زندگینامه و دانلود بهترین کتابهای ناصرخسرو
ناصرخسرو شاعر بزرگ فارسیزبان، فیلسوف، حکیم، جهانگرد ایرانی و از مبلغان مذهب اسماعیلی بود. او در علوم عقلی زمانهی خود از جمله فلسفه، ریاضی، طب، موسیقی، نجوم و علم کلام تبحر زیادی داشت. ناصرخسرو نیز مانند حافظ و رودکی، حافظ قرآن بود و از آیات آن برای اثبات عقاید و نظراتش بهره میبرد.
زندگینامه ناصرخسرو
ناصرخسرو (Nasir Khusraw)، با نام کامل ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، در نهم ذیقعدهی سال 394 هجری قمری در روستای قبادیان بلخ در خراسان بزرگ تاجیکستان کنونی در خانوادهای متمول چشم به جهان گشود. در زمان تولد او، از جلوس سلطان محمود غزنوی بر مسند قدرت، پنج سال میگذشت. ناصرخسرو کودکی پرحادثهای را پشت سر گذاشت. قحطی و خشکسالی در خراسان که موجب از بین رفتن بسیاری از محصولات کشاورزی شد، بیماری همهگیر وبا که جان عدهی بسیاری را گرفت و جنگهای تمامنشدنی سلطان محمود، گذار او از کودکی را دشوار ساختند.
ناصرخسرو در جوانی به تحصیل علوم مختلف پرداخت و قرآن را نیز حفظ کرد. او در دربار شاهان غزنوی، سلطان محمود و سلطان مسعود به دبیری پرداخت. پس از آنکه غزنویان از سلجوقیان شکست خوردند، ناصرخسرو به مرو نقل مکان کرده و از آنجا نیز راه خود را در کسوت دبیری دربار به بارگاه سلجوقیان گشود.
سیر تحول فکری ناصرخسرو
ناصرخسرو همواره در جستوجوی حقیقت بود و با علاقه، با پیروان عقاید و ادیان مختلف به بحث و گفتوگو مینشست. پس از آنکه از پی آن گفتوگوها به نتایج دلخواه خود دست نیافت، به پریشانی افکار و آشفتگی حال دچار شد و به میگساری و کامجوییهای مناسب عهد شباب روی آورد. چهلساله بود که رؤیایی در خواب دید که موجب دگرگونی وی شد. پیامد آن خواب بود که ناصرخسرو از تمام لذات دنیوی و مشاغل درباری، خود را رهانید و عازم سفر حج شد. او هفت سال را به سیر و سیاحت پرداخت. در دورهای به مذهب اسماعیلی روی آورد و سه مرتبه نیز به زیارت کعبه مشرف شد.
ناصرخسرو در سال 444 هجری قمری، پس از دریافت لقب «حجت خراسان»، به خراسان بازگشت. مقام حجت در میان اسماعیلیان، آخرین و بالاترین مقامی است که یک اسماعیلی میتواند به آن دست پیدا کند. او پس از استقرار، در خراسان و به ویژه در زادگاهش بلخ، مردم را به کیش اسماعیلی فرا میخواند. اما چندان پاسخ مثبتی دریافت نکرد و حتی مردم علیه وی شوریدند. ناصرخسرو پس از این ماجراها، به مازندران و نیشابور رفت و مدتی هم به طور مخفیانه زیست. اما سرانجام و پس از مدتها آوارگی، به بدخشان سفر کرد و حدود بیستوپنج سال از سالهای پایانی عمر خود را در یمگان بدخشان سپری کرد.
حکیم ناصرخسرو منزلت خاصی میان اهالی بدخشان دارد، تا حدی که مردم از او به عنوان «حجت»، «سیدشاه ناصر ولی»، «پیر شاه ناصر» و «پیر کامل» یاد میکنند. ناصرخسرو همسر و فرزندی نداشت و تا پایان عمر خود، مجرد و تنها زندگی کرد. او در سال 481 هجری قمری دار فانی را وداع گفت و در یمگان، بدخشان، به خاک سپرده شد.
