معرفی و دانلود کتاب غزل پاره‌ها

عکس جلد کتاب غزل پاره‌ها
قیمت:
۱۰,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب غزل پاره‌ها و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب غزل پاره‌ها و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب غزل پاره‌ها

کتاب غزل پاره‌ها مجموعۀ دفتر اول و دوم سروده‌های ساحل تراکمه در قالب غزل پاره (غزل‌های دو تا چهار بیت) است.

این مجموعه علاوه بر معرفی قالب غزل پاره و ارائه 114 نمونه از اشعار مؤلف در این قالب، مقدمۀ مفصل استاد محمد کاظم کاظمی و نظر استاد مصطفی محدثی خراسانی را نیز در این خصوص دارد.

قالب شعر بر اساس ترتیب و توالی قافیه‌ها و نظمی که در مصراع‌های هم‌قافیه ایجاد می‌شود شکل می‌یابد و البته در کنار آن، تعداد بیت‌های شعر و در بعضی موارد، وزن هم در آن دخالتی دارد. با این که نقش بلاغی قافیه در شعر، یک نقش نسبتاً‌ ثابت است و قافیه داشتن شعر برای همه قالب‌ها اعجاب‌آوری و لذت هنری یکسانی به ارمغان می‌آورد، این ترتیب و توالی که قالب شعر را می‌سازد، خیلی در شکل‌بخشی به آن مؤثر است، به گونه‌ای که با اندکی تفاوت در آن، شعر حال و هوایی دیگر می‌یابد و حتی گاه مقام کاربردش تغییر می‌کند، چنان که در دو قالب غزل و قطعه می‌بینیم.

غزل از دیرباز با تعداد ابیات حدود شش تا ده _ پانزده شناخته می‌شده است، هر چند غزل پنج بیتی و گاه حتی بیست و چند بیتی هم داشته‌ایم. از این بیشتر هم البته به نوعی دست ما باز است، قالب قصیده را داریم که برای صدها بیت هم آمادگی دارد. در شکل چهارپاره، شعر می‌تواند حتی یک بند داشته باشد که در این صورت می‌شود قطعۀ دوبیتی. قطعه از دو بیت تا حدود سی چهل بیت یا بیشتر هم امکان وقوع دارد. مثنوی می‌تواند یک بیتی باشد که می‌شود تک‌بیت مقفا. می‌تواند دوبیتی باشد و یا بیشتر.

با این وصف می‌شود گفت که غزل پاره یک ضرورت است، ضرورتی که اگر به وقوع بپیوندد، دیگر بدین ملزم نخواهیم بود که هر شعر کوتاه ما در قالب کلاسیک، یا رباعی و دوبیتی باشد با محدودیت دو بیت و محدودیت وزن، یا قطعه باشد با مطلع بی‌قافیه، و لاغیر. نه، اینجا می‌شود یک قالب دیگر وجود داشته باشد که فضای میان دوبیتی و رباعی و غزل را پُر کند. و از آن طرف هم اگر کلام به حد غزل نرسید، حداقل شعر منعقد شده باشد، بدون این که نگران باشیم یک اثر ناقص تحویل داده‌ایم و از بابت این که یک قافیۀ دیگر نداشتیم یا قافیه داشتیم و حس سرودن نداشتیم، در نزد کلمات سرافکنده شویم و عذاب وجدان بگیریم.

