نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی افسانه ماه و آفتاب - هانری پورا
4.1
1041 رای
مرتبسازی: پیشفرض
داستان جالبی بود از نگاه دیگر، جایگزین افتاب و ماه که همیشه میگوییم که افتاب زنه و ماه مَرد هست. و دیدگاه متفاوت زنها و مردها از عاشق شدن ماه و آفتاب است. و عشقی که سرانجامش جدایی دلیلش هم لجبازی و خودخواهی و تبعیض میان زن و مرد که در گذشته به دلایل مختلف از جمله بخاطر نیروی انسانی از کشاورز تا یک پادشاه همیشه مردها خواستار پسر بودند تا دختر این افسانه گره خورده با باورهای جنسیتی میان انسانها در گذشته بوده و امروزه هم هنوز این باورهای جنسیتی وجود دارد. اگر زنی دختر میزایید آن را محکوم و بیچاره و بدبخت میدانستند و هیچوقت نمیگفتند مرد هم آیا نقشی بر دختر و پسر بودن بچهی خود دارد یانه؟هنوز این باورها در قرن بیست و یکم وجود دارد نابرابریهای میان زن و مرد... حال این داستان جالب بود ونمیشود همیشه همه چیز منطقی باشد و این جور داستانها قوهی خیال را تقویت میبخشد چیزی که اموزش و پروش کشور متاسفانه از بچهها میگیرد به هر حال عشق ماه و آفتاب بسیار زیبا و دلنشین بود و با وجود اینکه بیان تبعضی جنسیتی را گفته و این بیان به گونهی داستان و افسانه آگاهی را در میان ادمها ایجاد کند و من به دوستانم معرفی میکنم و در آخر صدای گوینده هم بسیار زیبا بود و از گروه آوای ماه و کتابراه متشکرم😊
این افسانه مزیتش اینه که تونسته خیلی خوب و پر رنگ نوع اندیشه و فرهنگی که نسلها در ضمیر مردم اون اعصار نهادینه بوده را به تصویر بکشه اما طبیعتا همونقدرم تبعیض، مردسالاری، زن ستیزی و نیاز به وجود پسران جهت حفظ بقا و امنیت طوائف گذشتگان توش پر رنگ دیده میشه. و واقعا نظر من هم اینه که این مدل ادبیات نقل نشه، تا با آموزش و ادبیات درست و جدید بشه فرهنگ صحیح را جایگزین کرد. یا اگر نقل میشه ذکر بشه که موارد ذکر شده مورد تایید نیست و تنها انتقال دهنده اعتقادات منسوخ گذشتگانه. البته من با شنیدن این داستان واقعا خندیدم از توصیف علت چالههای صورت ماه. خیلی توصیف خندهداری بود😂 که نشون میده جایی که علم نباشه ذهن بشر به کجاها سرک میکشه😅. اما خب افسانهای ارزشمنده، که بشه برای کودکان تعریف کرد و ذهن اونهارو پرورش داد. با تشکر از کتابراه.
تیپ داستان به حکایتهای قدیمی میخورد آن داستانهایی که قدیم مادر بزرگها برای نوهها زیر کرسی تعریف میکردن. وخیلی از این داستانها جواب وخوراک کنجکاوی خیلی ازآدمهای آن زمان بوده که الان مامی فهمیم یک افسانه میباشد. اما یک سوال پیش میآید وآن اینست که با وجود آنکه اطلاعات بالا رفته چرا ارزشها پایین آمده برای مثال درختکاری در قدیم یک ارزش بوده باآنکه از فوائد آن (عملیات فتوسنتز) بی اطلاع بودن امادر حال حاضر درختها قطع یا خشک میشوند تا خانه سازی کنند. ویادر سرخ پوستان آمریکا به اندازه نیازشان شکار میکردن وارتباط روحی با دیگر موجودات پیدا میکردن ومورد تمسخر سفید پوستان مهاجر قرار میگرفتند و در آخر باشکار بیش از حد بوفالو تا مرز منقرض کردن این موجودات پای گذاشتن. به عقیده من بیشتر داستانهای قدیم مانند روح آنها بزرگ بوده وبیشتر آنها در خصوص طبیعت بوده ولی دل مشغولی الان ارتباط با تکنولوژی میباشد.
لطفا این محصول رو برای کودکان و نوجوانان انتخاب نکنید
نمیدونم دقیقا چه احساسی باید داشته باشم به این کتاب
نکات مثبت رو اول بگیم: ترجمه عالی راوی بسیار قدرتمند و صدا گذاری بسیار خوب داره اما در باره با مورد منفی این کتاب باید به موضوع کتاب اشاره کرد
خوشبختانه کتاب فقط یک ربع هست زیاد گوش هاتون رو آلوده نمیکنید
خلاصه داستان از این قرارها که خورشید و ماه عاشق هم هستن و باهم ازدواج میکنن خورشید به عنوان مرد داستان گرما بخش انرژی دهنده و ماه به عنوان زن داستان تاثیر پذیر و وجودی که بودنش در گرو نور خورشید انتخاب شده بعد از ازدواج این دو ماه ستاره هارو بدنیا میارن که همه دختر هستن و خورشید از ماه تقاضای پسر میکنه وقتی ماه اعلام ناراحتی از رفتار خورشید رو میکنه خورشید ماسه به صورت ماه میریزه و صورت ماه پر از جای لک و پستی بلندی میشه و هیچ وقت همپاک نمیشه و همه (ستارهها که فرزندان ماه هستن) بخاطر از دست رفتن زیبایی ماه از اون دوری میکنن م ماه در انزوا و تنهایی مطلق قرار میگیره... و خورشید و ماه از هم جدا میشن و یکی در شب و یکی در روز قرار میگیره
کلا بد آموزی بود 😐 نیازمند قرار دادن جایگاه زن، قلدری و زورگویی از طرف مرد، حمله به زیبایی زن بخاطر درخواست مرد در شرایطی که مرد از عواقب رفتار آگاه بوده، حذف و دوری از مادر بخاطر زشت شدن مادر و یا به درخواست پدر... چه نکته مثبنگتی در این کتاب بود که توسط تیم کتاب راه نشر داده شده؟! حیف انرژی و وقتی بود که برای این محصول تلف شده
من در طرح تخفیفی کتاب رو رایگان اضافه کردم به کتابخانه خودم موضوع داستان رو خلاصه گفتم اگر بنظرتون ارزشمند میاد براش وقت و پول صرف کنید
فکر میکنم کتابهای بد رو کتابراه میزاره تو تخفیف...
