نقد، بررسی و نظرات کتاب دلوز - ریدار دیو

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
سعید جلوخانی
۱۴۰۳/۱۲/۰۱
مارتین هایدگر در سمینار‌های زولیکون گوشزد می‌کند «دازاین بدون جهانمندی، مکانمندی، بدنمندی مانند جاده بدون علایم راهنمایی و رانندگی است.» یاد نوشته ژیل دلوز در مقاله بدن‌های بدون ارگان می‌افتم بدن بدون ارگان به این معنا نیست که ما ارگان نداریم بلکه به این معنا است که هر اندام از بدن ما یک کل است. وقتی ما به موسیقی بتهوون گوش می‌کنیم تمام اندام‌های ما گوش هستند یا وقتی داریم به نقاشی ونگوگ نگاه می‌کنیم کل بدن ما چشم است. (ژیل دلوز، هزار فلات) اساسا بدنمندی یکی از مقومات روانکاوی و روان درمانی است در روانکاوی فروید ما با بدنمندی سایکو سوماتیک سر کار داریم که با محوریت سائق هاست و در دازاین کاوی بدنمندی با محوریت هیجان پذیری. سخن معروف میک کوپر در کتاب «درمان‌های اگزیستانسیال» را به یاد آورید در قسمت دازاین کاوی می‌گوید؛ «From drive to affectivity " «از سائق تا هیجان پذیری» همان طور یا mood هایدگری است که ما حالت‌های مختلفی داریم یا به قول هربرت مارکوزه در کتاب «انسان تک ساحتی» «انسان چند ساحتی است نه تک ساحتی.» یعنی انسان موجودی چند بعدی است. بنابراین ما زندگی رابطه‌ای با بدن داریم به قول مدارد باس ما هیجان‌ها را در بدن نمایش می‌دهیم مثلا کودک هیجانات در چهره نمایش می‌دهد اما انسان بزرگ چون پیچیده تر است هیجانات در رویا نمایش می‌دهد منبع سخن کجاست اوایل کتاب سترگ «روانکاوی و دازاین کاوی» به قول فیلسوفان پدیدارشناس ما بدن نداریم بلکه بدن هستیم و به قول مدارد باس ما رویا نداریم بلکه حالتی از رویا هستیم یا حالتی از رویا شبانه هستیم. ارادتمند شما سعید جلوخانی