معرفی و دانلود کتاب تپش سرخ فلز
برای دانلود قانونی کتاب تپش سرخ فلز و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب تپش سرخ فلز
کتاب تپش سرخ فلز به قلم علی محقق، تلاشی است برای پاسداشت نام و یاد ابر قهرمانان عرصهی تاریخ کشور بزرگ ایران و ارج نهادن به همهی سربازان جان بر کف که از خود میگذرند تا سرزمین بزرگ و پر افتخار ایران همواره در قلهی تاریخ درخشان بماند.
چه بسیار بودند مردان، زنان و جوانان برومندی که در شب تاریک حملهی کفتارها، چونان شیرهای خشمگین تاختند و شب سیاه را به سپیده رساندند. تن و جان را برای زادبوم هدیه کردند و لقب وزین "مهاجر الیالله" را عاشقانه پیشوند نام خویش نمودند.
اما شاید در میانهی آرامش و آسایش، غبار فراموشی بر ذهنهای بیدار زنگار بندد و قدمها و نگاهها بیتفاوت شوند آن هنگام که از کنار مزار هم قهرمانانی که نام و نشان و زمان و مکان شهادتشان، زینت سنگهای خفته بر پیکر بیدار آنان است، و هم بزرگ دلیرانی که توان برگشت داشتند اما ماندند و در وانفسای پرتنش دفاع از خاک سرچشمهی هنر، پیکر و نامشان جاودانه شد.
اکنون شاید به نام ندانید و نخوانیدشان، اما بزرگند و روح زندهی آنها گاهی از سر سفرهی حق تعالی میآید، دستگیر خلق میشود و با همان آرامش دورهی دفاع، باز به سوی رب رزاق پر میکشد.
قهرمان قصهی حاضر پروردهی ذهن است، اگرچه بسیار بودند قهرمانان و مدافعان حق و حقیقت که سرگذشتی مانند او داشتند. اما در نگارش داستان سعی شده است زندگی سادهی قهرمان قصه، آینهای باشد برای زندگی مردان و زنان کم سن و هم کهنسالی که در بستر جامعه، بیتکلف پرورش یافتند و شاید گمان نمیرفت روزی بزرگمَنشی آنها بر پیکر زخم خوردهی ایران عزیز مرهم باشد و جان خویش را با بهشت برین معامله کنند.
در میانهی داستان این کتاب، برای تاکید بر پاسداشت سربازان جان بر کف ایران، با افتخار از بعضی شهیدان جبههی دفاع مقدس و نیز شهدای حملات موشکی، البته به مختصر و گذرا یاد شده است.
در بخشی از کتاب تپش سرخ فلز میخوانیم:
"سید تو خودت مگه بارها نگفتی توی میدون مین گیر افتادی و مینها خنثی نمیشدن و جدهی اطهرت به فریادت رسید؟ تو خودت مگه بار اول تخریبچی به دنیا اومدی آقا سید؟! من میفهمم نگرانی تو رو اما این جوون باهوشه با استعداده میتونه... اصلا آقا سید این حرفها بهت نمییاد! نکنه بعد شهادت آقا سید مجتبی انقده محتاط شدی".
سید محمد به پوتینهایش خیره شد. خودش بهتر میدانست که شهادت برادرش خیلی برایش سنگین بوده است، اما خم به ابرو نمیآورد. برادر فضلی ادامه داد:
"ببین آقا سید این علی آقای ما امتحانشو پس داده. قبول دارم این جوون هنوز دو ماه هم نشده که اومده جبهه هنوز یه ذره کار داره... خوب راهش بنداز! تو هم که ماشااله طوری درس میدی که از پیر و جوون میفهمن."
فرمانده دستش را روی شانهی سید گداشت و ادامه داد:
"اصلا آقا سید میخوام یه جوری آموزشش بدی که بتونه با اون مینهای تازهای که با هزارتا صلوات و بسم الله میارین عقب هم کامل آشنا شه. همونهایی که دل و روده شونو در میآرین که بفهمین چه جوری کار میکنه و چه جوری خنثی میشه... آره سید میخوام این جوون بسیجی رو بذاری وردست خودت."
آقا سید محمد با تعجب گفت:
"آخه حاجی شما که میدونی اون مینها..."
حاج آقا فضلی گفت:
"دیگه آخه و اما نداره آقا سید... لشکر 10 سید الشهدا یه اوستای تخریب داره و اون هم شمایی... شما هم که ماشاالله همش نور بالا میزنی و معلوم نیست عملیات بعدی هستی یا نه!"
فرمانده در حالی که پیراهن سبز رنگش رو مرتب میکرد گفت:
"آفرین به تو که این نشان سیادت همیشه همراته... اجرت با خانم فاطمهی زهرا... آقا سید میخوام این بسیجی بشه استاد تخریب و تمام"...
سید لبخندی زد و گفت: "باشه حاجی امر، امر شماست."
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب تپش سرخ فلز |
نویسنده | علی محقق |
ناشر چاپی | صفرتاصد |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 44 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6770-29-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان دفاع مقدس |
بسیار زیبا و پر از احساس