نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی جهنم، بهشت - جومپا لاهیری
4.2
1008 رای
مرتبسازی: پیشفرض
نرگس دهقانی
۱۳۹۷/۰۵/۳۰
1105
چقدرخوبه که اینهمه کتاب صوتی رایگان گذاشتین. کتابراه عاشقتم. این کارتون برای کسانی مثل من که عاشق کتاب هستندعااالیه وقابل ستایش. ممنون بابت کتابهی رایگان
داستان خانوادهای بنگالی که در امریکا زندگی میکنند و در امریکا دوست و اشنای زیادی ندارند تا اینکه یک مرد بنگالی دیگر به نام پراناب که او نیز برای تحصیل به امریکا امده بود با انها اشنا میشود و دوستی بین این خانواده و پراناب ماجراهایی را به دنبال دارد. زن خانواده که رابطه سردی با همسر خودش داشت و تنها بود عاشق مراناب میشود که به او تجوه دارد و حرفهای اورا میفهمد او چون او یک زن متاهل است نمیتواند عشق خود به پراناب را ابراز کند و وقتی پراناب عاشق دختر دیگری نیشود زن خانواده حتی به خودکشی نیز فکر میکند و... داستان بسیار شیرین و جذابی بود نویسنده قلم گیرایی داشت. اسم داستان جهنم و بهشت بود که به برداشت من بجای واژههای هوس و عشق انتخاب شده بودند و ارتباط خوبی با داستان داشت و یا حتی میتوانست بیانگر این باشد که عشق میتواند زندگی را در نظر ما همچون بهشتی سازد و شکست عشقی زندگی را در نظرمان تبدیل به جهنم سازد. علاوه بر این در این داستان به موضوعاتی از قبیل روابط خارج از ازدواج، ازدواج فرهنگهایی مختلف و سنتی بودن برخی خانوادهها تاثیر این سنت در روابط بین اعضای خانواده پیدایش عشق در گذر زمان و مسائلی دیگر در قالبی دلنشین پرداخته شده. صدای گوینده و نوع اجرایشان نیز بسیار عالی و دلنشین بود. شنیدن این کتاب رو توصیه میکنم
برام جالب بود.. من معمولا با کتابهایی که اینقدر کوتاه نوشته شدن نمیتونم ارتباط بگیرم ولی این کتاب برام جالب بود.. بدون کشو قوس خیلی راحت تونست منو به بطن وجود و احساسات شخصیتهاش ببره.. بیاد کتاب چراغها را چه کسی خاموش میکند.. افتادم.. اونم همچین موضوعی داشت. نکته و پیام اصلی داستان برای من این دوتا نکته بود
یکیش عشق ممنوعه که قطعا سرانجامی نداره.. بعد از تاهل و بچه داشتن فکر دوباره عاشق شدن و... بنظرمن احمقانس چون اصلا به طبعاتش نمیارزه.. و نکته دوم رفتار اقای پرانا با خانم هندی بود که اونو زنداداش صدا میزد و خیلی صمیمی باهاش برخورد میکرد.. ازش تعریف میکرد.. بهش توجه میکرد ولی همهی اینا به زعم خودش بیمنظور بود ولی چون خانم متاهل دچار کمبود محبت از طرف همسرش بود اینارو سوبرداشت کرد و عاشق شد... به نظر من روابط با زوجهای که در عین طلاق عاطفی و سردی ادامه داره برای زندگیهای سالم سمه. و در اخر رفتار جوانمردانه اقای پرانا در قبال خانواده ببنگلادشی برام جالب بود
.. اینکه خیانت نکرد به مردی که برادر میخواندش
یکیش عشق ممنوعه که قطعا سرانجامی نداره.. بعد از تاهل و بچه داشتن فکر دوباره عاشق شدن و... بنظرمن احمقانس چون اصلا به طبعاتش نمیارزه.. و نکته دوم رفتار اقای پرانا با خانم هندی بود که اونو زنداداش صدا میزد و خیلی صمیمی باهاش برخورد میکرد.. ازش تعریف میکرد.. بهش توجه میکرد ولی همهی اینا به زعم خودش بیمنظور بود ولی چون خانم متاهل دچار کمبود محبت از طرف همسرش بود اینارو سوبرداشت کرد و عاشق شد... به نظر من روابط با زوجهای که در عین طلاق عاطفی و سردی ادامه داره برای زندگیهای سالم سمه. و در اخر رفتار جوانمردانه اقای پرانا در قبال خانواده ببنگلادشی برام جالب بود
.. اینکه خیانت نکرد به مردی که برادر میخواندش
🍁 اولین کتابی بود که از این نویسنده خوش ذوق و خوش قلم میخوندم. واقعا لذت بردم. و حتما توی اولین فرصت کتاب مترجم دردها رو از این نویسنده که جایزهی نوبل ادبی برده رو هم خواهم خوند.