نمیدونم دقیقا چه احساسی باید داشته باشم به این کتاب
نکات مثبت رو اول بگیم: ترجمه عالی راوی بسیار قدرتمند و صدا گذاری بسیار خوب داره اما در باره با مورد منفی این کتاب باید به موضوع کتاب اشاره کرد
خوشبختانه کتاب فقط یک ربع هست زیاد گوش هاتون رو آلوده نمیکنید
خلاصه داستان از این قرارها که خورشید و ماه عاشق هم هستن و باهم ازدواج میکنن خورشید به عنوان مرد داستان گرما بخش انرژی دهنده و ماه به عنوان زن داستان تاثیر پذیر و وجودی که بودنش در گرو نور خورشید انتخاب شده بعد از ازدواج این دو ماه ستاره هارو بدنیا میارن که همه دختر هستن و خورشید از ماه تقاضای پسر میکنه وقتی ماه اعلام ناراحتی از رفتار خورشید رو میکنه خورشید ماسه به صورت ماه میریزه و صورت ماه پر از جای لک و پستی بلندی میشه و هیچ وقت همپاک نمیشه و همه (ستارهها که فرزندان ماه هستن) بخاطر از دست رفتن زیبایی ماه از اون دوری میکنن م ماه در انزوا و تنهایی مطلق قرار میگیره... و خورشید و ماه از هم جدا میشن و یکی در شب و یکی در روز قرار میگیره
کلا بد آموزی بود 😐 نیازمند قرار دادن جایگاه زن، قلدری و زورگویی از طرف مرد، حمله به زیبایی زن بخاطر درخواست مرد در شرایطی که مرد از عواقب رفتار آگاه بوده، حذف و دوری از مادر بخاطر زشت شدن مادر و یا به درخواست پدر... چه نکته مثبنگتی در این کتاب بود که توسط تیم کتاب راه نشر داده شده؟! حیف انرژی و وقتی بود که برای این محصول تلف شده
من در طرح تخفیفی کتاب رو رایگان اضافه کردم به کتابخانه خودم موضوع داستان رو خلاصه گفتم اگر بنظرتون ارزشمند میاد براش وقت و پول صرف کنید
فکر میکنم کتابهای بد رو کتابراه میزاره تو تخفیف...
این کتاب برای کتابخوانهای حرفهای ممکنه به کار بیاد و برای کتابخوانهای تازه کار به شدت سمی و مضر است!!. در کل کتاب میتوان جست و گریخته نکات جالبی پیدا کرد اما در مجموع نظر من این است:. نخواندن، به معنی ندانستن است، هیچ دانشی در پس نخواندن و پشت کردن به آموزش و کتاب نیست.. مهارتی که این کتاب راجع به آن صحبت میکند برای رهایی از بحث و مشاجره با کتابخوانهای سطحی و تعصبی و برای کوتاه کردن بحث با ادمهای رندوم و یا کار در کتابخانه و کتابفروشی و یا استوری و پست گذاشتن راجع به کتاب در فضای مجازی و این قبیل از کارها میتواند موثر باشد اگر برای کسب دانش کتاب میخوانید: این کتاب را حتی اگر هم بخوانید نباید تغییری در مسیر شما ایجاد کند. اگر برای سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت کتاب میخوانید اگر تازه در اول زاه کتابخوانی هستید و عشق کتاب و کتابخوانی در دل دارید: بهتر از نخوانید تا دل سرد نشوید. اگر کتابخوان حرفهای هستیدخودتون بهتر میدونید که چیکار کنید
🍁 اسم و ایدهی کتاب خیلی بی نظیر و خلاقاته بود! فقط نویسنده هانری پورا هست یا ژان بروس هارد، چون زمان خوانش و جلد نویسنده متفاوت بیان شده است.
من از همون اول ماه رو زن و خورشید رو مرد تصور کردم! زمانی که عاشق هم شدن، به نظر من چون ماهیت اشون با هم خیلی فرق داشت، المانهایی مثل زمان بودنشون و از دو جنس آفتاب و مهتاب بودنشون، معلوم بود که مسیر عاشقی دشواری خواهند داشت!!
درخت بائوباب رو هم توی شازده کوچولوی آنتوان دوسنت اگزو پری میشناختیم.
