نقد، بررسی و نظرات کتاب ادن، عزیزترین دوستم - وانیا آزودو

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
maniya
۱۴۰۳/۰۹/۰۹
داستان در مورد یک دختر به نام روزا بود که پدر و مادرش تصمیم گرفته بودند که انباری خانشان را تمیز کنند در آن جا وسایل دور ریختنی زیادی بود که همه را داشتند دور می‌ریختند یک عروسک به نام تدی خرسه نیز بود که آن را از پنجره پرتاب کردند و آن عروسک داخل باغچه حیاط افتاد در حال بازی بود از اسباب بازی‌هایش خسته شده بود و برای تفریح بیشتر به باغ رفته بود او در آن جا تدی خرسه را دید و بسیار خوشحال شد تری خرس یک عروسک کهنه و رنگ و رو رفته بود او با خوشحالی آن را به پدر و مادرش نشان نشان داد و گفت ببینی چی پیدا کردم مادرش گفت اون یک عروسک کهنه است دخترم آن را به دور بینداز و به درد نمی‌خورد رضا وانمود کرد که عروسک را دور انداخته است اما پنهانی آن عروسک را تمیز شست سپس لباس‌های قشنگ برای او درست کرد چشم‌های قشنگ برای او نصب کرد و یک لبخند نیز برایش گذاشت او اکنون به یک تدی خرسه بسیار تمیز و جذاب تبدیل شده بود اسم آن عروسک را ادن گذاشت زیرا مادرش قبلاً افسانه‌هایی در مورد باغ‌های بزرگ به نام ادن تعریف می‌کرد وقتی پدر و مادرش آن عروسک را دیدند بسیار تعجب کردند و فهمیدند که هر چیز دور ریختنی به درد نخور نیست و بعضی چیزها ممکن است ارزشمند شوند آن‌ها نیز تصمیم گرفتند که با آن خرس مهربان باشند رزا عروسکش ادن را بسیار دوست می‌داشت و با آن سال‌های زیادی بازی کرد
Mehdi Moghaddam
۱۴۰۲/۰۱/۲۴
با سلام
داستان خوبی بود و مضمون خوبی هم داشت. بچه‌ها دنیایی متفاوت دارند و در آن دنیا که خیلی هم زیبا هست زندگی می‌کنند و چیزهای کمی را به دنیای خود میبرند. وقتی کودکی با چیزی ارتباط برقرار کرد دیگر به قیمت و ظاهر آن توجه نمی‌کند لیکن برای او ارزشمند میشود و با آن زندگی می‌کنند. حرفهایشان را به او می‌گویند. با او بازی می‌کنند و با آن حتی به گردش و مهمانی میروند. با آن خاطره می‌سازند. به او کمک میکنند و فکر می‌کنند که او هم به آن کمک می‌کند. خیلی دنیای جذابی هست ولی کم کم بعد از بزرگ شدن از آن دنیا خارج می‌شوند. برای همین هست که همه حتی بزرگسالان هم میخواهند به زمان کودکیشان برگردند و در آن دنیا زندگی کنند. آن صداقت و صافی و پر شر و شوریش و جنب و جوشی
داستان خوبی بود و من پسندیدم
مجیدناجی
۱۴۰۳/۰۹/۲۲
داستان در مورد اجناس مستعمل و خراب شده است که اکثرا آن‌ها را دور می‌ریزیم. دختر صاحب خانه بصورت اتفاقی عروسک تدی خرسه که دست و پایش آویزان شده و درمجموع خراب شده و مستعمل میباشد پیدا میکند و آن را باز سازی کرده و به عروسکی سالم زیبا و جذاب تبدیل میکندوبه بهترین عروسک دختر تبدیل میشود. ممنونم از عزیزان زحمتکش کتابراه