کتاب بسیار قابل لمس و ساده بود. به قدری واقعی بود که میتونستی اون رو خیلی نزدیک به خودت و زندکیت حس کنی. جومپا از مادرش و عشق نافرجا و قدیم و بعد از ازدواجش استفاده کرده بود تا مهمترین آسیب تفاوت فرهنگی و ملیتی رو به ما نشون بده!!! واقعا مسیلهی مهمی هست، مخصوصا که تفاوت بین فرهنگ هند و آمریکاست! به قول انگلیسیها که میگن: Bird of a feather flock together, همون کبوتر با کبوتر باز با باز، کند همجنس با همجنس پرواز, خودمون میشه!
هند با فرهنگی پر از دورهمی و آیینها، و امریکا فرهنگی بسیار منظبط و رباط وار!!! همین اشتراکات فرهنگی باعث میشود که مادر جومپا عاشق عمو پراناب میشود و به او فکر میکند! چراکه با او خاطرات مشترک جغرافیایی، اشاره فرهنگی نزدیک، صلیقه شعر و موسیقی مشترک، تشابه سیاستهای چپ گرا، هم وطنی، و خلق وخوی زود جوش هندی داشت، ولی با همسرش هیچکدام را درک نکرده بود!
اینقدر شیفته بود که بعد از رفتن او حاضر به خودکشی میشود، اما سرنوشت او این بود که زنده بماند و به حقیقت زود گذر آن خواستن عشق برسد!
زنده ماند و پا به سن گذاشت و دریافت که میتواند قلبش برای زندگی خودش بتپد، رفته رفته بپذیرد که دخترش جومپا همانند امریکایی زندگی کند. و بعدها وقتی شکست عشقی دخترش را میبیند تمامی این مسایل بین خود و پراناب را به منظور آگاهی دخترش برای او تعریف میکند!!!
درواقع سه زن از سه نسل مختلف توی داستان داشتیم که دچار شکست عشقی و بعد قوی میشوند! از کتاب لذت بردم. ممنون دوست عزیزم کتابراه☘️
کتاب بسیار قابل لمس و ساده بود. به قدری واقعی بود که میتونستی اون رو خیلی نزدیک به خودت و زندکیت حس کنی. جومپا از مادرش و عشق نافرجا و قدیم و بعد از ازدواجش استفاده کرده بود تا مهمترین آسیب تفاوت فرهنگی و ملیتی رو به ما نشون بده!!! واقعا مسیلهی مهمی هست، مخصوصا که تفاوت بین فرهنگ هند و آمریکاست! به قول انگلیسیها که میگن: Bird of a feather flock together, همون کبوتر با کبوتر باز با باز، کند همجنس با همجنس پرواز, خودمون میشه!
هند با فرهنگی پر از دورهمی و آیینها، و امریکا فرهنگی بسیار منظبط و رباط وار!!! همین اشتراکات فرهنگی باعث میشود که مادر جومپا عاشق عمو پراناب میشود و به او فکر میکند! چراکه با او خاطرات مشترک جغرافیایی، اشاره فرهنگی نزدیک، صلیقه شعر و موسیقی مشترک، تشابه سیاستهای چپ گرا، هم وطنی، و خلق وخوی زود جوش هندی داشت، ولی با همسرش هیچکدام را درک نکرده بود!
