معرفی و دانلود کتاب دسپروکس

معرفی کتاب دسپروکس

کیت دی کاملیو در کتاب دسپروکس ماجرای یک موش کوچک با گوش‌های خیلی بزرگ را روایت می‌کند که در تلاش است شاهزاده‌خانم زیبایی را که البته یک آدمیزاد است از دست موش‌ها نجات دهد. کتاب حاضر برنده‌ی جایزه‌ی نیوبری و جایزه‌ی دوروتی کانفیلد فیشر شده و در چندین فیلم و بازی ویدیویی مورد اقتباس قرار گرفته است.

درباره کتاب دسپروکس

کتاب دسپروکس نوشته‌ی کیت دی کاملیو پر است از شخصیت‌های دوست‌داشتنی که داستان و روایتی جذاب را رقم می‌زنند. دسپروکس موش کوچکی است که در میان شکاف‌های دیوار یک قصر متولد می‌شود. موش کوچولو گوش‌های بسیار بزرگی دارد که او را از دیگر هم‌نوعانش متفاوت و خاص کرده است. دسپروکس علاقه‌ی زیادی به داستان و موسیقی دارد. خواهرها و برادرهای بزرگتر او تلاش می‌کنند طریقه‌ی تبدیل شدن به یک موش واقعی را به او یاد بدهند؛ اما زحماتشان بی‌نتیجه است و در نهایت دسپروکس را به حال خود می‌گذارند! زیرا دسپروکس هر طور که دلش می‌خواهد رفتار می‌کند و خارج از چارچوب‌های سختگیرانه‌ی خانواده‌اش روزگار می‌گذراند. حالا هم او با شاهزاده خانمی به نام پی آشنا شده و به او دل بسته است و با این کار قوانین و تابوهای سختگیرانه‌ای را می‌شکند و پا در مسیری پر فراز و نشیبب می‌گذارد.

کتاب دسپروکس (The tale of Despereaux) سرشار از اتفاقات شیرین و رویاپردازی‌های جذاب است. صدای کیت دی کاملیو (Kate DiCamillo) همچون صدای یک مادربزرگ باهوش و مهربان در تمام داستان به گوش می‌رسد. رمان دسپروکس خط داستانی عجیب و غریبی دارد و مدام بین گذشته و حال در رفت‌وآمد است و شما را واردار می‌کند در مورد آنچه قرار است در آینده رخ دهد دست به دامان اندیشه و پیش‌بینی شوید.

در کتاب حاضر به موضوعاتی نظیر ناامیدی، اندوه، تعصب، بخشش و کودک‌آزاری پرداخته می‌شود که پیش از این در کتاب‌های نوجوانان کمتر سابقه‌ای داشته است. دسپروکس کتابی است که در آن از رستگاری، مهربانی و شفقت تجلیل می‌شود.

کیت دی کاملیو، نویسنده‌ی کتاب حاضر، از دوران کودکی به مطالعه‌ی کتاب، علاقه‌ی زیادی داشت و اکثر اوقات خود را در کتابخانه می‌گذراند. او تا کنون جوایز و افتخارات زیادی به دست آورده است و آثار او همواره در فهرست کتاب‌های برتر تاریخ قرار داشته‌اند. کتاب دسپروکس را انتشارات یار مانا چاپ کرده و به انتشار رسانده است. هم‌اکنون می‌توانید آن را از طریق سایت و اپلیکیشن کتابراه تهیه کنید.

اقتباس سینمایی از کتاب دسپروکس

کمپانی یونیورسال پیکچرز در سال 2008 کتاب دسپروکس را به انیمیشن (The Tale of Despereaux) تبدیل کرد. این انیمیشن با صدای متیو برودریک در نقش دسپرا تیلینگ و اما واتسون در نقش شاهزاده پی ساخته شد. این انیمیشن برای جوایز بسیاری نامزد شد و موفق شد تا جایزه‌ی انجمن منتقدان فیلم سن‌دیه‌گو را در سال 2008 از آن خود کند.

جوایز و افتخارات کتاب دسپروکس

• برنده‌ی مدال نیوبری در سال 2004
• برنده‌ی جایزه‌ی کتاب کودکان ماساچوست
• بهترین کتاب سال 2004 به انتخاب مجله‌ی چایلد
• برنده‌ی جایزه‌ی انتخاب والدین (Parents’ Choice)
• بهترین کتاب کودک سال 2004 به انتخاب پابلیشرز ویکلی

نکوداشت‌های کتاب دسپروکس

• کتاب دسپروکس روایتی فوق‌العاده و شجاعانه است که زمینه‌ی نبرد میان تاریکی و روشنایی را فراهم می‌کند. (نیویورک تایمز)
• کتاب دسپروکس دربرگیرنده‌ی شوخ‌طبعی‌ها و حساسیت‌های دی کاملیو است. (میامی هرالد)
• رمان دسپروکس جنبه‌های عمیق‌تر و تاریک‌تر روابط والدین و فرزندان، ازجمله خیانت، نیاز به بخشش و قدرت عشق را بررسی می‌کند. (Houston Chronicle)
• این اثر کیت دی کاملیو، رمانی جذاب، غمگین، شیرین و کمی ترسناک است. (Voice of Youth Advocates)
• تمام 52 فصل کتاب دسپروکس سرشار از ماجراجویی است. (واشنگتن والد)

کتاب دسپروکس برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این کتاب را به همه‌ی نوجوانان علاقمند به داستان‌های جذاب‌، تخیلی و هیجان‌انگیز پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب دسپروکس می‌خوانیم

ملکه عاشق سوپ بود او در دنیا بعد از پادشاه و پرنس فقط سوپ را دوست داشت. علاقه‌ی او به سوپ باعث شده بود تا سوپ از غذایی آبکی و بی‌مزه به غذایی سلطنتی تبدیل شود و در تمام مهمانی‌های مهم و در تمام وعده‌های غذایی سرو شود. سوپی که آن روز سرآشپز درست کرده بود شاهکار بود. آن سوپ از مرغ، سیر و رزماری درست شده بود. از زمانی که روسکرو داخل کاسه‌ی سوپ افتاد تا زمانی که سرش را از آن بیرون آورد چندین جرعه از آن سوپ فوق‌العاده نوشید. او گفت: وای عاشق این طعمم. روسکرو با چشمانی درخشان سرش را از کاسه سوپ بیرون آورد.