بعد از عاشق شدن و ازدواج آنها، ستارهها به دنیا آمدن! فاصله به آسمان آمدن هر ستاره ده ماه بود. و آنها همه دختر بودن!
تفسیر آفتاب مهتاب هم توی کتاب برام خیلی جالب بود؛ آفتاب کله شق و ماه هوس هوسی، بازیگوش، خودبین و کمی بدقلق!
آفتاب پیر شد و سوزنده! پس بهانه گیر شد
ماه دلگرمیاش ستارگان و دخترانش در آسمان بودن. اما در آسمان شب فقط دیده میشدن! و خورشید اونها رو نمیدید پس پسر میخواست!
دعوای ماه و آفتاب؛ اینکه آفتاب دولا شد و یه مشت شن از لب رودخونه برداشت و به صورت ماه پاشید! ماه پیش دخترانش (ستاره ها) رفت، ولی ازش فاصله گرفتن!
و بعد از آن لکهها که به هیچ شکل پاک نشد، ماه دیگر هرگز جرات نکرد سراغ آفتاب برود!!! و بعد از آن، مدام به آبگیر میرود و خود را در آب نظاره میکند! و مدام دلش شور میرند و خود را سرزنش میکند! که چرا زیباییاش نابود شده! پس غمگین است، به خاطر صورتش و دوری از شوهرش!! منتظر است تا صورتش خوب شود و پیش شوهرش برود!!
پس به همین دلیل همیشه پشتش روبه آفتاب است، چه زمانی که دارد از شرق بالا میاید و چه زمانی که غروب میکند! کتاب بسیار تاثیر گذاری بود. ممنون دوست عزیزم کتابراه… ☘️
من از همون اول ماه رو زن و خورشید رو مرد تصور کردم! زمانی که عاشق هم شدن، به نظر من چون ماهیت اشون با هم خیلی فرق داشت، المانهایی مثل زمان بودنشون و از دو جنس آفتاب و مهتاب بودنشون، معلوم بود که مسیر عاشقی دشواری خواهند داشت!!
درخت بائوباب رو هم توی شازده کوچولوی آنتوان دوسنت اگزو پری میشناختیم.
بعد از عاشق شدن و ازدواج آنها، ستارهها به دنیا آمدن! فاصله به آسمان آمدن هر ستاره ده ماه بود. و آنها همه دختر بودن!
تفسیر آفتاب مهتاب هم توی کتاب برام خیلی جالب بود؛ آفتاب کله شق و ماه هوس هوسی، بازیگوش، خودبین و کمی بدقلق!
آفتاب پیر شد و سوزنده! پس بهانه گیر شد
ماه دلگرمیاش ستارگان و دخترانش در آسمان بودن. اما در آسمان شب فقط دیده میشدن! و خورشید اونها رو نمیدید پس پسر میخواست!
دعوای ماه و آفتاب؛ اینکه آفتاب دولا شد و یه مشت شن از لب رودخونه برداشت و به صورت ماه پاشید! ماه پیش دخترانش (ستاره ها) رفت، ولی ازش فاصله گرفتن!
و بعد از آن لکهها که به هیچ شکل پاک نشد، ماه دیگر هرگز جرات نکرد سراغ آفتاب برود!!! و بعد از آن، مدام به آبگیر میرود و خود را در آب نظاره میکند! و مدام دلش شور میرند و خود را سرزنش میکند! که چرا زیباییاش نابود شده! پس غمگین است، به خاطر صورتش و دوری از شوهرش!! منتظر است تا صورتش خوب شود و پیش شوهرش برود!!
پس به همین دلیل همیشه پشتش روبه آفتاب است، چه زمانی که دارد از شرق بالا میاید و چه زمانی که غروب میکند! کتاب بسیار تاثیر گذاری بود. ممنون دوست عزیزم کتابراه… ☘️
داستان بسیار زیبایی بود. منتها دیگاه من همیشه این بود که خورشید زن است و ماه مرد. اما این دیدگاه نیز بسیار برایم جالب بود. فکر میکنم اوایل برای خورشید سخت بود که ماه کمی نسبت به او سرد است و بیشتر به رقص اهمیت میدهد. اما او این رفتار را نادیده میگرفت....) و اما بعد از ان خورشید را بسیار مقصر میدانم. چرا که مانند بسیاری فیلمها و کتابها مردان دوست دارند زن هایشان پسر به دنیا بیاورند. اما این یک باور اشتباه هست و پسر و دختر هر دو خلقتهای خوب خدا هستند و از نظر من پس از ان ماه تقاص بی توجهیها و خود خواهیهایی که به خورشید میکرد را پس میداد. و بلاخره نتیجه میگیریم که دختر و پسر اگرچه جنسیت متفاوت دارند اما هر دو برای جامعه نیاز هستند. و در اخز تشکر میکنم از سرکار خانم راضیه هاشمی که با گویندگی خوبشون داستان رو برای ما بسیار جذاب کردنند. متشکرم
این اثر متنی روان و داستانی جذاب و فوق العاده داشت در عین حال به تمام مطالبی از جمله مرد سالاری، زن ستیزی و به دنیا امدن پسر برای ادامه نسل و بقا اشاره کرده در واقع تمام خرافههایی که همه ما روزی این رو شنیدیم و خیلی از ما حتی این رو با پوست و گوشت خود لمس کردیم جامعه ما هم اون رو پذیرا شده یعنی تمام اینها از گذشتگانمون به جای مونده و حتی کسی قدمی برای اصلاح اون بر نخواهد داشت در واقع تمام مواردی که زن حتی سر سوزنی درش دخالت نداشته رو گردن زن انداخته و به قدری زن رو کوچک شمرده که بعد از این همه توهین و تحقیر زن منتظر است که بخشیده شود و باز به اون منجلاب برگردد. اینها همه برگرفته از ذهن مریض و افکار پوسیده ما آدم هاست ما جنسیت زدهها به امید روزی که فرزندان این خاک چنین دغدغههایی نداشته باشند.