اینقدر شیفته بود که بعد از رفتن او حاضر به خودکشی میشود، اما سرنوشت او این بود که زنده بماند و به حقیقت زود گذر آن خواستن عشق برسد!
زنده ماند و پا به سن گذاشت و دریافت که میتواند قلبش برای زندگی خودش بتپد، رفته رفته بپذیرد که دخترش جومپا همانند امریکایی زندگی کند. و بعدها وقتی شکست عشقی دخترش را میبیند تمامی این مسایل بین خود و پراناب را به منظور آگاهی دخترش برای او تعریف میکند!!!
درواقع سه زن از سه نسل مختلف توی داستان داشتیم که دچار شکست عشقی و بعد قوی میشوند! از کتاب لذت بردم. ممنون دوست عزیزم کتابراه☘️
داستان از زبان دختری بیان میشود که از پدر آمریکایی و از مادر ملیت بنگلادشی دارد، مادرش رابطه گرم و صمیمی با شوهر آمریکاییش ندارد و محبوب نبودنش توسط شوهر باعث شده که گاهی توسط دخترش، کم و ناچیز دیده شود. یکبار پوشش بنگالیش در آمریکا باعث جذب یک مرد بنگلادشی میشود و زمانیکه مرد بنگالی به عنوان مهمان پا به خانهی این خانواده دو ملیتی گذاشت پدر آمریکایی را به دید برادر نگاه کرد و با وجود توجه خاص و عاشقانهی زن که همنژادش بود، به اعتماد مرد آمریکایی نسبت به خودش خیانت نکرد. به نظر من مقصود بانو جومپا لاهیری از جهنم: رابطه سرد بین زوجین و نامیدن بهشت زندگی، صمیمیت دیرهنگام و در زمان، میانسالی زوجین بود. مادر بنگالی بخاطر علاقه و تعاملی که بعدها با همسرش بوجود آمد پذیرفت که نیمی از شخصیت دخترش هم آمریکاییست و به این دو ملیتی بودن دخترش احترام گذاشت و نیز راز عاشق شدن خودش در جوانی به مرد بنگالی را نزد دختر اعتراف کرد. از راوی عزیز که بانویی خوش صدایت و کتابراه نازنین و ناشر و... بخاطر این هدیه ناب سپاسگزارم.
با تشکر از کتابراه عزیز. قبل از خوندن کتاب و حتی نظرات منتظر شنیدن یه کتاب در مورد بهشت یا جهنم واقعی بودم. به خصوص از زبان یک غیر مسلمان (احتمالا) اما داستان یک داستان ملموس از زندگی مهاجرانی است که اگر بین چیزهایی که بدست آورده اند ویا از دست داده اند با ترازوی عدالت سنجشی صورت بگیرد جوابش می شود به تنوع دیدگاهای انسانها. ولی اینکه چیزی به نام عشق بخواهد زندگی را به جهنم یا بهشت بدل کند چیز جدایی است. مسلماً عشق این قدرت را درون خود دارند اما فقط کسی می تواند درک درستی داشته باشد که بتواند بین احتیاج به محبت و دیده شدن و بیشتر از همه درک شدن را با عشق واقعی تفاوت قائل شود. و اینجاست که عشق مثل یک پوسته از به ظاهر معشوق خودش جدا می شود. عشق کجا و احتیاج و وابستگی کجا. اما بالاخره عشق راهش را از کوچه پس کوچه های نادانی و تجربه پیدا خواهد کرد و اصل و جوهره هر کسی رو دیر یا زود مشخص خواهد کرد. چه جوهره زنی که محتاج عشق بوده و چه مردی که برای رفع نیازهایش نقش عشق را بازی می کرده
