نقد، بررسی و نظرات کتاب افسردگی، اختلال دوقطبی و چند بیماری دیگر - سید فرنام قدیمی

این کتاب دنیا رو از دید کسی که به افسردگی دوقطبی مبتلا شده توصیف می‌کنه و به نظر من بیشتر از همه به کسایی کمک می‌کنه که به نوعی با این افراد تعامل دارن مثل روان شناس‌ها یا خانواده و دوستان این افراد. نگارشش روان و جذابه و اصلا از خوندنش خسته نمی‌شید. بعلاوه می‌تونه الهام بخش باشه برای کسایی که از زندگی ناامیدن و فکر می‌کنن به آخر خط رسیدن. خوندنش رو پیشنهاد می‌کنم

این کتاب جالبی بود و درباره دختری بود که در خانه‌ای تنها زندگی می‌کرد و درگیر بیماری افسردگی و اختلال دو قطبی و چند بیماری دیگر است که بار‌ها به روان شناس و روان پزشک‌های مختلف مراجعه میکنه و چیزا‌هایی که تصویر میکنه براش عینه واقعیت و از این بیماری‌ها رنج می‌برده با وجود نا امیدیش باز هم ادامه میده در کل توصیه میکنم بخونیدش کتاب جالبی هستش

هر کس این کتاب رو مطالعه کنه افراد افسرده رو به راحتی درک میکنه رنج‌هایی که میکشن و کمک میکنه با افراد افسرده چطور برخورد کنیم. خیلی از کسانی هم که افسردگی دارند آرامش خاطر میگیرن متوجه میشن که فقط خودشون نیستن که این حالت‌ها افکار میاد سراغشون و خیلی غیر عادی نیستن من خودم با مطالعه این کتاب حال بهتری پیدا کردم و تونستم آرامش بگیرم که عجیب نیستم خیلی ‌.

اسم کتاب یه جوریه که فکر میکنی قراره یه کتاب تخصصی بخونی ولی در واقع یه شرح حال کامل از بیماران عصبی هست و وقتی میخونی تصورت از کتاب عوض میشه در کل ماجراجویی خوبی بود و بعضی قسمت‌های تخیلیش رو دوس داشتم یه جور کتاب رو از ینواختی در می‌اورد و هیجان انگیزترش میکرد
کتاب جالبی بود پیشنهاد میکنم بخونیین باعث میشه یه جور دیگه به دنیا و ادم هاش نگاه کنیم

خب من 15 سالمه و خب 3 ساله افسردم و 2 ساله قرص میخورم و فکر کردم اگر این کتابو بخونم حالمو بهتر میکنه و فکر میکردم انگیزشیه درصورتی که اصلا
من خودم چندتا از دارو‌هایی نام برده رو زیر نظر روانپزشک و روانشناس مصرف کردمو بنظرم تنها اثری که داره بد کردن حاله
و خب اوردن این اسم‌ها بصورت واضح خطرناکه....
و بنظرم کتابی بی معنی و پر از انرژی بد هست

ازنویسنده ممنون هستم که درد افرادی رو به تصویر میکشه که درک نمیشن توسط جامعه اما خواندن این کتاب برای افرادی مثل من که دچار اضطراب و استرس هستن و از اطراف وحشت دارن توصیه نمیشه من وقتی اون قسمت و خوندم که خروس به پسر داستان حمله کرد من از وحشت نتونستم ادامه داستان و بخونم چون اضطرابم و به شدت بیشتر کرد بازم از نویسنده تشکر میکنم لطف بزرگی در حق ما کردین💜

تببین دقیق و کاملی از افسردگی و اختلال دوقطبی داشت و اینکه بودن اینجور کتاب‌ها لازمه که افراد مطالعه کنند و با بیماری‌های روانی آشنا بشن و به کسی که افسرده است یا هر اختلالی داره نگن فاز برداشته و بعد از یه مدت این فاز از سرش میره
افسردگی زندگی یک نفر رو تحت تاثیر قرار میده به طوریکه مدام احساس عدم کفایت میکنه و افکار خودکشی به ذهنش میاد.