به به من عاشق این سبک داستانها هستم افسانههایی که جون میدن واسه قبل از خواب تا برات رویاهای رنگی بسازن 😍 بچه بودم مادربزرگم افسانههای زیادی بلد بود منم باجون و دل گوش میدادم یکیش این بود که میگفت آدمایی که چال چونه دارند میدونی دلیلش چیه؟ منم چون جزو همین آدما بودم با اشتیاق میگفتم نه و داستانی رو برام میگفت که مربوط به دنیای قبل تولد بود اونجا بچههایی زندگی میکردند که هنوز به دنیا نیومده بودند موقع تولد فرشتهها حافظهی بچهها رو پاک میکردند تا چیزی از اون دنیا رو به خاطر نیارند اما بعضی از بچهها حافظه شون پاک نمیشد فرشتهها هرکاری میکردند موفق نمیشدند پس انگشت اشاره شونو میذاشتند رو چونه بچه و بهش میگفتندنکنه از این جا چیزی بگی و جای انگشتشون دیگه پر نشد 😍
داستان هانری پورا از افسانه ماه و آفتاب، از نظر علمی و فیزیکی به روایت می پردازد. و انگار به زبان ساده و شیرین برای همگان، می خواهد حرکت اجرامی ماه و آفتاب را با داستان بیان کند. خواننده هوشمندی و ذکاوت هانری پورا را در نگارش، از ترجمه احمد شاملو نیز دارد. بیشتر روایت احمد شاملو از زبان حیوانات، زمین و آسمان ، پری و زری است و این ترجمه با ادبیات احمد شاملو عجین است. افسانه ماه و آفتاب از هانری پورا، از بیان رشد فردی گویی در کتابش بهره می برد و تکنولوژی تحول را به تمامی امور فردی و کاری مهم نسبت می دهد و می خواهد مخاطب را موفق سازد. هانری پورا، کوتاه نوشته است. مطالب کتاب درک می خواهد اما مفهومی و مشکل ساز نیست. تعقل می خواهد و تمرکز.
صدا پردازی عالی بود.
ولی داستان خوب نبود که هیچ خیلی هم بد بود به نظرم 😕. اونجا که میگه خورشید خاک پاشید چون عصبی شد با حرفای ماه و بهش اسیب رسوند و تازه قهرم کرد رفت، اونجا که میگه ستارهها رو میگردونن از مادرشون چون زشت شده بود، اونجا که ماه به خاطر ظاهرش شرمنده بود، اونجا که خوشید چون پسر نداشت شاکی بود، و بدتر از همه ماه که منتظر بود صورتش خوب شه بر گرده پیش شوهرش😑 همه و همه ضعفهای جامعه هستن که خیلی عادی جلوه داده شدن. زن مقصره که شوهرش عصبی میشه در نتیجه هر بلایی که شوهرش سرش بیاره حقشه وباید منتظر بخشیده شدن و پذیرفته شدن دوباره باشه، زن باید بخاطر زشت بودنش شرمنده باشه و منزوی شه و و و
ولی داستان خوب نبود که هیچ خیلی هم بد بود به نظرم 😕. اونجا که میگه خورشید خاک پاشید چون عصبی شد با حرفای ماه و بهش اسیب رسوند و تازه قهرم کرد رفت، اونجا که میگه ستارهها رو میگردونن از مادرشون چون زشت شده بود، اونجا که ماه به خاطر ظاهرش شرمنده بود، اونجا که خوشید چون پسر نداشت شاکی بود، و بدتر از همه ماه که منتظر بود صورتش خوب شه بر گرده پیش شوهرش😑 همه و همه ضعفهای جامعه هستن که خیلی عادی جلوه داده شدن. زن مقصره که شوهرش عصبی میشه در نتیجه هر بلایی که شوهرش سرش بیاره حقشه وباید منتظر بخشیده شدن و پذیرفته شدن دوباره باشه، زن باید بخاطر زشت بودنش شرمنده باشه و منزوی شه و و و
داستان بسیار جذاب و لذت بخش. تشبیه کردن اعمال ماه و خورشید به زندگی انسانها بسیار ایده عالیی بود و نسبت اجزای آسمان و زمین باهم بسیار جالب و جذاب بود. قسمتهایی که اعتقادات متضاد زنان و مردان را بیان میکرد را دوست داشتم و به نظرم خیلی دقیق و خوب نوشته شد و تمامی داستان با عقل جور در میآمد. یک نکته دیگر که بسیار دوست داشتم این بود که بر خلاف دیگر داستانها و همسو با نظر من خورشید مذکر و ماه مونث بود. من بسیار از این کتاب لذت بردم و به کسانی که به دنبال یک افسانه جالب و دور از تخیل که همه موارد در آن به خوبی رعایت شده است میگردند پیشنهاد میکنم. با تشکر از توجه شما و با تشکر از نشر ماه آوا و سایت کتابراه🌷
افسانهها در هر فرهنگ و سرزمینی بسیار مورد توجه عام و خاص هستند. عوام به منظور سرگرمی و خواص برای مطالعات فرهنگی افسانهها را بررسی میکنند.