محتوای کتاب بسیار عالی، اجرای خانم راضیه هاشمی از شرکت ماه آوا نیز مثل همیشه بسیار عالی. کتاب حاوی نکات بسیار ظریفی است ناشی از امکان تولد احساسات و روابط مشابه و غیر قابل ایراد جنس زن و جنس مرد در رابطه با روابط عاشقانه خارج از خانواده و شکستن تابوی عدم امکان ایجاد تمایلات عاطفی یک خانم متأهل سنتی نسبت به یک انسان، خارج از روابط خانواده که توسط انسانهای متعصب و متحجر مخفی نگه داشته و ترویج میشود. البته، این نه به معنای ترویج این روش بلکه توضیح روان ناشناختهی عجیب انسان (طبق نظر پروفسور الکسیس کارل در کتاب انسان موجودی ناشناخته) میباشد که به ما میآموزد در مواجهه با پیچیدگیهای روان انسان در قبال جنس مرد یا زن تاب آوری و سعهی صدر لازم را داشته باشیم و به افراد انسان بدون در نظرگرفتن نوع جنسیت ارادهی آزاد آنان را محترم بشماریم. در این کتاب نکات بسیار زیبا و انسانی دیگری در خصوص آزادی انسان بدون توجه به جنسیت در انتخاب و ادامه یا قطع روابط احساسی و عاطفی مطرح گردیده است.
صدای خانوم راوی بی نهایت دلنشین، ساده، روان و گرم بود، انقدر آدم با صدای ایشون و فضای داستان احساس راحتی میکرد انگار در کافهای روبرو دوستی با یک فنجان قهوه نشستهای و او دارد داستان زندگی یکی از دوستانش را بیان میکند، همنقدر ساده و دلچسب! اما این اسمش داستان نیست اسمش زندگی واقعی است! هند و آمریکا و... ندارد! بنیان خانواده است که گهگاه پدر یا مادر خانواده نا خواسته عاشق میشود، و گاهی این عشق کل خانواده را نابود میکند و گاهی هیچ اتفاقی نمیافتد و این حس فقط مثل یه خاکستر در وجود آن فرد است، اما متاسفانه واقعیت تلخی است و هر روزه خیلیها آن را تجربه میکنند، ربطی به رابطه گرم زن و شوهر و... ندارد! عشق حس مرموزی است که بی صدا میآید اگر ممنوع باشد تو را به نابودی میکشاند و با کلی درد و حسرت و دلشکستگی میرود!
کتابی با موضوع خانواده و عاشقانه است. این کتاب اتفاقاتی را نشان میدهد که متاسفانه در جامعه ما خیلی رو میدهد. یکی از این اتفاقها عاشق شدن زن متاهل است. این اتفاق در جامعه موجب بدبختیهای زیادی میشود.
عشق چیز عجیبی است. عشق سبب خیلی چیزها میشود، که یکیاش در همین داستان آمده است. یک زن به خاطر عشق موجب نابودی و از هم پاشیدگی خانوادهاش میشود.
عشق بعضی موقعها خوب است و بعضی موقعها بد باید توجه داشت که همیشه درست عاشق شویم.
از نویسنده محترم خانم جومپا لاهیری بسیار متشکرم و به ایشان خسته نباشید میگویم زیرا کار نویسندگی کار بسیار سختی است و کار هرکس نیست.
از آقای امین شیر پور هم به خاطر ترجمه بی نقص شان تشکر میکنم و همینطور از راوی محترم خانم راضیه هاشمی نیز سپاس گزارم.
عشق چیز عجیبی است. عشق سبب خیلی چیزها میشود، که یکیاش در همین داستان آمده است. یک زن به خاطر عشق موجب نابودی و از هم پاشیدگی خانوادهاش میشود.
عشق بعضی موقعها خوب است و بعضی موقعها بد باید توجه داشت که همیشه درست عاشق شویم.
از نویسنده محترم خانم جومپا لاهیری بسیار متشکرم و به ایشان خسته نباشید میگویم زیرا کار نویسندگی کار بسیار سختی است و کار هرکس نیست.