در ضمن این کتابو فقط به کسایی توصیه میکنم که راجع به بیماری‌های این چنینی در خودشون مشکوکن و احتیاج به شناخت خودشون دارن وگرنه برای سرگرمی یا دریافت راهنمایی سراغش نرید چون بی‌نهایت فضا تاریک و خشنه و فقط مناسب همون بیمارانه که بخونن و خودشونو پیدا کنن فاجعه رو دریابن و دنبال درمان برن... از نویسندم ممنونم خیلی زحمت کشیدید و امیدوارم موفق باشید 💙

کتابی بود که چشم ازش برنداشتم و خیلی زود خوندمش این درحالیه که من فردی‌ام که خوندن کتابهارو کش میدم. واقعااا آدمو سبک میکنه به لحاظ روانی و هر موقع احساس ناراحتی بکنم بی شک اولین انتخابم برای یه تراپی اثرگذار حتی بهتر از nتراپیست پولی دیگه، خوندن این کتابه تشکر فراوان از قلمم زیباااا و متن تاثیرگذار جناب آقای نویسنده

اولش که کتاب رو خوندم فک میکردم با یه کتاب تخصصی روانشناسی که قصد داره به طور تخصصی بیماری‌هایی مثل افسردگی دوقطبی و... رو تحلیل و بررسی کنه ولی وقتی کتاب رو خوندم دیدم که با یه رمان روبرو هستم که بیشتر به داستان‌های تخیلی شبیه بود چه برسه به کتابهای روانشناسی مخصوصا فصل آخرش که خیلی تخیلی بود. فقط فصل اولش رو دوست داشتم

سلام، معمولا ماها که نسبتا مذهبی هستیم دچار دو قطبی، می‌شویم که واقعا مثبت واقعی بشیم، چون فیلم بازی نمیکنیم، واز بازی دیگران دچار این بیماری میشویم، که تنها راه رهایی گوش دادن به خدا وعمل به آن است، تنها وتنها، یا ما هم فیلم بازی کنیم، همانا دوستان خدا نه ترس بی جایی دارند ونه افسردگی، اولیا الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون

به نظرم کتاب خوب و تأثیرگذاری بود. حداقل بعضی از فاصله‌اش خیلی خوب بود و آدم رو وارد یک دنیای دیگه میکرد (دنیای شخصیت اصلی اون فصل). اما توی بعضی فصلها و گاهی اوقات، صحنه‌ها و حالاتی رو بیان کرد که حداقل به دیدگاه من بیشتر غیرواقعی و خیالی بود تا اینکه واقعا شخصی در زندگی واقعی دچار همچین وضعیتی باشه یا شاید هم من اطلاعات کافی ندارم.

راستش این کتاب در عین حال ک حالا روانی شدید یک بیمار دوقطبی نوع یک یا حتی حالت‌هایی از اسکیزوافتکیو رو نشون میداد، از طرفی هیچ دردی رو هم دوا نمی‌کرد! به عنوان یه کسی ک کنجکاو بود ببینه ته داستان چی میشه و آیا این این فرد از قبرستان مغزش قراره خلاص بشه یا نه. از ته داستان ب شدت ناراضی بودم و میتونم بگم خوندن این کتاب هیچ سودی برام نداشت!

