معرفی و دانلود کتاب استیو جابز غلط کرد با تو: خاطرات یک کپی رایتر دون پایه

معرفی کتاب استیو جابز غلط کرد با تو: خاطرات یک کپی رایتر دون پایه

کتاب استیو جابز غلط کرد با تو خاطرات آزاده رحیمی است از روزهایی که به عنوان کپی‌رایتر در شرکت‌های مختلف مشغول به کار بوده. نویسنده‌ی این اثر با بهره‌گیری از زبان طنز و با نگاهی انتقادی به استارتاپ‌هایی می‌پردازد که برای همکاری و یا مصاحبه با آن‌ها سروکار داشته است. گفتنی‌ست کتاب حاضر یکی از عناوین مجموعه کتاب‌های تجربه محیط کار است.

درباره کتاب استیو جابز غلط کرد با تو

این روزها اتمسر کسب‌وکار تغییری اساسی کرده است و بازار کپی رایتری (یا همان کارشناس تولید محتوای خودمان!) حسابی گرم شده. کافی‌ست نگاهی بیندازید به آگهی‌های استخدام در سایت‌های کاریابی؛ با گستره‌ی عظیمی از آگهی‌هایی مواجه می‌شوید که جملگی یا یک کارشناس تولید محتوا نیاز دارند و یا یک کارآموز.

کافی‌ست بخواهید که در حوزه‌ی تولید محتوا در اکوسیستم‌های استارتاپی به فعالیت بپردازید. دقیقاً از همان لحظه که این تصمیم را بگیرید،‌ باید خود را برای مواجهه با حجم گسترده‌ای از ناکامی‌ها آماده سازید. حقیقت این است که اغلب کارفرماها انتظار یک کارمند همه‌کاره را دارند که پر است از ایده‌های تازه و البته کلی هم مهارت دارد. طبیعی‌ست که شما نمی‌توانید همزمان هم با برنامه‌نویسی و ویرایش عکس و تدوین فیلم آشنا باشید، هم از سئو سر درآورید و زبان انگلیسی‌تان هم در حد عالی باشد. «دارای روحیه‌ی تیمی و علاقه‌مند به توسعه‌ی فردی» هم که مشخص است از مولفه‌های اساسی استخدام است... و اینگونه شما که با هزار امید و آرزو آگهی استخدام را باز کرده بودید، بر ضربدرِ گوشه‌ی مانیتور کلیکی می‌کنید و عطای این شغل را به لقایش می‌بخشید.

آزاده رحیمی در کتاب استیو جابز غلط کرد با تو به سراغ همین گروه استارتاپ‌ها رفته و با بهره‌گیری از زبان طنز به انتقاد از آن‌ها پرداخته است. اثر حاضر حاصل تجربه‌ی او از بیست‌ونه ماه فعالیت به عنوان کارشناس تولید محتوا در یک شرکت معتبر و مصاحبه‌های شغلی ناکام‌کننده در این زمینه است. کتاب نام‌برده تصویری واقع‌بینانه و دقیق از جامعه‌ی روبه‌رشد استارتاپی را در اختیارتان قرار می‌دهد و همچنین به شما کمک می‌کند متوجه شوید اصلاً گروه خونی‌تان با این شغل سازگار است یا نه!

اغلب کتاب‌هایی که در زمینه‌ی کسب‌وکار با آن‌ها مواجه هستیم، توسط مدیران بزرگ و بنیان‌گذارانی‌ نوشته شده که به روایت پیروزی‌ها و شکست‌هایشان در قالب یک کتاب پرداخته‌اند. حقیقت این است که هدف از چنین کاری، اغلب برندسازی دوباره است. اما از افرادی که در شغلی میان‌رده قرار دارند، هر روز هشت صبح از خواب برمی‌خیزند و به سراغ شغل تکراری‌شان می‌روند، روایتی در دسترس نیست. اما کتاب استیو جابز غلط کرد با تو، همانطور که از عنوان فرعی آن برمی‌آید، خاطرات یک کپی رایتر است از کار در فضای استارتاپی؛ اثری خوش‌خوان، با زبانی طنز و نثری جذاب.

گفتنی‌ست این کتاب یکی از عناوین مجموعه‌ کتاب‌های تجربه محیط کار است که به همت نشر اطراف به چاپ رسیده. کتاب استیو جابز غلط کرد با تو اولین کتاب تألیفی این مجموعه است. پیش‌تر دو اثر با عناوین «اتاق کار» اثر اسلون کراسلی و «مصائب من در حباب استارت‌آپ» نوشته‌ی دنیل لاینز از این مجموعه منتشر شده‌اند.

کتاب استیو جابز غلط کرد با تو مناسب چه کسانی است؟

علاقه‌مندان به کتاب‌های حوزه‌ی کسب‌وکار از مطالعه‌ی کتاب استیو جابز غلط کرد با تو لذت و بهره خواهند برد.