از آقای امین شیر پور هم به خاطر ترجمه بی نقص شان تشکر میکنم و همینطور از راوی محترم خانم راضیه هاشمی نیز سپاس گزارم.
کتاب صوتی قشنگی بود. واقعا باورم نمیشود که همچین داستان زیبایی را کتابراه عزیز به رایگان در اختیار ما قرار داده و از این بابت خیلی خیلی ممنونم. داستان عشق، خیانت و دل شکستن در بطن ماجراهایی مربوط به مهاجرت و زندگی در کشوری غریب.. آدمهایی که جایگزینی برای عزیزان خود که از آنها دورند، میخواهند اما در نهایت درمییابند که آنها ارزش عشق را نمیدانند. افرادی که گویی تعلق به هیچ مکانی نداشته و هیچ جا خانهی آنهاست. نه سرزمین مادریشان را که فرسنگها از آن دورند را به خوبی میشناسند و نه تربیت و سنتهای خانوادگیشان با سرزمینی که در آن زندگی میکنند، مطابقت دارد. راوی بسیار خوب و باورپذیر اجرا کردند و امیدوارم موفق باشند. همه چیز عااالی..
این داستان حرفهای زیادی برای خانوادهها مخصوصا آقایان داشت. کمبود محبت به خانواده و حتی دریغ کردن چیزهای جزیی که اصلا بار مالی هم برای آنها نداشت. البته جایی هم نیست که یاد بگیرند یا کسی هم نیست که یادشان بدهد. کلاسی نیست که در آن دوره شرکت کنند و مهارت اداره خانواده را کسب کنند و بعد زندگی خود را شروع کنند. الان در این شرایط جامعه کاش قانونی وضع میشد که زوجها اول دوره کسب مهارت زندگی را میگذراندند. بعد زندگیشان را شروع میکردند. باز هم خدا رو شکر که اینجور کتابها هر چند کم ولی از کمبود ناآشنایی خانوادهها کم میکنه اگر فرصت کنند و بخوانند. اگر به زندگی کردن با لذت و عشق علاقه داشته باشند. ممنون از بابت گردآوری همچین کتابهایی.
این کتاب داشت از تفاوت فرهنگها صحبت میکرد و همچنین شخصیت آدمها. آداب و رسوم و نوع زندگی انسانها. ولی بهتره آدم از اصل و نصب خودش خجالت نکشه و به داشتن فرهنگ خودش افتخار کنه واقعا آمریکاییها با بنگلادشیها متفاوت هستند. دختران هندی فرق دارند. آمریکاییها داری چارچوب خاصی نیستند و بی بندباری و هرزگی برایشان خیلی راحت تر هست چون توی اون محیط و با اون فرهنگ بزرگ شدهاند و باکره بودن دختران جوانشان اهمیتی ندارد و با هرجوانی دوست میشوند و میخوابند و کلا زندگی سردی دارند. از نظر من پذیرفته نیست. به شخصه نمیتونم بپذیرم. دلشکستن براشون انگار کاری نداره و از نظر من زندگی مزخرفی دارند
یه داستان کوتاه اجتماعی بسیار جذاب و آموزنده.. خیلی خوشم اومد و خیلی برام جالب بود چون دقیقا موضوعی هست که بسیار ملموس هست در خانوادهها مخصوصا اینکه متوجه شدم بعضی از روسوم بنگلادی شبیه رسوم ایرانی هست.... داستان خیلی کوتاه بود ولی با همین چند پاراگراف پیامهای زیادی داشت چه به عنوان یک نوجوان یا مادر یا دختر جوان یا پسر جوان.. در هر سنی باشی خیلی پیام میگیری.. کاملا با جزئیات و خوش قلم نوشته شده بود؛ نویسنده به وضوح نگرش زیبایی رو مطرح کرده. ممنونم از کتابراهاز قلم این نویسنده خیلی خوشم اومد امیدوارم بازهم از این نویسنده بخونم در کتابره..