جنس کتاب اجتماعی بود همه مشکلات رو به تصویر کشیده بود که میشد تا عمق وجود درکش کنی و دردآور بود. چالش‌های اوایل داخل داستان که بوجود اومده بودن باید آخر داستان پاسخ‌های بهتری بهشون داده میشد و تکلیفشون واضح تر روشن میشد. درکل کتاب جذابی بود. اگه فقط‌ی داستان کامل و واضح تر و منظم تر بود بهتر از چندین داستان بود. ممنونم

من بخاطر بیماری مادرم به علایم و روحیات شخصیت‌های داستان که به صورت غیر مستقیم بیان شده کاملا آگاهم و موقع خواندن درک میکردم. اما گاهی اوقات بخصوص در قسمتهای دوم و سوم کتاب حواشی و اغراق زیاد لذت خوندان رو از مخاطب گرفته و یه جور زیاده روی در بیان دیده میشه که ذهن مخاطب رو خسته میکنه. (به امید سلامتی همه بیماران اعصاب و روان)

قلم روان و گیراى نویسنده باعث شد یک شبه کتابو تموم کنم. بااینحال منتظر راه حلی برای این افراد بودم. چون آدم افسرده یا دو قطبی نمیتونه قلم بدست بگیره و شرح حالشو با این همه جزئیات بنویسه و این همه دقت نظر نشان از تجربیات واقعی میده که پشت سر گذاشته شده. بهر حال بنظرم پایان گنگی داشت که بهتر بود درمانگر و امیدوار کننده تموم میشد.

من اول فکر کردم راجب بیماری‌ها حرف میزنه ولی اشتباه کردم وسطاش خوب نبود ولی اونجاش که داشت از دنیا گله می‌کرد خیلی باهاش موافق بودم
امیدوارم پدر مادها حواسشون ب بچه‌های آروم و گوشه گیر باشه و بهشون ضربه روحی نزنن مث زمانی که باباهه پسره رو میزد واقعا زدن بچه‌ها عقده‌های زیادی در دل اون هارو بوجود میاره

با خوندن این کتاب من یکم سردرگم شدم و واقعا حالم بد شد که یه عده واقعا همین مشکل و دارن و چه زجری میکشن وقتی کسی حالشونو درک نمیکنه. ولی به نظرم کتاب خوبیه و خوندنش بر هرکسی لازمه. اونی که این حالات رو داره قطعا درک میکنه این کتاب چی میگه و خوشحالم که این کتاب و خوندم تا کسایی که این مشکل و دارن بتونم درک کنم

بسیار کتاب عجیب و جالبی بود، اخر هر داستان غیر منتظره تموم میشد، و همش دارم‌ فک‌ میکنم که نویسنده چه شخصیت جالبی باید داشته باشه، ولی اسمشو تو گوگل سرچ‌کردم‌هیچی نیاورد برام‌عجیبه، بالاخره بعد مدتها‌ی تفکر متفاوت دیدم و کل کتابو همون لحظه ک‌دانلود کردم در عرض ۲ ساعت خوندم‌انقد جالب بود برام

و از داستان نتیجه میگیریم... بیخیال زندگی و آدماش. 😅فقط خدا و بس. نوع جدید از کتابی بود که خوندم که در میانش یه سری چیزارو متوجهش میشی. تو زندگیت خدا خیلی میتونه نقش داشته باشه. زندگی یعنی ایمان و تکیه به خدا و انجام کارخوب و سختی کشیدن و خسته نشدن.

کتاب خوبی بود بعضی از قسمتای کتاب منو یاد فیلم من عصبانی نیستم انداخت... و اینکه کلن تو این دنیا زندگی نرمال داشتن و اینکه روحت هیچ آسیبی نبینه خیلی سخته همه ما تو زندگی یه درگیرهای ذهنی داریم من فکر میکنم خیلی باید از لحاظ روحی خودمونو قوی کنیم.. امیدوارم کسانی که شدیدا درگیر این بیماری هستن امیدشونو از دست ندن🌷

این کتاب فقط مخصوص بیماران نیست ک بخونن تا این کتاب رو درک کنن، دور و برمون این افراد با این بیماری‌ها وجود دارن و ما به خاطر نا آگاهیمون جوری رفتار میکنیم تا اون‌ها حساس تر بشن، کاشکی میشد این کتاب رو هرکسی حداقل یکبار میخوند تا بتونن اینجور افراد رو درک کنن و با نا آگاهیشون باعث بدتر شدن حالشون نشن.

