نظر محمدرضا برای کتاب صوتی شب هنگام

شب هنگام
محمدرضا
۱۴۰۳/۱۱/۰۶
10
کتاب صوتی شب هنگام (Nachts) قصه ای از مونیکا است که با صدای پای دو Monika Maron مارون غریبه در برف آغاز میشود برف زیر پای زن جوان و سگش فشرده میشود و صدای خرت خرت دل انگیزش در صدای ترق ترق قلاده ی فلزی سگ گم میشود. شب است و هیچ کس در خیابان نیست خیال زن در میان افکار متفاوت مهم و بی اهمیت با ربط و بی ربط چرخ میخورد و راهپیمایی شبانه ادامه پیدا میکند. زن همان طور که قلاده ی سگ را گرفته و به او اجازه می دهد نقطه نقطه ی شهر را بو بکشد و علامت گذاری کند با خود فکر میکند که راه رفتن در تاریکی شب و زمانی که کسی در خیابان نیست شگفت انگیزترین حس دنیاست با خود فکر میکند حالا که هیچ جنبنده ای در خیابان نیست و چراغ خانه ها هم خاموش است میتواند خودش را فاتح بی رقیب این شهر بداند؛ کسی که شاید از یک فاجعه زنده مانده و...
هیچ پاسخی ثبت نشده است.