نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی دنیای لگویی - آرزو معظمی

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
📚maniya⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦
۱۴۰۳/۱۱/۳۰
داستان زنی هست که مدتی در شرکتی کار می کند اما می خواهد برای ادامه تحصیل به خارج برود فکر می کند می خواهد خودش را در دنیای دیگر کشف کند در آن جا به مکتب مشاور خانواده باز کند و در کنار آن به تحصیل هم بپردازد. یکی از همکارانش که انگار قبلاً به هم علاقه داشتند سعی دارد او را منصرف کند ید صدای مرد را تغییر می دادید و اگر یکی نبود بهتر بود. اما زن دیگر او را نمی خواست و اهداف برایش مهمتر بود در خارج تحصیل می کند مشاور خانواده می دهد اما دلش می گیرد و ناراحت است دوست دارد با فارسی زبان ها صحبت کند. با یک مرد خارجی نیز دوست شده بود اما او دلسرد بود و وقتی گفت دیگر نمی خواهد با او دوست باشد آن مرد خیلی بی خیال رفت. پس از مدت ها به او زنگ زد اعت ها فرق داشت و آن جا شب بود او گوشی را برداشت زن گفت سلام خودتی؟ مرد گفت آره من هنوز خودمم. وزر تصمیم می گیرد که به ایران باید بگویم زن خیلی خوش شانس بود که آن مرد هنوز هم تنها بود و می توانست دوباره برگردد.
مجیدناجی
۱۴۰۳/۱۱/۲۸
داستان در مورد مهاجرت و تفاوت فرهنگی است. خانمی قصد مهاجرت دارد با تنها دوست مرد خود در ایران رابطه‌اش را کم کرده و مرد رابطه را قطع میکند فقط در فرودگاه برای خداحافظی وبرای دقایقی کوتاه به دیدن خانم می‌آید تلاش میکند خانم رامنصرف کند از تصمیمش که خانم قبول نکرده میرود. خانم در دنیای جدید و با قانون ساکن شده کاری دست وپا کرده اما از قانونمندبودن در آن جامعه احساس رضایتی ندارد چون آدم‌ها آن جا ریسک کمتری در زندگی دارند و قابله پیش بینی که این حالت خواسته خانم نیست و تحمل برایش سخت است ایشان قصدبرگشت به وطن و دوست قدیم یاهمان مرد اول داستان را میکند. ممنونم ازکتابراه
احمدی
۱۴۰۳/۱۲/۱۸
داستان کتاب صوتی دنیای لگویی نوشته‌ی آرزو معظمی، از یک روز خسته و کش‌دار در فرودگاه شروع می‌شود. مردی غمگین و کلافه، در میان جمعیت به دنبال مسافرش می‌گردد. مسافری که عزمش را از مدت‌ها پیش برای رفتن جزم کرده و حالا با شوقی کودکانه، گمان می‌کند که قرار است جایی بسیار دورتر از خانه، خودش را پیدا کند. چشم که می‌چرخاند، مسافرش را پیدا می‌کند؛ با چمدانی در دست و لبخندی که بوی خداحافظی می‌دهد.
محیا
۱۴۰۳/۱۲/۰۱
خوب نبود وقتی دو شخصیت اصلی داستان باهم صحبت می‌کردند نمیتونستم تشخیص بدم الآن کی داره حرف میزنه
علی اکبر محمدی مقدم
۱۴۰۳/۱۲/۰۲
خوب بود عشق همینه ادمو از پا پر میاره