درود و عرض ادب، بخش اول کتاب و تحولات درونی یک بیمار به شکل هنرمندانه‌ای بسط داده شده بود، در مورد بخش‌های پایانی به تنهایی زیبا بودند امّا گنگ بودن و هم جنس داستان نبودن جدای از تغییر لحنی که راوی در هر بخش پیدا می‌کرد و بعضی جاها آن‌چنان که باید نبود ولی در کل خوب بود، به امید موفقیت و درخشش بیشتر آقای قدیمی.

کتاب شامل چند داستان کوتاه، ولی جذاب و قشنگ است، اگر باتوجه به اسم کتاب انتظار بحثی در مورد افسردگی و بیماری‌های روانی دارید، با همچین چیزی مواجه نمی‌شید.

البته‌ای کاش اول کتاب مدرک نویسنده نوشته می‌شد تا ادم می‌فهمید آیا این نوشته‌ها به اسم بیماران روانی، منبعی علمی دارند یا نه فقط داستان‌هایی ساده هستند.

کتاب خوبی بود. خیلی رو من تاثیر داشت و واقعا بخاطر کسایی که این بیماری رو دارن گریه کردم چون خیلی حساس و مهربونن. کاش هیچوقت این نوع بیماریها وجود نداشتن. من همیشه ترس اینو داشتم که اطرافیانم این نوع بیماری داشته باشن چون بنظرم خیلی اذیت میشن و سخت درکشان میشه کرد.

کتاب بسیار خوبیست بخصوص جهت افرادی که با بیماران اعصاب و روان سروکار دارند میتواند در درک حتی به صورت جزئی از احساسات بیماران کمک کننده باشد در این کتاب بصورت اول شخص فردی از خاطرات خود می‌گوید و در بین خاطرات خود هذیان‌ها و توهمات و خلق بالا و افسرده را به زیبایی توصیف میکند. توصیه میکنم حتما مطالعه کنید.

دوستی صمیمی و عزیز دارم که درگیر این بیماریست و این نه تنها درک بهتر بلکه حس بهتری در من ایجاد کرد تا اورا بیشتر درک و رفتار‌های ناشی از بیماری اورا بیشتر از پیش بپذیرم و دست کم من برایش در زندگی بمانم. با آرزوی سلامتی برای همه عزیزان که تنهایی عمیقی را به موجب این بیماری تجربه می‌کنند.

خیلی خوب بود که مفید و کوتاه بود و خسته کننده نبود.
واینکه مشکلی که خیلی‌ها باهاش درگیرن و مربوط میشه به گذشته و کودکی‌های که خوب نبوده واقعا. خودم هم از این مشکلات رنج میبرم ولی تنها چیزی که میدونم چاره این بیماری اصلا دارو نیست و دارو بدتر میکنه شرایط. و درمان شناختی رفتاری عالی هستش.

درود.
ابتدا که با نام کتاب رو به رو شدم فکر میکردم قراره تو این کتاب با اطلاعاتی در مورد بیماری دو قطبی آشنا بشم اما هنگام خوندن کتاب حس کردم خاطرات یا نوعی توصیف از زندگی یه فرد با بیماری دو قطبی هست که باز هم برام جالب بود و با حقیقت این بیماری آشنا شدم. سپاس از زحمات نویسنده‌ی گرامی

کتاب خوبی بود. ولی با خوندنش هنوزسه ماهه که با افسردگی دس و پنجه نرم میکنم. چون خودمو میذاشتم جای شخصیت داستان کلا تاثیر گذاشت روم. زمانیکه این کتاب رو میخوندم شبانه روز با حال بد اون شخصیت داستان و بی‌حوصلگیش سر میکردم یا کابوس. ولی بازم ممنون از شما

درسته موج منفی زیاد داشت که البته برای معایب بیماریه ولی من کاملا درک میکنم چون خواهر منم یه بیماری تو همین مایه‌های دوقطبی داره. کتاب خوب بودفقط من فکر میکردم راجع به بیماری توضیح بدن ولی دیدم داستانیه اگه یکم روش کار میکردن بهتر بود.. ممنون.