اعتقادات، آداب و رسوم، باورها و.... همه در افسانهها پیداست.
این افسانه عشق سالهای نخست ازدواج را به زیبایی توصیف کرده. گویی در تمامی فرهنگها و تمامی اعصار میل به داشتن پسر وجود دارد.
اما گفتگویی تلخ میان زوج درگرفته.... چرا من پسر ندارم؟ (خورشید)
اما چرا در آخر به صورت ماه شن میپاشد؟؟؟؟ مفهوم آن چیست؟ چرا شماره هااز مادرشان دوری میکنند؟؟؟
اینها را درک نکردم.. گویی وضعیت کنونی جامعهی ما را ترسیم کرده. آیا واقعا زیبایی تنها عامل جذابیت یک زن است؟؟
این کتاب مرا فکر فرو برد... تلخ و سرد
اعتقادات، آداب و رسوم، باورها و.... همه در افسانهها پیداست.
این افسانه عشق سالهای نخست ازدواج را به زیبایی توصیف کرده. گویی در تمامی فرهنگها و تمامی اعصار میل به داشتن پسر وجود دارد.
اما گفتگویی تلخ میان زوج درگرفته.... چرا من پسر ندارم؟ (خورشید)
اما چرا در آخر به صورت ماه شن میپاشد؟؟؟؟ مفهوم آن چیست؟ چرا شماره هااز مادرشان دوری میکنند؟؟؟
اینها را درک نکردم.. گویی وضعیت کنونی جامعهی ما را ترسیم کرده. آیا واقعا زیبایی تنها عامل جذابیت یک زن است؟؟
این کتاب مرا فکر فرو برد... تلخ و سرد
خیلی خوشم امد از تشبیه ماه و آفتاب..... همیشه هر جا که نیگفتم ماه زنه و افتاب مرد
با چشمی پر از تمسخر به من نگاه میکردن و
از کتابش خوشم امد چون در صورتی اون واقعهای که در این کتاب بیان کرد
جزئی از خاطرات و رویاهتی من ثبت شد
چطور بگویم.... من خیلی پقت است که این کتاب را گوش دادم.... و حتی الانی مه بعد از یم سال مجدد کتاب راه را نصب کردم
هنوز داستانش در ذهنم حک شده است...
واقعا قدرت نوشت نویسنده جای حرف ندارد
از تشبیهی که استفاده کرده
بابت دوری ماه و خورشید
خودش یک پا هنر است...
و خوانش زیبا راوی روحی به داستان بخشید و ان رازیبا کرد
ممنون بابت کتاب راه
وگرد اورندگان این داستان کوتاه
با چشمی پر از تمسخر به من نگاه میکردن و
از کتابش خوشم امد چون در صورتی اون واقعهای که در این کتاب بیان کرد
جزئی از خاطرات و رویاهتی من ثبت شد
چطور بگویم.... من خیلی پقت است که این کتاب را گوش دادم.... و حتی الانی مه بعد از یم سال مجدد کتاب راه را نصب کردم
هنوز داستانش در ذهنم حک شده است...
واقعا قدرت نوشت نویسنده جای حرف ندارد
از تشبیهی که استفاده کرده
بابت دوری ماه و خورشید
خودش یک پا هنر است...
و خوانش زیبا راوی روحی به داستان بخشید و ان رازیبا کرد
ممنون بابت کتاب راه
وگرد اورندگان این داستان کوتاه
کتاب صوتی افسانه ماه و آفتاب داستانی جالب و زیبا نوشتهی هانری پورا است که دربارهی عشق آفتاب و ماه به یکدیگر است و اینکه تا آن وقت شب هنوز به وجود نیامده بود و پس از عشق آفتاب و ماه است که شب را موجودات تجربه میکنند و از آن خیلی لذت میبرند و براساس این افسانه ماه زن است و آفتاب مرد است و سپس ستارها یکی یکی به دنیا میآیند تا اینکه آسمان پر از ستاره میشود و همین زمینهای برای ایجاد اختلاف بین آفتاب با ماه میشود زیرا همهی بچه هایشان دختر هستند و آفتاب پسر میخواهد و این اختلاف باعث میشود ماه از آفتاب فاصله بگیرد و در کنج آسمان ماوا گزیند و..... با تشکر از کتابراه عزیز و روایت زیبای خانم هاشمی
نتیجه اخلاقی این داستان چیست الان؟ ماه و ستارهها محکوم شدند به این که چرا آفتاب پسر نداره؟؟؟ بعد هم اسید پاشیدند روش بعد هم اونه که باید خجالت بکشه؟ این خزعبلات چیه تحویل مردم میدین. این نوع ادبیات گم و فراموش بشه هیچی از دنیا کم نمیشه که هیچی، آلودگی این طرز فکرها و نرمال جلوه دادن اونها هم کمتر میشه. با رعایت احترام به جناب شاملوی فرهیخته و عوامل استودیو ماه آوا البته.
