زندگینامه سروش حبیبی
سروش حبیبی (Soroush Habibi) در خانوادهای متوسط در تهران به دنیا آمد. تحصیلات اولیه را در دبیرستان فیروز بهرام گذراند و در سال 1329 وارد مدرسهی عالی پست و تلگراف شد. او در سال 1339 به آلمان رفت و در دانشکدهی فنی دارمشتات به تحصیل در رشتهی الکترونیک پرداخت. در آنجا بود که زبان آلمانی را آموخت.
سروش حبیبی پس از بازگشت از آلمان، برای مدتی طولانی در وزارت پست و تلگراف کار کرد و سال 1351، پس از بازنشستگی، در انتشارات دانشگاه صنعتی شریف بهعنوان سرویراستار مشغول به کار شد. او کارش در این حوزه را با ویراستاری چند کتاب دانشگاهی آغاز کرد. در همین دانشگاه بود که با محمد قاضی، دیگر مترجم برجستهی ایرانی، آشنا شد. این آشنایی بر شیوهی ترجمهی او تأثیر عمیقی بر جای گذاشت.
سروش حبیبی در سال 1356 ابتدا سفری به آمریکا داشت و پس از گذشت دو سال، به فرانسه سفر کرد و در همانجا اقامت گزید. در همان زمان هم یادگیری زبان روسی را آغاز کرد و مدتی طولانی را صرف این کار نمود.
سروش حبیبی در مصاحبهای با علی دهباشی گفته اولین زبانی که آموخته فرانسه بوده است. او این زبان را در دبیرستان یاد گرفته و به لطف پدرش که در مدرسهی فرانسویان درس خوانده بود، زبان فرانسه را از سایرین بهتر صحبت میکرده است. زبان دومی که آموخته انگلیسی بوده که آن را هم در دانشگاه یاد گرفته است. ادامهی تحصیل در آلمان و همسر آلمانی ایرانشناسش موجب شد تا زبان آلمانی را نیز بیاموزد و در نهایت نیز، زبان روسی را فرا گرفته است.
سیر مترجمی سروش حبیبی
اولین تجربههای جدی سروش حبیبی در حوزهی ترجمه به همکاری او با مجلهی سخن بازمیگردد. اولین اثر او که چندان نیز با استقبال مواجه نشد، کتابی بود از آنتوان دو سنت اگزوپری به نام «زمین انسانها». اما اولین کتابی که منتشر کرد و تا حدود بسیاری مورد توجه قرار گرفت کتاب «بیابان تاتارها» است.
سروش حبیبی به چهار زبان انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و روسی تسلط دارد و از این چهار زبان، آثار متعددی به فارسی برگردان کرده است. از جمله آثاری که او به فارسی ترجمه کرده میتوان «سیدارتها»، «نارتسیس و گلدموند» و «سفر شرق» از هرمان هسه، «آبلوموف» از ایوان گنچاروف، «ابله»، «شیاطین»، «همزاد» و «شبهای روشن» از فئودور داستایوفسکی، «موشها و آدمها» از جان اشتاین بک و «رستاخیز» از لئو تولستوی را نام برد.
بهترین ترجمههای سروش حبیبی
کتاب بیابان تاتارها (The Tartar Steppe): بیابان تاتارها اثری از دینو بوتزاتی است و روایتی است از دروگو، افسری جوان که در پی مأموریتی به بیابان تاتارها اعزام میشود. در 29 فصل این رمان، زندگی دروگوی جوان، امیدها، تجربهها و اتفاقاتی را که برایش رخ میدهند شاهد هستیم. این کتاب جایزهی ادبی استراگا را از آن خود کرده است. بیابان تاتارها اولین اثر ترجمهی منتشرشده از سروش حبیبی است. آشنایی او با این رمان و تمایلش به ترجمهی آن به زمانی برمیگردد که در پاریس مشغول بازدید از یک کارخانه بوده و قطعاتی از این داستان را از رادیو میشنود. سروش حبیبی جذب این روایت میشود و پس از جستوجوی فراوان، کتاب را پیدا میکند و با مطالعهی آن، تصمیم به ترجمهی آن کتاب میگیرد.
