هواپونوپونو یک تکنیک پاکسازی است که به بومیان هاوایی تعلق دارد و اولین بار در کتاب حضور در وضعیت صفر در مورد آن شنیدم
چهار تا جمله داره که با اونا موقعیت را پاکسازی میکنیم ۴ جمله اینها هستن
متاسفم من و ببخش ممنونم دوستت دارم
هر چیزی که ما را ناراحت میکند یا متوجه درد و رنجاش میشویم با درون ما ارتباطی دارد که متوجه آن درد و رنج شده ایم و با گفتن این ۴ جمله میتوانیم آن را پاکسازی کنیم
اولین بار دکتر مورگان با این روش بیماران یک بیمارستان روانی را شفا داد که بسیار در وضعیت نابسامانی بودند بیمارانی زنجیری در شرایطی بسیار سخت گه حتی پرستاران و زندانبانان آن آسایسگاه هم بعد مدتی کوتاه استعفا میدادن از آن جا فرار میکردند
دکتر مورگان با این تکنیک و تنها با مراجعه به پرونده اون بیماران خودش را پاکسازی میکرد با همون چهار جمله که بالاتر ذکر کردم و کم کم معجزه شروع شد محیط بیمارستان و آسایشگاه کم گم آرام شد بیماران حالشان بهتر شد برخیها مرخص شدن و کم کم شرایط به گونهای تغییر کرد که یاد فیلم یوسف پیامبر میانداخت من را زمانی که در زندان بود و آن جا را به باغی زیبا تبدیل کرد دقیقا همچین اتفاقی در آسایشگاه افتاد
من هم چند بار با این تکنیک خودم را پاکسازی کردم و عامل ناراحتیام برطرف شد در اصل ما میپرسیم از خود چه چیزی در من وجود دارد که متوجه فلان عامل بیرونی شدم و گفتن متاسفم من و ببخش ممنونم و دوستت دارم از خداوند خواهش میکنیم تا پاکسازی شویم ما خودمان را پاکسازی میکنیم و مشکل بیرونی حل میشود
در ترافیک در مشاهده یک صحنه دعوا یا مشاجره در مواجهه با یک فرد بیمار یافقیر یا هر چیزی که به فکر مون خطور مبکنه در اصل آشغالهای ذهنی ما زیادهستند که وقتی پاکسازی شون میکنیم در بیرون حل می
چهار تا جمله داره که با اونا موقعیت را پاکسازی میکنیم ۴ جمله اینها هستن
متاسفم من و ببخش ممنونم دوستت دارم
هر چیزی که ما را ناراحت میکند یا متوجه درد و رنجاش میشویم با درون ما ارتباطی دارد که متوجه آن درد و رنج شده ایم و با گفتن این ۴ جمله میتوانیم آن را پاکسازی کنیم
اولین بار دکتر مورگان با این روش بیماران یک بیمارستان روانی را شفا داد که بسیار در وضعیت نابسامانی بودند بیمارانی زنجیری در شرایطی بسیار سخت گه حتی پرستاران و زندانبانان آن آسایسگاه هم بعد مدتی کوتاه استعفا میدادن از آن جا فرار میکردند
دکتر مورگان با این تکنیک و تنها با مراجعه به پرونده اون بیماران خودش را پاکسازی میکرد با همون چهار جمله که بالاتر ذکر کردم و کم کم معجزه شروع شد محیط بیمارستان و آسایشگاه کم گم آرام شد بیماران حالشان بهتر شد برخیها مرخص شدن و کم کم شرایط به گونهای تغییر کرد که یاد فیلم یوسف پیامبر میانداخت من را زمانی که در زندان بود و آن جا را به باغی زیبا تبدیل کرد دقیقا همچین اتفاقی در آسایشگاه افتاد
من هم چند بار با این تکنیک خودم را پاکسازی کردم و عامل ناراحتیام برطرف شد در اصل ما میپرسیم از خود چه چیزی در من وجود دارد که متوجه فلان عامل بیرونی شدم و گفتن متاسفم من و ببخش ممنونم و دوستت دارم از خداوند خواهش میکنیم تا پاکسازی شویم ما خودمان را پاکسازی میکنیم و مشکل بیرونی حل میشود
در ترافیک در مشاهده یک صحنه دعوا یا مشاجره در مواجهه با یک فرد بیمار یافقیر یا هر چیزی که به فکر مون خطور مبکنه در اصل آشغالهای ذهنی ما زیادهستند که وقتی پاکسازی شون میکنیم در بیرون حل می