به نظرم افسانهی زیبایی بود که به تبعیض جنسیتی چه در تفاوت افکار و چه در فرزندآوری میپردازد و افکار مردم را در گذشته و امروز نشان میدهد. ازدواج ماه و آفتاب و ویژگیهایی که به آنها نسبت داده شده بود مثل جنسیت، سن، عاشقی، هوس هوسی و یا کلهشق بودن.. اینها از دید من خیلی هنرمندانه و جالب بود. اما کاش پایان متفاوتی داشت. کاش ماه بخاطر کاری که خورشید با زیباییش کرد، از او روی میگرداند و به او پشت میکرد.. نه به خاطر خجالت کشیدن از لکههای صورتش.. چون کاری بود که خود خورشید کرده بود.. در کل داستان دلنشین بود پر از جذابیت و زیبایی.. خیلی دوست داشتم.
خوب بود، داستان جالبی داشت. اینکه برخلاف خیلی از داستانهای مربوط به ماه و خورشید، ماه خانم بود و خورشید همسرش، متفاوت و جدید بود. بخشی که خورشید و ماه در مورد بچههاشون بحث میکنند هم از جنبههای طنز برخوردار بود. احمد شاملو خیلی زیبا داستان گونه رابطهی برای ماه و خورشید و ستارها ساخته بود و آنها را به یک خانواده تشبیه کرده و دلیل اینکه چرا خورشید از ماه دور است و وقتی ماه است خورشید نیست و وقتی خورشید هست ماه نیست را بیانی شیرین و استادانه مطرح کرده است. خیلی جالب بود. تاحالا از این زاویه بهشون نگاه نکرده بودم. گویندگی هم عالی بود. ممنون از کتابراه
خیلی کتاب جذابی هست، همیشه تصورم این بود ماه مرد و آفتاب زن چون نور داره چون گرمی میده ولی خوب اینجا برعکس بود ولی نکتهاش این بودکه مردها پسر میخوان و زنها هم همه نور ومحبتشون رو از شوهرشون میخوان وقتی طرد میشن از طرف شوهراشون افسرده و بی رنگ و رو میشن البته این برای زنهایی صدق میکنه که هنوز به وجود ارزشمند خودشون پی نبردن و تاییدشون رو از مردشون میخوان. افسانهها در هر فرهنگ و سرزمینی بسیار مورد توجه عام و خاص هستند. عوام به منظور سرگرمی و خواص برای مطالعات فرهنگی افسانهها را بررسی میکنند. خیلی کتاب جالبی بود.
داستان خوبی بود. دلبستگی بیمارگونه مرد به زن در ابتدا که باعث غرور کاذب زن شده بود و سپس روزمرگی در زندگی و هضم شدن در عقاید عامه مردم و ارج نهادن بی منطق به پسر و کم دیدن دختران. و در ادامه لجبازی که در نهایت هیچ ارزشی برای پدر و مادر نمیماند حتی دخترانی که مادر به دلگرمی آنها پدر را میراند برایش نمیمانند
و در انتها بازهم ارزش کاذب به ظاهر که مرد و زن را همچنان از هم دور میکند
هردو در این از هم پاشیدگی سهیمند🤔🤔🤔
فقط داستان خیلی باعجله و سرسری نوشته شده بود و هنوز جای پردازش داشت
و در انتها بازهم ارزش کاذب به ظاهر که مرد و زن را همچنان از هم دور میکند
هردو در این از هم پاشیدگی سهیمند🤔🤔🤔
فقط داستان خیلی باعجله و سرسری نوشته شده بود و هنوز جای پردازش داشت
من که باورم نمیشه این اثر آقای شاملو باشه، داستانش قشنگ بود ولی پر از تبعیض، یه نکتهش که خیلی تابلوه داستان ستارههاست، ماه نه فقط برای خورشید، بلکه برای خودش هم ستاره میزاد، ولی تو داستان راوی میگه که ماه برای آفتاب ستاره میزاد، در ضمن این که آفتاب به خاطر "پسر دار'' نشدن ماه بهش "شن" پاشید، نشان از اوج تبعیضه.
سلام و درود.
بنظرم قصه جالبی اومد بطورکلی. کاملا افسانه ای.
اما تصور اینکه یه زمانی فقطط و فقط روزها رو داشتیم و شبی در کار نبوده، خیلی حس دوگانهی خوب و بدی داشت.
در ادامه تصور شبهایی مطلقااا تاریک بدون ماه و ستاره و روزهایی با نور مضاعف باز هم حس خاصی ایجاد میکرد.
باز دلیلی که برای لکههای ایجاد شده روی ماه بیان شد، بامزه و جالب هست.
تنها بدلیل کمی بچگانه بودن داستان یک ستاره کمتر دادم.
خسته نباشید و ممنون از عوامل خوب کتابراه
بنظرم قصه جالبی اومد بطورکلی. کاملا افسانه ای.
اما تصور اینکه یه زمانی فقطط و فقط روزها رو داشتیم و شبی در کار نبوده، خیلی حس دوگانهی خوب و بدی داشت.
در ادامه تصور شبهایی مطلقااا تاریک بدون ماه و ستاره و روزهایی با نور مضاعف باز هم حس خاصی ایجاد میکرد.
باز دلیلی که برای لکههای ایجاد شده روی ماه بیان شد، بامزه و جالب هست.
تنها بدلیل کمی بچگانه بودن داستان یک ستاره کمتر دادم.