پرنس از جایش بلند شد و گفت: می‌بینین؟ دیدین گفتم من یک موش صحرایی زشت دیدم آن موقع از لوستر آویزون شده بود و حالا توی سوپ مامانه. نوازنده‌ها به نواختن خاتمه دادند و مهمان‌ها از خوردن دست کشیدند. ملکه به روسکرو نگاه می‌کرد و روسکرو به ملکه. بچه‌ها باید صادق باشم و حقیقت تلخی را برای شما بگویم. موش‌های صحرایی اصلاً خوشگل نیستند، حتی ذره‌ای هم بامزه نیستند. حالا تصور کنید که چنین موشی سر از کاسه‌ی سوپ شما بیرون بیاورد و سوپ لذیذ شما از سبیل‌های زشت او بچکد. لحظه‌ای طولانی همراه با سکوت سپری شد و بعد روسکرو گفت: معذرت می‌خوام. و در جواب ملکه قاشق طلایی‌اش را به هوا پرتاب کرد و جیغی بلند و باور نکردنی زد. فریاد زد: مووش... توی سوپ منه. ملکه واقعاً روح لطیفی داشت و ساده زندگی می‌کرد همان‌طور که ساده زندگی می‌کرد، ساده هم مرد. «موش توی سوپ منه» آخرین کلماتی بودند که او بیان کرد دستش را روی قلبش گذاشت. به عقب پرت شد و صندلی سلطنتی او با صدای بلندی به زمین خورد. قاشق‌ها از دست مهمان‌ها افتاد و همه از جای‌شان بلند شدند. پادشاه فریاد زد: نجاتش بدید باید نجاتش بدید. افراد پادشاه سریع برای کمک به او به طرف محل دویدند. روسکرو از کاسه‌ی سوپ بیرون پرید و به طرف در خروج دوید. او می‌خواست آن جا را ترک کند ولی به یاد حرف‌های مرد زندانی افتاد که او هیچ‌وقت برنگشت تا دخترش را برای آخرین بار ببیند، پس روسکرو برگشت. و چشمان عصبی پرنس که پر از نفرت بودند را دید. پرنس به او گفت: برگرد به سیاه‌چال تو مال اونجایی، تو مال سیاهی هستی.

فهرست مطالب کتاب

فصل اول. آخرین نفر
فصل دوم. چه ناامیدکننده
فصل سوم. یکی بود یکی نبود
فصل چهارم. پرنسس پی
فصل پنجم. آن چه که فلورو دید
فصل ششم. صدای طبل
فصل هفتم. موش عاشق
فصل هشتم. موش‌های صحرایی
فصل نهم. سؤال صحیح
فصل دهم. دلیل‌های خوب
فصل یازدهم. آمدن مسؤل قرقره
فصل دوازدهم. خداحافظی
فصل سیزدهم. نامحدود
فصل چهاردهم. سیاهی
فصل پانزدهم. روشنایی
فصل شانزدهم. کور شده توسط نور
فصل هفدهم. آرامش کوتاه
فصل هجدهم. اعترافات
فصل نوزدهم. نور در همه جا
فصل بیستم. لوسترها
فصل بیست‌ویکم. آخرین کلمات ملکه
فصل بیست‌ودوم. ترمیم
فصل بیست‌وسوم. عمل و عکس‌العمل
فصل بیست‌وچهارم. سیگار برگ، پارچه‌ی قرمز، مرغ
فصل بیست‌وپنجم. چرخه‌ی شوم
فصل بیست‌وششم. خانواده‌ی سلطنتی
فصل بیست‌وهفتم. آرزو
فصل بیست‌وهشتم. قلعه
فصل بیست‌ونهم. اول تعظیم، بعد قرقره
فصل سی‌ام. سیاه‌چال
فصل سی‌ویکم. فریادی در تاریکی
فصل سی‌ودوم. مراقب موش‌های صحرایی باش
فصل سی‌وسوم. روسکرو اسم او را می‌دانست
فصل سی‌وچهارم. بکشش حتی اگر مرده
فصل سی‌وپنجم. شوالیه و زره درخشانش
فصل سی‌وششم. وسایل میگری
فصل سی‌وهفتم. فقط یکم
فصل سی‌وهشتم. سیاه‌چال
فصل سی‌ونهم. گم شدن
فصل چهلم. بخشش
فصل چهل‌ویکم. اشک‌های پادشاه
فصل چهل‌ودوم. طناب
فصل چهل‌وسوم. آن چه سرآشپز هم می‌زد
فصل چهل‌وچهارم. اینا گوشای کی هستن؟!
فصل چهل‌وپنجم. یکم سوپ
فصل چهل‌وششم. خون موش
فصل چهل‌وهفتم. هیچ راهی
فصل چهل و هشتم. گرفتن دم موش صحرایی
فصل چهل‌ونهم. خواسته‌های میگری
فصل پنجاهم. وقتی پرنسس اسم او را صدا زد
فصل پنجاه‌ویکم. این بوی چیست؟
فصل پنجاه‌ودوم. عشق جاودانه