نقد، بررسی و نظرات کتاب نیمه شب - رایلی سیجر
4.1
17 رای
مرتبسازی: پیشفرض
Mahnaz teimoury
۱۴۰۳/۱۱/۱۸
00
باید بگم داستان درباره فاجعه ای است که که در محلۀ آرام هملاک رخ داد. این فاجعه در حیاط پشتی خانۀ ایتن مارش به وقوع پیوست. سی سال بعد، ایتن با بی میلی به خانۀ دوران کودکی اش برگشت اما او که دچار کابوس و بی خوابی شده، توجهش به اتفاقات عجیبی که نیمه های شب رخ می دهد جلب می شود. به نظر می رسد کسی در ساعات نامعمول در محله پرسه می زند و نشانه هایی از حضور بیلی در حیاط پشتی خانۀ ایتن ظاهر می شود. آیا کسی سربه سرش می گذارد یا بیلی، که مدت هاست تصور می شد مرده است، به شکلی به محلۀ هملاک برگشته است؟ اتفاقات مرموز ایتن را وادار می کند تا در مورد آنچه در آن شب اتفاق افتاده است تحقیق کند؛ جست وجویی که او را با دوستان و همسایگان سابق خود پیوند می دهد و به سمت جنگلی که محله را در بر گرفته هدایت می کند، جنگلی که بیلی ادعا می کرد ارواح در آن جا حضور دارند و مؤسسه ای اسرارآمیز در آن قرار دارد که به تحقیقات مخفیانه مشغول است. هرچه ایتن به حقیقت نزدیک تر می شود بیشتر متوجه می شود که هیچ جایی کاملاً امن نیست و اینکه گذشته همواره راهی برای بازگشت به زمان حال می یابد.
داستانهای این نویسنده همه سبک ماورایی وترسناک وپر تعلیق هستند ولی با ریتم کند. داستان درباره دو دوست به نامهای ایتن وبیلی هستش که یه شب تو چادر تو حیاط پشت خونه ایتن میخوابند وقتی صبح زود از نورخورشید ایتن بیدار میشه اولش متوجه چیزی نمیشه اما بعد متوجه میشه چادر بریده شده و بیلی هم نیست. انگار یکی از جنگل اومده و بیلی رو با خودش برده و کفشعای بیلی همونجا بود. تا سی سال بعد بیلی پیدا نشد و گم شدنش یه راز باقی موند. ولی همه داستان این نیست و ایتن مرتب کابوس میبینه خرررررت و انگار میدونه کی بود که چادر رو برید. ایتن سالها تحت روان درمانی و هیپونتیزم قرار میگیره ولی چیزی یادش نمیاد تا سی سال بعد که دوباره به خونه پدر ومادرش برمیگرده و یه سری خاطرات زنده میشه و شبها اتفاقات عجیبی میفته و یه توپ بیسبال.... البته اوج هیجان مثل بقیه اثار نویسنده تو صد صفحه اخر هست نهایت ماورایی بودن وترس
به نظر من این کتاب نسبت به بقیه کتابهای رایلی سیجر مخصوصا نسبت به کتاب شب را زنده بمان افت محسوسی داشت کتاب کند پیش میرفت و به نظرم نویسنده کتاب رو خیلی کش داده بود اواخر داستان هم یه غافلگیری درباره شخصیت اصلی داشتیم که جالب بود در خصوص آخر داستان هم من یه قسمتش رو درست حدس زده بوداما قسمت اصلی رو نهولی خب باز هم پایانش رو دوس نداشتم توقع پایان هیجان انگیزتری داشتم در حالت کلی بهش امتیاز سه میدم عالی نبود ولی بد هم نبودحد متوسط بین کتابهای جنایی معمایی و اینکه کلا وقتی مسائل ماورایی به داستان وارد میشه دوس ندارم یجورایی انگار هیجان کتاب رو میگیره
دومین کتاب بود از این نویسنده میخوندم، نویسنده ایی که عموما داستاناش پیچیده و برای کشف قاتل روی تک تک شخصیتها فکر میکنی اما در نهایت دور ازدسترسه و دقیقا اونی که در حسابت نمیاد قاتله و خواننده رو با شخصیت اصلی دچار تردید میکنه، تنها مشکل داستانهاش زیاده گویی هست که یکم مخاطب رو خسته میکنه، اما در نهایت مخاطب رو تا آخر با خودش همراه میکنه.