خسته نباشید و ممنون از عوامل خوب کتابراه
یکی از دلایلی که ترجیح میدم کتابی که نویسندهاش ایرانی باشه رو نخونم همینه، نه تنها به فکر فرو نمیبرت و متحولت نمیکنه بلکه از بودن و زندگی کردن هم پشیمونت میکنه، بدون هیچ نکته و محتوایی و سرشار از تبعیض جنسیتی. شاید بگین فقط واسه سرگرمیه و جدی نگیرین ولی تمام این سرگرمیها و رسانه و فیلم و سریالهاست که عقاید مردم الان رو به غلط شکل داده. پس به چیزی که در غالب داستان به خورد جامعه میدید دقت کنین
داستان روایت زندگی بدون گذشت و از خود گذشتگی هست. در کل کتابهاییکه استاد شاملو روان شاد کار کردند بسیار زیبا و پر مغز است. این داستان کوتاه هم در همین دسته است. زندگی کردن یک نواخت و تکراری با عشقی یک طرفه و خواستههای بسیار متفاوت. در اوج آسمان هم که باشیم زندگی بدون ازخودگذشتگی و گذشت کردن دو طرف پا برجا نمیماند و کوچکترین مشکل بسیار بزرگ و حل ناشدنی میشود درست مثل داستان فوق. ممنونم از عزیزان کتابراه
چرا ما فکر میکنیم از هر چی تو دنیا به صورت جفت وجود داره؟ حتما مونث مذکری هست و تولید مثل!
حالا که قرار به جفت کردن بود، اگه خورشید زن بودخیلی بهتر بود، خورشید به دلیل گرما و نور و عظمتش، مادر میشد و سیارهها، فرزندانش میشدند یا خورشید و ماه رو در قالب دو خواهر به تصویر میکشید، اینکه زن و شوهر بودند برام جالب نبود خصوصا اینکه باز هم مث همهی دنیا که ماه (زن) رو به ضعیفی شناختن، سعی نکرد این موضوع رو تغییر بده
حالا که قرار به جفت کردن بود، اگه خورشید زن بودخیلی بهتر بود، خورشید به دلیل گرما و نور و عظمتش، مادر میشد و سیارهها، فرزندانش میشدند یا خورشید و ماه رو در قالب دو خواهر به تصویر میکشید، اینکه زن و شوهر بودند برام جالب نبود خصوصا اینکه باز هم مث همهی دنیا که ماه (زن) رو به ضعیفی شناختن، سعی نکرد این موضوع رو تغییر بده
برام سوال هست که چرا با وجود اینکه افتاب باعث خراب شدن صورت ماه شد اما باز هم ماه همیشه افسوس از دست دادن زیباییش را میخورد، ودلش میخواست، چهرهاش دوباره زیبا شود تا پیش همسرش برگردد...
شاید حکایت از بانوانی دارد که پس ازبارداری و زایمان اندام زیبای خود را از دست میدهند وباوجود اینکه در این ماجرا مقصر اصلی شوهرشان است باز هم مورد سرزنش وتمسخر از ناحیه مردشان قرار میگیرند....
شاید حکایت از بانوانی دارد که پس ازبارداری و زایمان اندام زیبای خود را از دست میدهند وباوجود اینکه در این ماجرا مقصر اصلی شوهرشان است باز هم مورد سرزنش وتمسخر از ناحیه مردشان قرار میگیرند....
من از اخر داستان خوشم نیومد چون ماه نباید به خاطر کار زشت و ناپسندی که افتاب انجام داده بود خودش رو حقیر میدانست و از روی خجالت به افتاب پشت میکرد به نظر من این افتاب بود که باید به خاطر کار ناپسندی که انجام داده بود برای همیشه روی خجالت بر چهراش باشه نه ماه!
واینکه ماه خودش را کوچک نشان میداد به عنوان یک زن، هنوز عاشق افتاب بود خوشم نیومد
واینکه ماه خودش را کوچک نشان میداد به عنوان یک زن، هنوز عاشق افتاب بود خوشم نیومد
داستان خوب بود کاملا معلومه که نویسنده قوه تخیل زیادی داره که تونسته بدون اینکه به واقعیت علمی خورشید و ماه فکر کنه تونسته همچین داستانی بنویسه اما اگه گفته ماه زن و خورشید مرد هست احتمالا دلیلش اینه که ماه همیشه با ستاره هاست و ستاره دختره پس ماه که مشکلی با دخترش نداره باید با اونا باشه و دلیل دوم هم ممکنه این باشه که خورشیدبزرگتره پس باید مرد و ماه که کوچیکتره باید زن باشه
افسانهای جالب
من همیشه تصورم این بود ماه مرد و آفتاب زن چون نور داره چون گرمی میده ولی خوب اینجا برعکس بود ولی نکتهاش این بودکه مردها پسر میخوان و زنها هم همه نور ومحبتشون رو از شوهرشون میخوان وقتی طرد میشن از طرف شوهراشون افسرده و بی رنگ و رو میشن البته این برای زنهایی صدق میکنه که هنوز به وجود ارزشمند خودشون پی نبردن و تاییدشون رو از مردشون میخوان
من همیشه تصورم این بود ماه مرد و آفتاب زن چون نور داره چون گرمی میده ولی خوب اینجا برعکس بود ولی نکتهاش این بودکه مردها پسر میخوان و زنها هم همه نور ومحبتشون رو از شوهرشون میخوان وقتی طرد میشن از طرف شوهراشون افسرده و بی رنگ و رو میشن البته این برای زنهایی صدق میکنه که هنوز به وجود ارزشمند خودشون پی نبردن و تاییدشون رو از مردشون میخوان
اجرا عالی بود، صدای دلنشین و رسایی داشتن. احمد شاملو خیلی زیبا داستان گونه رابطهی برای ماه و خورشید و ستارها ساخته بود و آنها را به یک خانواده تشبیح کرده و دلیل اینکه چرا خورشید از ماه دور است و وقتی ماه است خورشید نیست و وقتی خورشید هست ماه نیست را بیانی شیرین و استادانه مطرح کرده است. ممنون از کتابراه بابت این کتاب زیبا.
