معرفی و دانلود کتاب صوتی خرس قهوه‌ای

معرفی کتاب صوتی خرس قهوه‌ای

کتاب صوتی خرس قهوه‌ای نوشته‌‌ی مژگان مشتاق، داستان خرسی مهربان را به تصویر می‌کشد که به تازگی به جنگل جدیدی رفته و می‌خواهد با تمام حیوانات دوست شود، اما حواس پرتی و بدقولی او، همه چیز را بهم می‌ریزد.

درباره کتاب صوتی خرس قهوه‌ای:

چند روزی بود که خرس قهوه‌ای مهربان از یک جنگل بزرگ به جنگل جدید و سرسبزی آمده بود که کنار رودخانه پرآبی قرار داشت. آهو خانم یکی از حیوانات آنجا تصمیم داشت که یک مهمانی دوستانه بگیرد؛ به همین خاطر خرس قهوه‌ای را به خانه‌اش دعوت کرد. او می‌خواست خانم خرسه با دیگران دوست شود و تنها نماند.

بالاخره روز مهمانی فرا رسید. خرگوش از حیواناتی بود که همیشه سر وقت می‌رسید و راس ساعت به خانه آهو خانم آمد. بعد از او حیوانات دیگر مثل سنجاب‌ها، خرس‌ها و کلاغ‌ها آمدند به جز خرس قهوه‌ای!

مژگان مشتاق را بیشتر بشناسیم:

مژگان مشتاق حصاری یکی از نویسندگان حوزه کودک و نوجوان است که در سال 1349 شمسی در شهر اندیمشک خوزستان به دنیا آمد. او در رشته فلسفه درس خوانده و در حوزه هنری آموزش ادبیات داستانی دیده است.

مشتاق علاوه بر نویسندگی، در دهه شصت در رادیو برنامه سازی می‌کرد و نویسندگی برنامه‌هایی چون شب بخیر کوچولو و سلام کوچولو و سردبیری برنامه‌های قطار قطار ستاره، چوگان فلک و دل مرکز زمین را در کارنامه هنری و ادبی خود دارد.

او نویسندگی را در دهه هفتاد به طور جدی شروع کرد و اولین داستان‌هایش را در کیهان بچه‌ها به چاپ رساند. همچنین نخستین کتابش برای کودکان و نوجوانان «گلاب و پری دریایی» بود که در سال 1374 در نشر رهنمای اندیشه منتشر شد.

این نویسنده حوزه کودک تاکنون شصت عنوان کتاب نوشته و بعضی از آن‌ها به زبان‌های خارجی ترجمه شده است. «گلاب و پری دریایی، فانوس آسمان، گوش‌های آقا خرسه، پنجره‌ای که به آسمان نزدیک است، قصه اون کلاغه، کلاغی که تو باغه و شترمرغ آوازخوان» بخشی از آثار مهم مژگان مشتاق هستند.

کتاب صوتی خرس قهوه‌ای به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

این کتاب دوست داشتنی برای کودکان 7 تا 9 ساله مناسب است.

در بخشی از کتاب صوتی خرس قهوه‌ای می‌شنویم:

موقع عصر دیگه کم کم همه داشتند به خانه‌هایشان می‌رفتند که سر و کله خرس قهوه‌ای پیدا شد. همه از دیدن او تعجب کردند و بعضی‌ها باهم پچ و پچ کردند. خرگوش و آهو خانم به طرف خرس رفتند. خرس با ناراحتی گفت: آهو خانم من را ببخش که به مهمانی‌ات دیر رسیدم، راستش یادم رفته بود. یک دفعه کلاغ گفت: قارقار مگر می‌شود مهمانی از یاد آدم برود؟ لابد آهو خانم و مهمانی‌اش اصلا برایت مهم نبوده است.

خرس قهوه‌ای گفت: وای نه من کنار رودخانه بودم؛ زیر نور آفتاب خوابم برد و اصلا یادم نبود که امروز مهمان هستم. ببخشید آهو خانم.

آهو خانم گفت: اشکال ندارد دوست من؛ گاهی پیش می‌آید. بیا اینجا تا برایت کمی غذا بیاورم.

فهرست مطالب کتاب صوتی