کتاب ابله (The Idiot): شاهکار بیبدیل فئودور داستایوفسکی و ترجمهی بینظیر سروش حبیبی هر فارسیزبانی را ترغیب میکند تا این اثر را نه یک بار که چندین بار بخواند. حبیبی طی مصاحبههای خود عنوان کرده است که غرض او از یادگیری زبان روسی ترجمهی آثار کمترشناختهشدهی ادیبان روس بهویژه داستایوفسکی بوده است. پرنس میشکین پس از سالها به روسیه بازگشته است و با فضایی مواجه میشود که اصول اخلاقی و انسانی در آن تعریف دیگری دارند: بخشندگی، صداقت، عدم تظاهر و بسیاری از خصلتهای اینچنینی نه به ارزش که به بلاهت تفسیر میشوند.
کتاب گلهای معرفت: گلهای معرفت، اثری از اریک امانوئل اشمیت، شامل سه داستان کوتاه است: «میلارپا»، «ابراهیم آقا و گلهای قرآن» و «اسکار و بانوی گلیپوش». هر سه داستان مضمونی مذهبی داشته و نیمنگاهی به یک دین دارند: داستان اول به بودیسم، داستان دوم به اسلام، و سومین داستان به مسیحیت اشاراتی دارند. در این داستانها، دین حامی و نجاتدهندهی غایی انسان معرفی شده است. بسیاری بر این باورند که اریک امانوئل اشمیت با ترجمهی این اثر و بههمت سروش حبیبی به خوانندگان فارسیزبان معرفی شده است.
بسیاری از بهترین ترجمههای سروش حبیبی را میتوانید بهصورت کتاب الکترونیکی (کتاب الکترونیکی قمارباز و...) و کتاب صوتی (کتاب صوتی ژرمینال و...) در کتابراه بیابید.
سبک ترجمهی سروش حبیبی
سروش حبیبی از جمله پرکارترین مترجمان ایرانی است. او تاکنون بسیاری از پرآوازهترین آثار ادبیات جهان را به فارسی برگردان کرده است. حبیبی در طول بیش از چهار دهه فعالیت و همچنین بهواسطهی آشنایی و تسلط بر چهار زبان انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و روسی توانسته باب آشنایی ایرانیان و مخاطبان فارسیزبان را با بسیاری از مشاهیر ادب در سراسر جهان فراهم سازد.
از نظر سروش حبیبی، چندزبانه بودن باعث میشود تا ترجمه با نگاه بازتر و ارزیابی صحیحتری انجام پذیرد. با این حال، در مصاحبهای گفته است که اگر به دوران جوانی برمیگشت، بهجای یاد گرفتن چندین زبان، به یادگیری عمیق زبان فارسی و یک زبان خارجی میپرداخت.
سروش حبیبی بر این باور است که ترجمه پنجرهای است رو به باغ فرهنگ و زبان و جهان باطن نویسندهی اصلی. حبیبی همانند سایر مترجمان برجستهی ایرانی، تسلط بر زبان خارجی را دلیل کافی برای ترجمهی یک اثر نمیداند، بلکه از نظر او، آشنایی با فرهنگ و آدابورسوم و همینطور اندیشهها و افکار نویسنده، و تسلط بر زبان مبدأ از الزامات یک ترجمهی صحیح است. سروش حبیبی به ترجمههای اقتباسی باوری ندارد و معتقد است سبک نویسنده هر چه باشد، به دلیل و منظوری از طرف وی به کار گرفته شده است. برهم زدن شیوهی نوشتاری نویسنده توسط مترجم از صحت و جذابیت ترجمهی وی میکاهد.
سروش حبیبی همچنین ترجمه از زبان اصلی را بهترین روش ترجمه برمیشمارد. او واسط بودن یک زبان دیگر را موجب پیچیدهتر شدن و دشواری بیشتر یک اثر میداند و شاید به همین دلیل بوده که به یادگیری چندین زبان پرداخته است.