با آزاده رحیمی بیشتر آشنا شویم

آزاده رحیمی در بهمن سال 1357 متولد شد. او ابتدا به عنوان ویراستار در نشریه‌ی همشهری داستان مشغول به کار شد و سپس فعالیت خود به عنوان نویسنده را با انتشار یک داستان کوتاه آغاز کرد. این داستان که باله‌ی مکانیکی نام دارد، اولین بار در ماهنامه‌ی زنان به چاپ رسید. پس از آن بود که وارد حوزه‌ی تولید محتوا شد. اثری که به معرفی آن پرداختیم، خاطرات او از فعالیت در همین حوزه است.

جملات برگزیده‌ی کتاب استیو جابز غلط کرد با تو

- تمام رنج‌های انسان از این‌جا ناشی می‌شود که قادر نیست در اتاقی آرام به‌تنهایی بنشیند. (پاسکال)
- فرهنگ چیزی نیست که بتوانی آن را توصیف کنی. (بیل گیتس)
- هر چه بیشتر به کسانی که می‌خواهند یاد بگیرند آموزش می‌دهم، خودم هم بیشتر یاد می گیرم. (رابرت کیوساکی)
- اگر نمی‌توانی چیز خوبی بسازی، حداقل سعی کن ظاهر خوبی به آن بدهی. (بیل گیتس)

در بخشی از کتاب استیو جابز غلط کرد با تو می‌شنویم

یک بار اتفاقی در گزارش تصویری یک نمایشگاه هنری دیدم که هنرمندی مفهومی، چهار تا تخته‌سنگ بزرگ را رنگ فسفری زده و چیده بود روی هم. کاری به انتقال مفهوم ندارم ولی بعضی وقت‌ها آدم با خودش فکر می‌کند چقدر خوش می‌گذرد اگر به این دنیاها راه پیدا کند و چند تا اثر این‌طوری خلق کند و پولی دربیاورد. البته چهار تا تخته‌سنگ فسفری را می‌شود به عنوان اثر هنری خرید و آورد و گذاشتش توی خانه یا لابیِ سازمان. اما بعضی اثرهای هنری مفهومی، مثل بعضی پرفورمنس‌ها یا چیدمان‌ها بعد از اتمام دوره‌ی نمایشگاه تمام می‌شوند. گاهی هر قدر هم درباره‌ی مفهوم بعضی‌شان فکر می‌کنم، نمی‌توانم چیزی بفهمم، مثلاً قاب عینکی که با نخ از سقف گالری آویزان شده و بازدیدکنندگان تلاش می‌کنند با تغییر زاویه‌ی سر، چشم‌هایشان را پشت آن قرار بدهند. این پرفورمنس‌ها به غیر از ضربه زدن به ذهن هنرمندان آوانگارد و مخاطبان‌شان، چه تأثیر درازمدتی دارند؟

دوره‌های آموزشی هم کم‌کم دارند به سمت انتزاعی بودن و مفهومی شدن میل می‌کنند. دوره‌های قدیمی گرده‌افشانی می‌کنند و هاگ‌های بارورشان می‌نشیند روی نهال‌های کوچک نوپا و گاهی بر اثر یک جهش ژنتیکی یا هر دلیل دیگری، دوره‌های جدید سر برمی‌آورند. مهم نیست تازه‌کار باشید یا قدیمی، کارمندی دون‌پایه باشید یا مدیر واحدی بزرگ و غلط‌انداز، به تعداد کارورزان فعال در اکوسیستم، دوره و کارگاه و سمینار و وبینار آموزشی وجود دارد.

یک روز در شرکت ما کارگاهی برگزار شد به نام «هنر شنیدن» یا بهتر بگویم «گفتِ خنثی و شنود مؤثر». هدف از برگزاری این کارگاه که بعضی از مدیران شرکت نیز در آن حضور داشتند، این بود که شرکت‌کنندگان یاد می‌گرفتند چطور می‌شود بیشتر از گوش استفاده کرد و کمتر موتور زبان را به کار انداخت. هدف کارگاه خیلی هم خوب به نظر می‌رسید، فقط نمی‌دانم چطور می‌شود عادت استفاده‌ی زیاد از زبان را با هشت ساعت کارگاه در یک روز به عادت دلنشین کاربرد زیادِ گوش تبدیل کرد؟

فهرست مطالب کتاب

سخن ناشر
یادداشت مؤلف
اکوسیستم استارت‌آپی
تیم سازی
شبکه‌سازی
لینکدین
برندینگ شخصی
اوکی‌آر
پی‌آر
وُرکشاپ
استوری‌تلینگ
فرهنگ سازمانی
بازار هدف
اُپن‌آفیس
توسعه‌ی فردی
مِنتور
استراتژی
جلسه‌ی اثربخش
آینده‌ی خلق‌شده