خیلی کتاب صوتی خوبی بود، ترجمه به نظر من واقعا عالی بود. جومپا لاهیری نویسنده توانای امیکایی هندی تبار است که در این داستان کوتاه مشکلات مهاجران را بخوبی به نمایش میگذارد. از طرف دیگر تاثیرات فرهنگ امریکایی بر مهاجران و پایبندی انان به سنت در این داستان کوتاه مشخص است. از طرف دیگر مسئله عشق و عاشقی و شکست عشقی وچگونگی مواجهه با ان در دو فرهنگ شرق و غرب در این داستان هویدا است. گوینده داستان هم مطالب را یه خوبی عنوان میکرد. صدای گوینده برای این کتاب مناسب بود. ارزش گوش کردن را داشت. ممنون ار کتابراه. این کتاب صوتی رو از دست ندید.
سلام و خسته نباشید خدمت خانم راضیه هاشمی مدیر محترم شرکت ماه آوا... فایل صوتی «جهنم، بهشت» فوق العاده عالی بود... از نظر کیفیت و روانی و دلنشینی صدای گوینده محترک باید اعتراف کنم خیلی لذت بردم. هیچ ایرادی نمیتونم به این اثر بگیرم... امیدوارم همه دوستانی که این اثر رو گوش میدن ازش به اندازه من لذت ببرن و این تجربه شیرین رو با عزیزان خودشون به اشتراک بذارن. کارتون بسیار ارزشمنده... امیدوارم با همین پشتکار ادامه بدین و بدونید خیلیها مثل من قدر کارتون رو میدونن... با تشکر، سیدمحمد کاظم هاشمی
یه داستان کوتاه اجتماعی بسیار جذاب و آموزنده..
خیلی خوشم اومد و خیلی برام جالب بود چون دقیقا موضوعی هست که بسیار ملموس هست در خانوادهها مخصوصا اینکه متوجه شدم بعضی از روسوم بنگلادی شبیه رسوم ایرانی هست.... داستان خیلی کوتاه بود ولی با همین چند پاراگراف پیامهای زیادی داشت چه به عنوان یک نوجوان یا مادر یا دختر جوان یا پسر جوان.. در هر سنی باشی خیلی پیام میگیری..
ممنونم از کتابراه
از قلم این نویسنده خیلی خوشم اومد امید وارم بازهم از این نویسنده بخونم در کتابره..
خیلی خوشم اومد و خیلی برام جالب بود چون دقیقا موضوعی هست که بسیار ملموس هست در خانوادهها مخصوصا اینکه متوجه شدم بعضی از روسوم بنگلادی شبیه رسوم ایرانی هست.... داستان خیلی کوتاه بود ولی با همین چند پاراگراف پیامهای زیادی داشت چه به عنوان یک نوجوان یا مادر یا دختر جوان یا پسر جوان.. در هر سنی باشی خیلی پیام میگیری..
ممنونم از کتابراه
از قلم این نویسنده خیلی خوشم اومد امید وارم بازهم از این نویسنده بخونم در کتابره..
به نظر من ارزش شنیدن داشت. نظرات رو که میخوندم دیدم خیلی از خانمها عشق یک زن متأهل به مرد غریبه رو توجیه کرده بودند و حتی همخوابگی دختر این مادر با پسرهای مختلف به بهانه نیازهای عاطفی و خلأهای احساسی و... و همچنین سعی در ترورشخصیتهای مرد این داستان داشتند در حالی که غافلاند از این نکته که مهمترین آموزه این داستان عدم قضاوت هیچ انسانی چه مرد چه زن هست، هر فرهنگی که میخواد داشته باشه تضمین کننده درستی رفتار یا مسیر او نیست
پراناب، جوان بنگالی مهمان چند ساله ی خانواده ای می شود. مادر خانواده، دلش به هوای او روشن است. اما او هوایی تر از آن است که مرغ قفس ساده ی یک بنگالی غریب دیگر شود. کلان سوژه ی خودکشی، در این اثر، مادری را از خانواده ای غریب می گیرد. ترس از غیریت بخشی در جامعه ای که همواره "احساس دیگری فرودین"، آزار رساننده است، بنیاد خانواده را که در صورت نمادین "مادر" متجلی می شود، نابود می سازد. جومپالاهیری در این اثر به زیبایی و شفافیت، این زخم خاموش را آشکار می کند.
