Hector Hugh Munro
معرفی کامل کتاب و دانلود رایگان یا خرید کتابهای صوتی یا PDF مرتبط با موضوعات: Alice Munro
کتاب امواج سرخ
- نویسنده: برنارد مالامد
کتاب امواج سرخ، مجموعهای جالب و خواندنی از داستانهای کوتاه اثر نویسندگان مشهور داستاننویسی، همچون: آنتوان چخوف، ایتالو کالوینو، بروس هالند راجرز و تعداد زیاد دیگری است. آنتوان چخوف (Anton Chekhov) در سال 1860 در یکى از شهرهای جنوبى در شهر کوچک تاگانروگ به دنیا آمد. در سال 1880 به دانشکدهى پزشکى مسکو وارد شد و از همان هنگام به نوشتن داستانهاى کوتاه، داستانهاى طنز، نمایشنامههاى کوتاه و... ادامه ›
کتاب صوتی عمارت آزادی
- نویسنده: کاترین منسفیلد
کتاب صوتی عمارت آزادی مجموعهای است از شش داستان کوتاه که همگی جزو آثار برتر ادبیات کلاسیک به شمار میآیند. زبان این داستانها ساده و در عین حال جذاب است و هرکدام بهترین اثر هر نویسنده را شامل میشود. درباره کتاب صوتی عمارت آزادی: داستانهایی که در این مجموعه گردآوری شدهاند، دارای بداعت و طنازی خاصی بوده و جزو بهترین داستانهای جهان به شمار میآیند. نویسندگان مجموعه داستان عمارت آزادی (Short... ادامه ›
کتاب مردی با پالتوی قهوهای رنگ و هشت داستان دیگر
- نویسنده: یودورا ولتی
کتاب مردی با پالتوی قهوهای رنگ و هشت داستان دیگر (نه داستان از هشت نویسنده)، مجموعه داستانهای کوتاه جذاب و خواندنی خارجی از نویسندگان مختلفی همچون: هکتور هیو مونرو، دوروتی پارکر، چارلز دیکنز و چندی دیگر است. در بخشی از کتاب مردی با پالتوی قهوهای رنگ و هشت داستان دیگر میخوانیم: همسرم دختری است که از شهر دیگری در ایالت اوهایو به این شهر آمده. ما یک خدمتکار داریم، ولی همسرم اغلب خانه را جاروب... ادامه ›
کتاب صوتی ببر خانم پکل تاید
- نویسنده: هکتور هیو مونرو
گاهی اوقات هیچچیز مانند طنز قادر نیست بنیانها و آدابورسوم دروغین و غلط موجود در یک جامعه را پیش چشم همه آشکار کند. کتاب صوتی ببر خانم پکل تاید، اثر هکتور هیو مونرو داستان کوتاه طنزی است که پوچی زندگی طبقهی مرفه و اشراف بریتانیا در دوران امپراتوری بریتانیا را با کنایههای خود نشان میدهد. خانم پکلتاید، زن تنپرور و احمقی است که فقط به لطف پولش از احترام دیگران برخوردار است و هیچ هدف و... ادامه ›
کتاب صوتی غروب
- نویسنده: هکتور هیو مونرو
کتاب صوتی غروب نوشته هکتور هیو مونرو داستان مردی است به نام نورمن گرتسبی که هر روز برای تماشای غروب به پارک نزدیک خانهاش میرود. غروب از نگاه او، زمان شکست خوردهها بود. مردها و زنهایی که در پیکار زندگی، شرکت کرده بودند و بازنده بودند. غروب زمان بیرون آمدن آدمهایی بود که امیدهای مردهشان را از نگاههای کنجکاو، پنهان میکردند، زمان خوبی که چشم کسی به لباسهای کهنه و شانههای خمیده و نگاههای... ادامه ›