا مردم فقیر، رمانی کوتاه در قالب مکاتبه، در ۱۸۴۶ چاپ شد: اولین نوشتهی داستایوفسکی.
کتاب به وضوح از فاصله طبقه اجتماعی و تاثیر فقر بر رویاها و امید بشر میگوید؛ داستان بر پایه نامهنگاری شیرین، عامیانه و سادهای بین دختر جوان و مرد مسن و دائمالخمری ست که از رابطه واقعی با هم دیگه به دلیل قضاوتهای دیگران بیم دارند (آغاز این ارتباط روشن نیست، ما نمیدانیم دقیقا نسبت خانوادگی آنها چیست) و در آخر همین ارتباط دورادور را هم بخاطر ازدواج دختر با مردی منال، و رفتنش از سن پترزبورگ، از دست میدهند.
با اینکه عمیقا معتقدم که فقر منشأ همهی بدبختیهاست اما همانقدر و کما بیشتر از آن، اعتقاد دارم پول باعث خوشحالی و خوشنودی وجود آدم نیست؛ باعث راحتی زندگی ست اما تشنگی روح را هرگز برطرف نمیکند.
پینویس ۱: نوشتن از فقر یا داستانهایی با سبک نامهنگاری ابداع داستایفسکی نبود و پیش از او، نیکلای گوگول در روسیه این راه را آغاز کرده بود اما نکته بارزِ این اثر در چند صدایی بودن قهرمان آن است.
پینویس ۲: نیکلای واسیلیِویچ گوگول (۱۸۰۹–۱۸۵۲) نویسندهٔ بزرگ روس بود. گوگول بنیانگذار سبک رئالیسم انتقادی در ادبیات روسی و یکی از بزرگترین طنزپردازان جهان است.