خانم گوینده بسیار عالی و روان تعریف کردند
من احساس میکنم نباید هر شخصی را به این اسونی در خانواده پذیرفت
حالا این جوون قصد نمک نشناسی نداشت اما بعضی افراد مخصوصا دوستان مجرد یک مرد بعد ازدواج ممکنه باعث مشکلات اخلاقی بشن
این خانواده داشت زندگی خودش را میکرد زن و شوهر حالا به هر صورتی بود داشتند زندگی میکردن
با آمدن این مرد جوان تمام محبتها رفت به طرف او حتی نزدیک به خودکشی کلا آموزنده بود
ممنون از کتاب صوتی
من احساس میکنم نباید هر شخصی را به این اسونی در خانواده پذیرفت
حالا این جوون قصد نمک نشناسی نداشت اما بعضی افراد مخصوصا دوستان مجرد یک مرد بعد ازدواج ممکنه باعث مشکلات اخلاقی بشن
این خانواده داشت زندگی خودش را میکرد زن و شوهر حالا به هر صورتی بود داشتند زندگی میکردن
با آمدن این مرد جوان تمام محبتها رفت به طرف او حتی نزدیک به خودکشی کلا آموزنده بود
ممنون از کتاب صوتی
زندگی 3 زن با دیدگاهها و عقاید و فرهنگ متفاوت را خوب توصیف کرده بود. اینکه یاد بگیریم از چیزهایی ک داریم لذت ببریم و سعی کنیم زندگیمون تغییر بدیم مث مادرش ک فهمید همسرش بهتر از هر کسه دیگای هس و در سختیا و مریضیها کنارشه و ادما ممکن اون چیزی ک نشون میدن نباشن مث همسر دبورا ک به همسرش خیانت کرد در حالیکه هیچکس فک نمیکرد اینجوری بشه و اگ شکستی هس از سمت دبورا است و اینکه هیچ وقت نمیشه رو ظاهر ادما قضاوت کرد
جومپا لاهیری نویسنده توانای امیکایی هندی تبار است که در این داستان کوتاه مشکلات مهاجران را بخوبی به نمایش میگذارد. از طرف دیگر تاثیرات فرهنگ امریکایی بر مهاجران و پایبندی انان به سنت در این داستان کوتاه مشخص است. از طرف دیگر مسئله عشق و عاشقی و شکست عشقی وچگونگی مواجهه با ان در دو فرهنگ شرق و غرب در این داستان هویدا است. گوینده داستان هم مطالب را یه خوبی عنوان میکرد. ارزش گوش کردن را داشت. ممنون ار کتابراه.
ممنون از کتابراه،، کتابی روان، ساده و اموزنده ای بود، بسیار بسیار به دنیای واقعی نزدیک بود.. اما اولی که دانلود کردم فک میکردم در مورد بهشت و جهنم هست.. ما ادما خودمون بهشت و جهنم خودمون رو میسازیم با رفتار و افکار مون.. اگه تو دنیای واقعی یکم به زن محبت و توجه بیشتری بشه،، هیچ وقت به فکر خیانت و یا دوست داشتن دیگری نمیفته.. کاش با خوندن کتاب و با بالابردپ سطح اگاهی مون زندگی هامون رو بهشت کنیم
بسیار دلنشین و قابل درک بود داستان ریتم روان و خوبی داشت و انتخاب اسم کتاب هم بسیار هوشمندانه بود راوی و موسیقی هم عالی بود داستان راجع به عواطف زنانه ست و از زبان دختری روایت میشه نکات آموزندهی بسیاری داره مثل اینکه هرغریبهای رو وارد خونواده و حریم خصوصی مون نکنیم، زود قضاوت نکنیم، به تفاوت فرهنگی احترام بگذاریم، در انتخاب همسر دقت کنیم و با توجه به احساسات زودگذر تصمیم نگیریم.