در بخشی از کتاب غزل پاره‌ها می‌خوانیم:

از هفت شهر حادثه باید گذر کنم
آنقدر می‌پرم به هوایت که عاقبت
صیاد چشم‌های تو را با خبر کنم
شمع لبت اگر چه به خاکسترم نشاند
پروا نکردم اینکه به شوقت خطر کنم
از این به بعد قصۀ ما باب می‌شود
دیگر نخواه بیشتر از این هنر کنم

فهرست مطالب کتاب

غزل پاره، ظرفیتی پنهان در قالب‌های شعر فارسی
افزودن ظرفیتی جدید به قالب غزل
غزل پاره متنِ سروده‌های من است
دفتر اول
وقتی فراتر از هیجان خلق می‌شوی
می‌آمدی ننگِ گنهکاران فرو می‌ریخت
در برکۀ آرامِ دلم قوی سپیدی
تحلیلِ چشمانت به این معیار نزدیک است
برگ گلی که چشم تو را رنگ می‌زند
بنِویسند از افسانۀ ما اهل قلم
یک قدم من، یک قدم تو، شاید از هم دورتر
متروک‌ترین حجرۀ شهرم شبِ سیلاب
بی‌اعتناتر می‌شوی، می‌بینمت هر بار
وقتى به سرمنزل رسیدن طولِ صد تفسیر پیدا کرد
مرا ببخش، نه اینکه دوباره بد شده‌ام
آسمان باش که من قطرۀ باران بشوم
ناز را کم نکنى طاقتِ جانان تا کى؟
در رگم خیال تو خونِ تازه می‌دوید
فرقی نمی‌کند که چرا باورت نکرد
بعدِ تو با دلِ بیمار چه باید بکنم؟
این ماجرا پایانِ شورانگیز کم دارد
پیوندمان از لحظۀ دیدار صورى نیست
نه فقط وابستگی‌مان لحظه لحظه بیشتر می‌شد
با هر غزلم چه ساده لبخند زدی
شده‌ام مضحکه‌ات باز به من می‌خندی
بعد از این پاپىِ هر نکتۀ باریک نشو
می‌روی چون باد و می‌گویی بیایم پابه‌پا
هر شب اسیرِ حال و هوایی خیالیم
شبیهِ دانه‌ای در خاک بی‌باران گرفتارم
از یک مسیر، مقصدمان مشترک نبود
توفانیَم، اگر گله دارم به دل نگیر
دست از سرم چون بر نمی‌دارد پشیمانی
تا که میراث خود از دوش جهان برگیرم
هرچه از دوری‌ات‌ای دوست مکدر شده‌ام
در دل شبیهِ لحظۀ دیدار زنده‌ای
تا به هم بیشتر احساسِ تعلق بکنیم
رضایت داده‌ام روحم برایت پیرهن باشد
جای غزلم ترانه می‌خواهم و نیست
چه بی حد و مرز است دارایی‌ام
ماهِ من بر سر بامِ چه کسی پیدایی
در آینه تصویر تو‌ برّاق‌تر از پیش
انگیزۀ سرایش ذهن و زبان من
در قابِ در، مسافرى از دور می‌رسد
بعدِ مرگم دفترِ شعر و مدادم مالِ تو
هم‌مرز با جنونیم، دست مرا نگه دار
شمعی به راهم برفروزی باز خواهم گشت
هم‌نفس، یک‌دل و همراه، نگو یادت نیست
تو فقط یک کلام، رؤیایی
گلِ جان لالۀ دلریش درآمد از آب
از جهان حادثۀ محتمِلی مالِ من است
سخت است بالت بشکند خانه‌نشین باشى
گُلم خشکید در گلدان، بهارم بر نخواهد گشت
طعم خون در جگر پاک صبورم خوش نیست
بر سرای صبحگاهت هر سحر در می‌زنم
کولی‌وش و مجنون و به رقص آمده در باد
ای قصه پرداز از زلیخای گنهکار
حال من بی تو اگر با درد معنا می‌شود
از گیسوانم می‌چکد روزى سیه‌فامى
یادت دوباره در دلِ پیرم جوان گذشت
شکست در دلِ صبرم طلسم تنهایی
تا در حریم عشق تو شب را سحر کنم
دلبستۀ کوهی شدم، یک برجِ بی‌فانوس