داستان نسبتا جالبی داشت. اینکه برخلاف خیلی از داستانهای مروبط به ماه و خورشید، ماه خانم بود و خورشید همسرش، متفاوت و جدید بود. بخشی که خورشید و ماه در مورد بچههاشون بحث میکنند هم از جنبههای طنز برخوردار بود. با تمام اینها، داستانش هیچ پند با نکتهی تازهای نداشت. اگر حوصلتون سر رفته بود، این کتاب رو پیشنهاد میکنم.
از نظر من کتاب باید آموزنده باشه و درک رو بالا ببره.... نه اینکه با خوندن کتاب عقب گرد داشته باشیم و درکمون پایین بیاد.... طبق چه منطقی ستارهها بی دلیل با ماه قهر کردند و بر چه اساسی خورشید بلا به سر ماه میاره و در عوض ماه از خورشید خجالت زده میشه و خودش رو پنهان میکنه.... خلاصه خود کتاب خیلی جالب نبود ولی روای بسیار عالی بود و مسلط
حالا میفهمم چرا همیشه ماه را دوست داشتم آسمان با آن همه ستاره این ماه است که همیشه دلبری میکند چون ماه زیبای شب است این داستان کوتاه و دلپزیز بود حکایت از بعضی ادمها با عقیده و اندیشهای قدیمی هر چه خدا بهشان داده را نمیبینند و فقط نداشته هایشان را میبینند و همیشه ناشکری میکنند زندگی را به کام اطرافیانشان تلخ میکنند
شاید بشه این کتاب رو واسه بچهها پیشنهاد کرد یا واسه کسایی که راحت از کنار مسائل عبور میکنند. اگه بخوایم عمقی به داستان نگاه کنیم مسائلی مثل مرد سالاری نگاه جنسیتی خشونت علیه زنان وجود داره. تنها مسئلهی متفاوت تو این داستان اینکه ماه رو زن و خورشید رو مرد دونسته درحالیکه همیشه تو داستانها شنیدیم که میگن خورشید خانم!
اگر دقت کرده باشید آقای شاملو این داستان رو ترجمه کردن و نویسنده اصلی هانری پورا است و اینکه من همیشه یه ترجمههای آقای شاملو اعتقاد دارم که ایشون اصل داستان رو بدون هیچ تغیری مینویسند و قلم شیوای دارند منکه خیلی لذت بردم لطفا نویسندههای ایرانی رو مور تمسخر نگیرید و اون هارو بد جلوه ندید
این کتاب هرچند کوتاه ولی بیانگر خیلی چیزاست و خیلی چیزارو به تصویر کشیده مثل حس دوست داشتن زیادی که باعث تنفر میشه ماه خورشیدی که انقدر به هم نزدیک شدن که روی زندگی دیگرانم تاثیر گذاشتن و در اخر با خود خواهی و تنفر از هم جدا شدن برای همیشه نتیجه گیری جالبی داشت اینکه همیشه باید میانه رو باشیم
کتاب عالی بود وصف شرح وحال زندگی اکثریت جامعه ما رو داره، شرح حال مرد سالاری وزن ستیزی، فرق گذاشتن بین زن ومرد، وبهتردونستن پسر ازدخترکه واقعا در گذشته زیاد به چشم دیده میشد وخداروشکرالان کمترشده، زیباییش این بود که بازیگرهاش ماه وخورشید بودن واینکه خورشید خانم قصهها بالاخره توی یک قصه شد آقا خورشید
اصلا خوب نبود و بسیار برای بچهها بد آموزی داره. چون مخاطبش بچهها بود باید از داستان متفاوت و کلمات متفاوتی استفاده میکرد. یه جاش میگه یهو ماهو میکشه تو بغلش و چراغارو خاموش میکنه. از واژههای خوبی هم برای بیان حرف و موضوع انتخاب نمیکرد واقعا جالب نبود. باورم نمیشه این کار از آقای شاملو باشه.
یه قسمت دیگه خوبیش این بود که بالاخره یک نفر هم نظرم پیدا شد که بگه ماه زنه و خورشید مرد.
ولی نمیدونم از این داستان چی فهمیدم. اینکه هر چی عقده تو ادما به وجود اومده از همین ماه و افتاب دراومده؟
اگه زنت پسر نزایید که فامیلی بیخودت رو روی بچه هاش بزاره پس مستحق فحش و بدوبیرا و به قول یکی از خوانندهها اسیدپاشیه؟ و حتی دختراشم بگن وای وای زنی که پیر بشه و افریته به چه درد شوهرش میخوره همه باهات قهریم چون دیگه خوشگل نیستی که به درد بابامون بخوری؟ اینکه این وظیفه زنه که شرمنده باشه از خوشگل نبودنش و به هزار شکلی بزک دوزک کنه خودش رو و حق بده به شوهرش که اونو نخواد؟
بالاخره یه داستانه شایدم یه افسانه شفاهی بوده من نمیدونم ولی خداییش من که نفهمیدم.