بهترین کتابهای ناصرخسرو
کتاب سفرنامهی ناصرخسرو (Safarnama): ناصرخسرو تشنهی کشف حقیقت و طرفدار گفتوگو با پیروان مذاهب و ادیان مختلف بود و آن گفتوگو برای او، به مثابه کاوشی برای دستیابی به حقیقت هستی بود. اما هنگامی که از آن مباحث نتیجهای حاصل نشد، به لذات دنیوی روی آورد تا آنکه خوابی دید. به گفتهی خودش در سفرنامهی ناصرخسرو، چهلساله بود که خواب دید کسی به او میگوید: «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر بهوش باشی بهتر.» ناصرخسرو پاسخ داده که: «حکماً چیزی بهتر از این نتوانستند ساخت که اندوه دنیا ببرد.» مرد گفته: «حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهوشی و بیخردی رهنمون باشد. چیزی باید که خرد و هوش را بیافزاید.» ناصرخسرو پرسیده: «من این از کجا آرم؟» گفته: «عاقبت جوینده یابنده بود» و به سمت قبله اشاره کرده است. پس از این خواب بود که ناصرخسرو به تحول فکری دچار شد و از همهی لذات دنیوی دست شسته، شغل خود را رها کرد و عازم مکه گردید.
تاریخ دقیقی از نگارش سفرنامهی ناصرخسرو در دست نیست. این سفرنامه به شرح سفرهای ناصرخسرو طی هفت سال به روم، مصر، حجاز و بینالنهرین پرداخته است که طی آن، ناصرخسرو چهار مرتبه به زیارت خانهی خدا مشرف شده و در میانهی راه، از شهرها و روستاهای بسیاری گذر کرده است. او مراکز تمدن اسلامی و بناهای تاریخی و مذهبی بسیاری را مشاهده کرده و از نزدیک شاهد زندگی اقوام مختلف و آداب و سنن آنها بوده است. توصیفات ناصرخسرو از شرایط جغرافیایی، فرهنگی، مذهبی و اقتصادی اقوام مختلف بسیار دقیق است و همین امر، بر ارزشمندی این اثر افزوده است. علاوه بر آن، این اثر به دلیل پیراستگی زبانی و روانی مفاهیم، حتی با وجود واژههای قدیمی، از نثرهای بیبدیل زبان فارسی به شمار میآید.
کتاب دیوان ناصرخسرو: ناصرخسرو از جمله برجستهترین قصیدهسرایان شعر کهن فارسی به شمار میرود. زبان شعری او ویژهی خودش و مربوط به دوران سامانی است. قصاید او منسجم و مستحکم است و بهندرت میتوان اشعاری ضعیف در آثار او یافت. متمایزترین ویژگی اشعار او این است که نهتنها در آن مدح شاهان و امیران به چشم نمیخورد، بلکه تمام آنچه از مسائل اجتماعی و مذهبی میاندیشیده و باور داشته، در اشعار خود گنجانده است. قصیدههای او خطابههایی بلیغاند و به روانی کلام و شیوایی بیان، شهره.
توجه به خرد و ستایش آن، از دیگر ویژگیهای اشعار ناصرخسرو است. ناصرخسرو، خردگرایی را در تقابل با افکار مذهبی رایج عصر خود قرار میدهد، چرا که او تنها عقل را موظف به رهانیدن انسان از نیازهای روحی و روانی خویش برمیشمارد. او خرد را بالامرتبهترین مفهوم و ابزار برای دستیابی به اسرار آفرینش میداند که در معیت دین و دانش، بزرگی و شکوه را برای انسان به ارمغان خواهد آورد.
سبک نگارش و دیدگاههای ناصرخسرو
در تاریخ ادبیات ایران، هیچ شاعری به اندازهی ناصرخسرو، دین و دانش را درهم نیامیخته است. اشعار او شامل دو دیوان شعر به زبانهای فارسی و عربی است که بر مدار دین و دانش میچرخد. بیان اشعار کاملاً استوار و به دور از کنایه و ایهام است و اصطلاحات حکمی و دینی و مسائل علمی و فلسفی در آن به چشم میخورد و همین موضوع، گاه فهم اشعار او را بسیار دشوار میسازد.
سبک شعری ناصرخسرو خراسانی بوده و پیرو رودکی، عنصری و مسعود سعد سلمان شعر میسروده است. او را نخستین فردی میدانند که عقاید اجتماعی، دینی و سیاسیاش را با زبان شعر بیان کرده است و به همین سبب، او را حکیم میخوانند.
ناصرخسرو دارای تألیفات متعدد است. «روشنایینامه»، «جامعالحکمتین»، «خوانالخوان»، «زادالمسافرین» و «سفرنامهی ناصرخسرو» تنها چندین نمونه از آثار وی هستند.