معرفی و دانلود کتاب بزم ایران
برای دانلود قانونی کتاب بزم ایران و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب بزم ایران
وحید کیان در کتاب بزم ایران مجموعهای از بهترین حکایتها و لطایفی را نقل کرده که شاید تا به حال به گوش شما نخورده باشد. این اثر با برخورداری از 455 حکایت مختلف از زبان ادیبان و فضلای اهل هنر و دانش ملل مختلف، یکی از کاملترین مجموعههای ادبی در این حوزه به شمار میآید.
درباره کتاب بزم ایران:
لطیفهگویی، روایت حاضرجوابیهای به موقع و حکایتهای خواندنی در تاریخ ادبیات ایران قدمتی دیرینه دارد. از گذشتههای دور در مجالس درباری یا بین عوام کسانی حضور داشتند که با بیان جملات قصار و اثرگذار توجه همه را به خود جلب میکردند.
این جملات بعدها به عنوان ضربالمثل یا حکایتهای آموزنده نقل میشدند و امروز به دست ما رسیدهاند. وحید کیان نویسنده خوشذوق و نکتهسنج معاصر، مجموعهای از شنیدنیترین و خواندنیترین روایتها را گردآوری کرده و در قالب اثری با 455 حکایت، به انتشار رسانده است.
هر کدام از داستانهای این کتاب از دورههای مختلف تاریخی و از زبان شاعران، فیلسوفان، پادشاهان، دراویش و همه سخندانان مشهور روزگاران کهن نقل میشوند. این جملات برای علاقمندان فرهنگ و ادبی فارسی بسیار جالب خواهد بود و شامل نکات ظریف و نغزی است که در محافل مختلف و موقعیتهای سخنوری، فصاحت و بلاغت زبانی شما را غنی خواهد کرد.
خواندن کتاب بزم ایران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم:
همه کسانی که به دنبال یک کتاب آموزنده و در عین حال سرگرمکننده هستند، از حکایتهای این کتاب بهرهمند خواهند شد.
در بخشی از کتاب بزم ایران میخوانیم:
جوانی از قریش جاریهای داشت بسیار زیبا و دلش گرفتار او بود و لیک از بدبختی روزگار از او برگشت و کاردش به استخوان رسید و چیزی نزد حجاج او نماند بهجز آن زن که محبوبهاش بود از روی ناچاری و اضطرار تن به فروختن او در داد و او را برداشته به عراق آمد و او را به حجاج بنیوسف ثقفی که والی عراق بود فروخت.
اتفاق جوانی شکیل و زیبا و خوشقدوقامت از اقربای حجاج بر او مهمان گردید و روزی بر حجاج درآمد در حالی که جاریه در حضور او به خدمتی مشغول بود چون آن جوان ثقفی را دید بپسندید و دلش بهجانب او میل کرد و به نظر رغبت او را مینگریست. حجاج به فطانت دریافت جاریه را به آن جوان بخشید. آن جوان خوشوقت شد و تشکر نمود و جاریه را برداشت و با خود برد. آن شب بخفت. در تاریکی شب جاریه فرار کرد.
چون صبح شد آن جوان منزل را از آن خورشید تا به آن تهی دیدی ندانست به کجا رفته. این خبر به حجاج رسید جمعی برای تجسس و تفتیش در شهر و اطراف فرستاد. بعد از اندک زمانی جاریه را آوردند از روی عتاب با وی خطاب کرد که: ای بدبخت پستفطرت تو در نزد من از همهکس محبوبتر بودی چون دیدم به پسر عمم که جوانی خوبرویست راغب شدی بر عشق تو رحمت آوردم و تو را به او بخشیدم چرا در همان شب فرار کردی؟ جاریه گفت: داستان مرا گوش کن بعد به هرچه خواهی فرمان ده...
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب بزم ایران |
نویسنده | وحید کیان |
ناشر چاپی | نشر ارس |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | |
تعداد صفحات | 267 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-5630-71-8 |
موضوع کتاب | کتابهای نثر ادبی، کتابهای جملات قصار |