هنوز اینجا دلی با یاد چشمانت گلاویز است
خسته‌ام از جنونِ جان‌کاهم
بقچه برداشته از شهر شما خواهم رفت
مهربانی به من ابراز نکن، بیهوده است
چه حالی می‌شوی وقتی ببینی شاعر دردم؟
از پریشانىِ من خاطرت آزاد، برو
آه اگر بخت من و چشم تو همرنگ نبود
روز و شب هر قدم که بردارم
از خیره‌سری، بددهنی، رد شده بودم
خواستم برگردم اما دیر شد
بردار‌ای جان، از سرم چترِ حضورت را
هم‌داستان، اما شروعش فرق می‌کرد
وقتی عبور کرده‌ای از عشق، ناگزیر
بعد از تو در من شور این فریاد خواهد مُرد
باغی که گل‌هایش مرا سرمست می‌سازد
دفتر دوم
پشتِ شعرم همیشه پنهانی
باغم به سمتِ هرچه به‌جز تو، حصار بود
هنوز مانده که از من غبار برخیزد
راهم به سمت شعرهای تازه را سد کرد
چه تفاوت که ناخوشم یا خوب؟
هربار درهجومش مغرور و ‌مست می‌گفت:
به سبک تازۀ خامی! اگرعمل بشود
در سرم روز و شب افکار معلق آورد
عادت به حس وحالِ سرافکندگی نکن
از سرِ خوابم نشد یک لحظه حتی دست بردارد
شعله‌ام، گرچه نیمه‌جان و کبود
سفر کردی شبی بی من به رؤیاهات، آسوده
خرمن کاهم به دست باد، دنبالم نگرد
گذشته است اگر این روال تقدیرم
در من سکوتِ ملتهبی درد می‌کشید
پاسخ نگفته، مسأله از بین می‌رود
نه از دهلیزِ یک احساس شورانگیز می‌آید
کجای خاطره‌ات را قدم زدی بی من؟
سکهٔ بی‌قیمتت را معتبر جا می‌زنی
مرا با قرص ماه و شهد لبخندت مداوا کن
چشم و چراغ و پنجره‌ام را ربوده‌ای
در اسبْ‌ریزِ من تبِ جولان هنوز هست
این معبرِ شلوغ به جایی نمی‌رسید
بردی از یاد من انبوهِ درختان بلوط
سرِ تاکم بنشین خوشهٔ انگورم باش
از وصلتِ با روز شبانگاه، پدر شد
بعد از آن حادثه تب کرد، ترک خورد، شکست
همین که روی گونه‌ام گلِ سلام می‌شوی
از اول قصه‌مان یکی بود، نبود
چه ارث می‌برم از قیل و قالت‌ای دنیا؟
اصلاً خبر نداشت که دیگر ندارمت
شک می‌کنم از بس به دلم، هم به شعورم
همین که اندکی از ماجرا خبر دارم
با اینکه خاستگاهِ کهن‌ریشه‌ها منم
سکوتم گرچه با نوروز آمیخت
تردید نکن، پیش‌قدم باش، بسَت نیست؟
اگر نه در دلِ سنگش گشوده‌ام راهی
زمستان گذشت و شکیبایی‌ات
بنویس از شبِ لب‌تشنهٔ بی‌رنگ شدن
این قصه آخرش به کجا ختم می‌شود؟
شناساندی‌ام مرد و نامرد را

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب غزل پاره‌ها
نویسنده
ناشر چاپیانتشارات فصل پنجم
سال انتشار۱۳۹۸
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات140
زبانفارسی
شابک978-600-304-619-1
موضوع کتابکتاب‌های شعر معاصر
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب غزل پاره‌ها

zahra motraghi
۱۳۹۸/۸/۲
بسیار زیبا، از خواندن آن لذت بردم👌🌸
مشاهده همه نظرات 1

راهنمای مطالعه کتاب غزل پاره‌ها

برای دریافت کتاب غزل پاره‌ها و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.