نقد، بررسی و نظرات کتاب مادام بواری - گوستاو فلوبر
3.9
23 رای
مرتبسازی: پیشفرض
سمیرا رحیمی
۱۴۰۳/۰۶/۲۴
00
رمان مادام بواری به طور بی نظیری واقع گرایی، نقد اجتماعی و تحلیل روان شناختی شخصیت ها را با هم ترکیب می کند. این رمان، داستان زنی به نام اِما بواری را روایت می کند که با ازدواجی ناامیدکننده و زندگی روزمره ای یکنواخت در شهر کوچکی در فرانسه، دچار بحران های شخصی و احساسی می شود. یکی از نقاط قوت اصلی *مادام بواری*، شخصیت پردازی عمیق و واقع گرایانه ی اِما است. فلوبر با دقت و جزئیات، نارضایتی و سرخوردگی اِما را از زندگی اش به تصویر می کشد. او زنی است که در جستجوی عشق و شور زندگی به خیالات رمانتیک و لوکس روی می آورد، اما در نهایت با شکست ها و ناکامی ها مواجه می شود. اِما، که نماد انسانی سرخورده از انتظارات غیرواقعی و ناکارآمد از زندگی است، به مرور در دنیای توهمات خود فرو می رود و به سمت نابودی می رود. فلوبر با استفاده از سبک واقع گرایانه ی خاص خود، به خواننده اجازه می دهد تا نه تنها با احساسات و درونیات شخصیت هایش هم ذات پنداری کند، بلکه به تحلیل انتقادی از جامعه ی آن زمان بپردازد. او به خوبی نارضایتی طبقه ی متوسط از زندگی روزمره و میل به فرار از این واقعیت را نشان می دهد. جامعه ای که در آن افراد، در پی آرزوهای دست نیافتنی و ایده آل های دروغین به سر می برند، موضوعی محوری در رمان است. یکی دیگر از ویژگی های این اثر، ساختار منسجم و زبان دقیق فلوبر است. او به خاطر دقت در جزئیات و سبک نویسندگی بسیار ظریف و کنترل شده اش معروف است. هر صحنه و هر جمله با دقتی خاص انتخاب شده تا حس ناامیدی و پوچی شخصیت اصلی را منتقل کند. این حال، برخی ممکن است این رمان را به دلیل آهستگی و توجه زیاد به جزئیات خسته کننده بدانند که در واقع نمایش واقعیت های سخت و خسته کننده زندگی بدون هیچ گونه رمانتیزه کردن
داستان با ظرافت کامل و جزئیات نوشته شده بود، اگرچه این جزئیات مخصوصا در یک سوم اول کتاب برای خواننده کمی خسته کننده بود ولی برای ساخت فیلم مفید هست، توصیفاتی برای معرفی شخصیت "شارل" و "اما". اگر با سرعت از این صفحات بگذریم از اواسط داستان موضوع جالبتر میشود و هرچه به انتهای داستان برسیم جذابتر میشود. نویسنده با نگاهی روانشناسانه و ظریف به گونهای درباره شخصیت "اما" نوشته که نه میتوان او را مقصر دانست و نه حق به جانب، او که از زندگی خود ناراضی است به دنبال خوشبختی قدم در راه اشتباه میگذارد و آنقدر ادامه میدهد که باعث نابودی زندگی خودش و همسر و کودکش میشود. و شخصی مثل "لورو" که از این وضعیت سوء استفاده میکند. شارل هم در این ماجرا تاثیرگذار بوده انسانی بسیار ساده لوح و بی عرضه که که حتی "رودلف" در بخش آخر داستان او را انسانی مضحک تلقی میکند. و اما در کل داستانی عبرت آموز از یک زندگی و آدمها و دوستان و اطرافیان آن
نکته منفی کتاب این بود کا بسیار به حاشیه گویی و جملات توصیفی و پرگوییهای زیادی پرداخته. طوریکه اگر از اینها صرفنظر میشد داستان با دویست صفحه به پایان میرسید. قسمتهای پایانی داستان سرعت بیشتری به خودش میگیره و حاشیه کم میشه. به همین دلیل فصول آخر داستان خیلی بهتر میشه. در کل بد نبود فقط بیخود نویسنده کشش داده بود.