با سلام، کامنتا رو خوندم و بعد تصمیم گرفتم که کتابو بخونم ولی متاسفانه پشیمان شدم از وقتی که گذاشتم، پراکنده گویی زیاد، خالی از محتوا و طرز نوشتن بسیار ضعیف باعث میشد زده بشم، ولی آشنا شدن با حالات و روحیات افراد دوقطبی باعث شد که تا آخر بخونمش و یه درصد کمی باهاشون آشنا بشم، در هر صورت موفق باشین

حالا همه دارن میگن حالات روحیشون عین این شخصیت داستانه😐
چمونه ما؟!

وقتی شروع کردم این کتابو بخونم فکر کردم قراره یک کتاب آموزشی باشه ک مثلا کسی ک این حالتارو داره برای درمان چ کارایی میتونه انجام بده. تو تخیل خودم گاهی فکر میکردم ک شاید مشکل دوقطبی دارم، اگه این چیزا همه‌ی نشانه‌های یک بیمار دوقطبی باشه، خدا رو شکر میکنم ک از این بیماری دورم!

خیلی خوب بود... من خودم این اختلال رو دارم و فقط میخواستم بگم‌ای کاش میشد یه روزی برسه که بیماریهای اعصاب و یه همچین اختلالاتی برای همه تعریف داشته باشه و روزی رو شاهد باشیم که با زدن برچسب اطرافیان ماها رو اونجوریکه دلشون میخواد قضاوت نا عادلانه نکند... دنیای ما یه مقداری ناشناخته باقی مونده...

من روانشناسی خوندم و فکر میکنم که این کتاب‌ی گنگیه خاصی داره که درک کردنش برا همه یکسان نیست و هرکس به نوبه‌ای اونو درک میکنه ولی به صورت کلی کتاب بدی نیست و ارزش یک بار خوندنو داره

من تا نصف کتاب رو خوندم اما متاسفانه نمی‌تونم هضمش کنم و معنی کلی کتاب رو متوجه نمیشم اما دوست دارم بدونم که هدف اصلی کتاب چی هست؟با تشکر از نویسنده کتاب

این کتاب در چند داستان کوتاه، بیماری های روانی مختلفی رو به ما معرفی می‌کنه. به نظرم جدا از توضیحات علمی که ممکنه کسی با خوندنش چیزی نفهمه، این کتاب به سادگی به‌ ما توضیحاتی راجع به بیماری به کمک داستان میده که درک ان رو آسون تر میکنه. تعداد صفحاتش کمه.
خوندنش رو توصیه میکنم.

به جان مادرم کتابی مثل این اینقد منو قانع نکرده بود که دنیای ما ادما عین دیوانگی و بی دلیل و مزخرفه واقعا همش حق بود و دلم و روحم ارضا شد و ارامش بهم برگشت چون تمام کتاب عقاید داخلی خودم بود ولی جرات نمی‌کردم به کسی بگم تا اینکه این کتابو خوندم و انگار نجات پیدا کردم

داستان منسجم و به موضوع جالبی پرداخته شده بود، متاسفانه در جامعه‌ی انسانی، هر کس مانند دیگران نمی‌اندیشد یا از اینهمه خود نبودن، ریا، دروغگویی و فیلم بازی کردن خسته، دلزده و بریده میشود انگ یه نوع بیماری نوظهور به او زده میشود. در حالی که اون شخص میخواهد خود خودش باشد.

