نقد، بررسی و نظرات کتاب ادن، عزیزترین دوستم - وانیا آزودو
3.5
34 رای
مرتبسازی: پیشفرض
maniya
۱۴۰۳/۰۹/۰۹
00
داستان در مورد یک دختر به نام روزا بود که پدر و مادرش تصمیم گرفته بودند که انباری خانشان را تمیز کنند در آن جا وسایل دور ریختنی زیادی بود که همه را داشتند دور میریختند یک عروسک به نام تدی خرسه نیز بود که آن را از پنجره پرتاب کردند و آن عروسک داخل باغچه حیاط افتاد در حال بازی بود از اسباب بازیهایش خسته شده بود و برای تفریح بیشتر به باغ رفته بود او در آن جا تدی خرسه را دید و بسیار خوشحال شد تری خرس یک عروسک کهنه و رنگ و رو رفته بود او با خوشحالی آن را به پدر و مادرش نشان نشان داد و گفت ببینی چی پیدا کردم مادرش گفت اون یک عروسک کهنه است دخترم آن را به دور بینداز و به درد نمیخورد رضا وانمود کرد که عروسک را دور انداخته است اما پنهانی آن عروسک را تمیز شست سپس لباسهای قشنگ برای او درست کرد چشمهای قشنگ برای او نصب کرد و یک لبخند نیز برایش گذاشت او اکنون به یک تدی خرسه بسیار تمیز و جذاب تبدیل شده بود اسم آن عروسک را ادن گذاشت زیرا مادرش قبلاً افسانههایی در مورد باغهای بزرگ به نام ادن تعریف میکرد وقتی پدر و مادرش آن عروسک را دیدند بسیار تعجب کردند و فهمیدند که هر چیز دور ریختنی به درد نخور نیست و بعضی چیزها ممکن است ارزشمند شوند آنها نیز تصمیم گرفتند که با آن خرس مهربان باشند رزا عروسکش ادن را بسیار دوست میداشت و با آن سالهای زیادی بازی کرد
با سلام
داستان خوبی بود و مضمون خوبی هم داشت. بچهها دنیایی متفاوت دارند و در آن دنیا که خیلی هم زیبا هست زندگی میکنند و چیزهای کمی را به دنیای خود میبرند. وقتی کودکی با چیزی ارتباط برقرار کرد دیگر به قیمت و ظاهر آن توجه نمیکند لیکن برای او ارزشمند میشود و با آن زندگی میکنند. حرفهایشان را به او میگویند. با او بازی میکنند و با آن حتی به گردش و مهمانی میروند. با آن خاطره میسازند. به او کمک میکنند و فکر میکنند که او هم به آن کمک میکند. خیلی دنیای جذابی هست ولی کم کم بعد از بزرگ شدن از آن دنیا خارج میشوند. برای همین هست که همه حتی بزرگسالان هم میخواهند به زمان کودکیشان برگردند و در آن دنیا زندگی کنند. آن صداقت و صافی و پر شر و شوریش و جنب و جوشی
داستان خوبی بود و من پسندیدم
داستان خوبی بود و مضمون خوبی هم داشت. بچهها دنیایی متفاوت دارند و در آن دنیا که خیلی هم زیبا هست زندگی میکنند و چیزهای کمی را به دنیای خود میبرند. وقتی کودکی با چیزی ارتباط برقرار کرد دیگر به قیمت و ظاهر آن توجه نمیکند لیکن برای او ارزشمند میشود و با آن زندگی میکنند. حرفهایشان را به او میگویند. با او بازی میکنند و با آن حتی به گردش و مهمانی میروند. با آن خاطره میسازند. به او کمک میکنند و فکر میکنند که او هم به آن کمک میکند. خیلی دنیای جذابی هست ولی کم کم بعد از بزرگ شدن از آن دنیا خارج میشوند. برای همین هست که همه حتی بزرگسالان هم میخواهند به زمان کودکیشان برگردند و در آن دنیا زندگی کنند. آن صداقت و صافی و پر شر و شوریش و جنب و جوشی
داستان خوبی بود و من پسندیدم
داستان در مورد اجناس مستعمل و خراب شده است که اکثرا آنها را دور میریزیم. دختر صاحب خانه بصورت اتفاقی عروسک تدی خرسه که دست و پایش آویزان شده و درمجموع خراب شده و مستعمل میباشد پیدا میکند و آن را باز سازی کرده و به عروسکی سالم زیبا و جذاب تبدیل میکندوبه بهترین عروسک دختر تبدیل میشود. ممنونم از عزیزان زحمتکش کتابراه