نقد، بررسی و نظرات کتاب سفر فرنگ - جلال آل احمد
4.1
223 رای
مرتبسازی: پیشفرض
آریا آزادپور
۱۴۰۳/۰۸/۲۶
00
کتاب «سفر فرنگ»، شامل یادداشت های روزانه جلال آل احمد، از سفر او به کشورهای اروپایی است. یادداشت های مزبور، فقط حدود پنج هفته را در برمی گیرند و پیوستگی شان، پس از ترک فرانسه و ورود به سوییس، به طرز غافل گیر کننده ای، گسیخته می شود. بر مبنای روایت آل احمد، گفتگوهای مقدماتی سفر او، از چند ماه قبل از عزیمتش آغاز می شود: «در اوایل سال چهل، پیش نهادش آمد.» در آن زمان، محمد درخشش، که عضو هیات دولت وقت بوده، برای استفاده از «بورس یونسکو»، آل احمد را در نظر می گیرد تا «برای مطالعه در روش های مختلف نوشتن کتاب های درسی»، «در ممالک اروپا»، عازم سفر شود. جلال پیش خود حدس می زند که درخشش، «به جبران سگ دوی های» او در چاپ و نشر مجله «مهرگان» - که صاحب امتیازش درخشش بوده - وی را سزاوار استفاده از چنان بورسی دانسته است. اندکی بعد، به علت آن که تدارکات و مقدمات سفر به درازا می انجامد، با روی کار آمدن هیات دولت جدید، درخشش از مقام وزارت بر کنار می گردد و به جای او پرویز ناتل خانلری به قدرت می رسد: «قرار بود در ظرف دو هفته راه بیفتیم؛ ولی نیفتادیم تا درخشش افتاد و خانلری آمد.» در این جا آل احمد دچار تردید می شود و می پندارد خانلری، به تقاص نقاری که بینشان حاکم بوده است، بورس او را لغو خواهد کرد؛ اما خانلری، تنها به کاستن روزان سفر جلال، بسنده می کند: «خیال می کردم، اسمم را قلم خواهد زد، که نزد؛ اما بورس نه ماهه، شد چهار ماهه.»
با سلام
به نظر من چون این داستان را خود جلال آل احمد ننوشته است یک داستان منسجم نیست و فقط یک گزارش کار است و آن همچون نامهها برای چند نفر ارسال شده است به همین دلیل نظم منطقی ندارد
و بیشتر شبیه یکم گزارشی است که هنوز کامل نیست و در واقع نسخه چک نویس است.
بیشتر مطالب به هم ریخته و بی نظم است و کلی اسامی بی معنی و درهم و برهنه نوشته شده است که هیچ ارتباطی به همم ندارند و فقط انگار میخواهد ادای روشنفکری و آدمهای با اطلاعات را در بیاورد و من اصلا از خواندن این داغستان لذت نبردم و به هیچ وججهبرای من جذابیت نداشت و اولا ممدتهای زیادی فقط یک یا دو صفحه از آن را فقط به صورت چشم خوانی سریع میکردم وو باز خواندن را رها میگردم و چند بار اصلا اینقدر اعصابم از سبک نوشتن نویسنده خورد شد که خواستم آن را پاک کنم و در مجموع حوصله خواندن این کتاب را نداشتم و از آن لذت نبردم و بیشتر آن را رد کردم تا ببینم در آخر چه میشود که متاسفانه در آخر هم چیزی برای گفتن نداشت و به هیچ کس توصیه نمیکنم وقتش را برای خواندن این کتاب تلف کند.
به نظر من چون این داستان را خود جلال آل احمد ننوشته است یک داستان منسجم نیست و فقط یک گزارش کار است و آن همچون نامهها برای چند نفر ارسال شده است به همین دلیل نظم منطقی ندارد
و بیشتر شبیه یکم گزارشی است که هنوز کامل نیست و در واقع نسخه چک نویس است.
بیشتر مطالب به هم ریخته و بی نظم است و کلی اسامی بی معنی و درهم و برهنه نوشته شده است که هیچ ارتباطی به همم ندارند و فقط انگار میخواهد ادای روشنفکری و آدمهای با اطلاعات را در بیاورد و من اصلا از خواندن این داغستان لذت نبردم و به هیچ وججهبرای من جذابیت نداشت و اولا ممدتهای زیادی فقط یک یا دو صفحه از آن را فقط به صورت چشم خوانی سریع میکردم وو باز خواندن را رها میگردم و چند بار اصلا اینقدر اعصابم از سبک نوشتن نویسنده خورد شد که خواستم آن را پاک کنم و در مجموع حوصله خواندن این کتاب را نداشتم و از آن لذت نبردم و بیشتر آن را رد کردم تا ببینم در آخر چه میشود که متاسفانه در آخر هم چیزی برای گفتن نداشت و به هیچ کس توصیه نمیکنم وقتش را برای خواندن این کتاب تلف کند.
از ۱۸۳ صفحه فقط ۶۰ ۷۰ صفحه نوشتههای جلاله باقی مثلا اطلاعات اضافی هستن که ناشر؟ فکر کرده فقط خودش بلده و خواننده هیچی سرش نمیشه و اومده بیشتر از ۱۰۰ صفحه اضافه کرده به کتاب.
سفرنامهها رو کلا دوست دارم... با اینکه نوشتهها ناتمام بودن و اینکه بیشتر نوشتههای شخصی بودن و شاید به قصد کتاب ننوشته چون سفرنامه آنچنانی که بخواد تمام جوانب کشور خاصی رو بررسی کنه نیست، فقط خاطرات خودش از سفرش به فرانسه و سوئیسه.
سفرنامهها رو کلا دوست دارم... با اینکه نوشتهها ناتمام بودن و اینکه بیشتر نوشتههای شخصی بودن و شاید به قصد کتاب ننوشته چون سفرنامه آنچنانی که بخواد تمام جوانب کشور خاصی رو بررسی کنه نیست، فقط خاطرات خودش از سفرش به فرانسه و سوئیسه.