در اینجا علم فقط به عنوان یک کمک برای عبور از بحران معرفی میشود و نه به عنوان یک راه حل، نویسنده ترجیح میدهد تجربیات خود را واقعیت در نظر بگیرد البته توصیفش از شرایط و تاثیر ان بر فرد و برخورد دیگران و نگرششان در مورد این بیماری قابل تامل است، البته من کتاب را کامل نخوانده ام.

قلم نویسنده شیوا و روان بود. در مورد بیماری اطلاعاتی میداد که برام جالب بود. جو کتاب تلخ و نا امید کننده بود. در جمع خوندنش دوست داشتم اما حس کردم آدم افسرده رو میتونه افسرده تر کنه البته بیمارهایی که افسردگیشون بالا نیست.

خب که چی آدم چرا باید همچین داستانای چرتی رو بخونه یکم خوندم بعد بیخیالش شدم جز اینکه حس و حالمو بد میکنه چه فایده‌ای برای ذهن و روحم داره از همه بدتر که باعث جذب اینجور چیزا تو زندگیمون میشه از من به شما نصیحت فقط چیزایی رو بخونید و گوش بدید که حالتونو خوب کنه

بنظرم چن فصل اول جذاب و خواندنی بود ولی فصل آخر ناامید کننده بود یه لحظه فکر کردم کتاب خلاصه شدس که اینقد بی‌ربط و بی‌هدف نوشته شده,وقتی فصل اخر رو خوندم فقط دلم میخاست کتاب رو زودتر تموم کنم ببینم اخرش چی میشه اصن خوب نبود.

کتاب جالبیه ولی اونجوری ک فکر میکردم نبود. اول دانلود کردم 25 صفحه خوندم ولی خوشم نیومد دوباره کامنتا رو خوندم دیدم همه میگن خوبه عالیه دوباره خوندمش ولی بازم همونطور بود. شما کارتون خوب بود سلیقه‌ی من بد بود موفق باشید.

تا صفحه ۴۰ خوندم چون از اون بیشتر همین مقدار امیدی که در حال حاضر دارم، تبدیل به یأس میشد، با احترام فراوان به نظر دیگران، این کتاب تا صفحه ۴۰ فقط در باب ناامیدی هستش با تاثیرات منفی که باعث میشه فرد عصبی حس خوبی از عصبی بودن خودش پیدا کنه و این یعنی فاجعه.

سلام خیلی عالی بود فقط بخش اخرش یکم بی‌معنی شده بود ولی درکل عالی بود متفاوت وجالب. فقط یه سوال از نویسنده دارم میخوام بدونم این کتاب برگرفته از حالات و روحیه خودتون بوده؟لطفا جواب بدید خیلی برام مهمه با جواب شما خیلی بهتر میتونم بفهمم این کتابو. ممنون

یکی گفته ک با خوندن این کتاب از خودکشی نجات پیدا کرده! حتما یه دکتر برو! سرتاسر این کتاب از ناامیدی و پوچ بودن زندگی میگه بعد تو از خودکشی نجات پیدا کردی؟؟؟ حتما خودت رو ب یه دکتر خوب و کاربلد‌ نشون بده یام‌ اینکه تو خودکشی کنی برای اجتماع بهتره!

کتاب خوندن خیلی خوبه حالا از هر نوعش که میخواد باشه این کتاب روایت چندتا داستان مختلف ازیک بیمارد و قطبی و اسکیزوفرنی رو میکنه که تو ذهنشون چی میگذره که اینقدر متفاوت از آدمای عادی هستن و این کتاب برای کسایی مناسبه که میخوان بیشتر آشنا بشن با افکار انسان‌های دوقطبی

بیماری یا اختلال افسردگی بیماری شایع قرن حاضر است و دلیل آن هم کمال گرایی و اهمال کاری افراطی است و همچنین زندگی افراد در شهر‌هایی که آن‌ها را به سرعت و شتاب بیش از حد دلالت می‌دهد. گاهی نیز دلیل افسردگی ریشه‌هایی در کودکی و رنج‌های فرو خورده دارد