بدون توجه به مضمون داستان، درمورد این اثر میتوان گفت توصیفها و شرح فضا توسط نویسنده کمی شتابزده و ناواضح است بطوریکه در ابتدا نمیتوان تشخیص داد با چه حس و حالی در قصه طرف هستیم. در نیمه دوم وضعیت بهتر شده و متوجه میشویم با یک نوع شرح وقایع در دفترچه خاطرات نویسنده طرف هستیم... درنهایت شنیدن این اثر خالی از لطف نیست و میشود با اعطای سه ستاره آن را در قفسه کتابهای خوانده شده قرار داد...!!
کتاب جهنم، بهشت ژانر درام و روانشناختی و اجتماعی است. و خانوادگی که فقط به علت عقاید و سنت در کنار هم زندگی میکنند و هیچ تفاهمی نداشتن و زن قربانی بی مهری مرد شده بود. زنبه مرد تازه وارد دیگری دل میبنددو همسر ایدهآل خود را در او میبیند. پدر ومادری که فقط به اجبار زندگی میکنند نه تنها خودشان را قربانی میکنند بلکه فرزندان هم بی نصیب نمیمانند.
داستان ماجرای یه خانم هندیه که با وجود متاهل بودن و داشتن همسر، عاشق یه مرد دیگهای شده که با خانوادهاش رفت و آمد خانوادگی داشته و ماجراهای بسیاری پیش مییاد و آخر داستان دخترش میفهمد که مادرش عاشق آن مرد بوده که حتی بخاطر ناکام ماندن عشقش میخواسته خودسوزی انجام دهد که با آمدن زن همسایه منصرف میشود و سعی میکند به زندگی روزمره خودش برگردد.
عالی بود واقعیت انسانها رو نشون میداد که ادم در شرایطی قرار میگیرد که افسار ماهیت وجودیش که همراه جسمش آفرینش شده را جراحی میکند و ماههیتش رو دور میاندازد و یک ماهیت عاریه و هرج و مرح به خودش پیوند میزند. همجارها و اصول انسانی رو نابود میکند چون زمانه جلو رفته ولی ماهیت خلقت انسان تغیر نمیکند. این نقص عضو و قطع ماهیت از جسم باعث زجر همیشگی برای انسان میشود.
کتابی کوتاه اما تاثیر گذار، به این واقعیت اشاره داشت که زنان بعد از ازدواج هم باید خیلی مورد عشق و علاقه همسرشون باشن چون اگه این توجه و عشق تو زندگیشون نباشه همیشه دچار خلا عاطفی میشن و ممکنه در جایی دیگر به دنبال این توجه باشن که در نهایت باعث آسیبهای جبران ناپذیر به خودشون و زندگی مشترکشون بشه نهایت سپاس و تشکر رو از کتابراه عزیز دارم 💖💖💖💖💖
تموم کتاب رو همیشه توو جامعه دیدیم از این ب بعد هم میبینیم و بعدها هم خواهیم دید، تا زمانی ک حقوق زن و مرد یکی نشه و حق انتخاب ب آدما داده نشه، تا روزی که فقر از بین نره و همه با هم مساوی نباشن، باز هم میبینیم، حقیقتا هیچوقت برابری ایجاد نمیشه چون زندگی کردن بی معنی میشه، تناقض اصل مهمیه
بسیار عالی بود و تأثیر گذار، اینقد خوب بیان شد که آدم با تمام لحظات داستان همراه میشه... و چند نکتهی خیلی خوب داشت و اونم عدم قضاوت دیگران، شکرگزار بودن، مراقب بودن از رابطهای که ادم درش هست و اینکه انسانها باید قدر همرو بدونن و برای هم وقت بذارن و خیلی چیزای دیگه ازش یاد گرفتم😍💗😘