sepideh ansarinia
۱۳۹۶/۰۶/۲۹
چه داستان قشنگی😊☺میشه باهاش انیمیشن کوتاه ساخت... بدرد بچه‌ها میخوره البته بزرگترام میتونن ازش درس بگیرن.. اینکه سعی کنی چیزای ساده رو دوست داشته باشی... هر چیزی دور ریختنی نیست... سعی کنیم یه چیزایی رو خودمون نو کنیم و مصرف کنیم... عروسکامونم دوست داشته باشیم😍😙
آرمیتا طالقانی
۱۳۹۹/۰۳/۱۶
یکم بچگانه بود ولی خب مفهوم قشنگی داشت اینکه شاید وقتی‌ی چیز کثیف و نامرتب و دوست نداشتنی ه هیچ کس حاضر نیست ک ب اون عشق بورزه ولی وقتی همون خوشگل و دوست داشتنی میشه همه دوست دارن ک در زندگی یکی از اونا داشته باشن و از بودن در کنارش لذت ببرن درست مثل زندگی در این زمانه
سما جعفری
۱۴۰۳/۰۷/۲۵
کوتاه و آموزنده است. اینکه به هر چیز قدیمی مثل شئ دورریختنی نگاه نکنیم، شاید با کمی رسیدگی قابل استفاده باشد و این که ارزش هر چیزی را با یک نگاه سطحی به ظاهر آن نباید دریافت. در کل قصه خواندنی است، وقتی نمیگیرد اما برای بچه‌ها مناسب‌تر است.
Melika
۱۴۰۳/۰۱/۰۵
همیشه بزرگترا به بچه‌ها آموزش میدن اما توی این کتاب تفاوت موج می‌زنه. این بار انگار عقل کودک نسبت به افکار خانواده برتری داره. باحال بود‌.
فرشته مرادی
۱۳۹۶/۰۷/۰۶
ساده و کوتاه. اما یادآوری میکنه که بچه‌ها مثه آدم بزرگا فک نمیکنن. اونا خواسته‌های خاص خودشونو دارن...
نرگس پروانه
۱۴۰۳/۰۸/۲۸
کوتاه و جالب بود نگهداری از خاطرات و استفاده دوباره از اسباب بازیهای قدیمی مخصوصا برای هرکسی خاطره خوبی داره
مرتضی ظهیری
۱۴۰۳/۰۷/۱۸
خیلی خوب بود، داستان کودکانه زیبای رو بیان کرده که چند تا عبرت و نکته هم اشاره کرده ممنون از کتابراه
hosein hosein
۱۳۹۶/۰۷/۰۸
خوب بود و نشون میداد که در بعضی موارد کودکان بهتر از بزرگتر‌ها تصمیم گیری میکنن.
Sarab Afrasiyabi
۱۳۹۶/۱۰/۰۸
گاهی بچه‌ها درس‌های آموزنده‌ای به بزرگترها میدن
داستان کوتاه و قشنگی بود
سهیل مومنی
۱۳۹۶/۰۸/۱۵
فکر نمیکنم مخاطبای کتابراه بچه‌ها باشن به همین دلیلم این داستان جاش اینجا نبود
z
۱۴۰۱/۰۶/۱۵
بسیار داستان قشنگی بود حتما بخونیدش
ممنون که رایگان در اختیار ما قرار دادید
معصومه درجزی دولق
۱۳۹۶/۰۹/۰۷
چند نکته آموزنده داشت. و از روان و سادگی داستان بسیار لذت بردم.
زهرا رسولی
۱۳۹۶/۰۷/۱۷
ازاین داستان که مامانابرابچه‌ها میگن😐
سارا تهرانی
۱۳۹۷/۱۰/۱۸
کوتاه و بی‌سر و ته نسبت به شروع داستان
میثم پیروز
۱۳۹۷/۰۴/۲۷
خرس به یه چیزی اشاره داره شاید فرهنگ نمی‌ددنم
پریسا افشار
۱۳۹۶/۰۶/۳۰
به درد بچه‌ها میخوره
رحیم عظیمی
۱۳۹۶/۱۱/۱۱
بی معنی بود
Reyhaneh Kh
۱۳۹۶/۰۷/۱۸
یکم بچگونه بود اما بد نبود