نقد، بررسی و نظرات کتاب نگذار بماند - نیکولا ساندرز
4.3
205 رای
مرتبسازی: پیشفرض
داستان در مورد زنی است که زندگی ایده آلی داره و قصد داره نامادری خوبی باشه و دخترهمسرش رو به خونه راه میده اما اتفاقاتی میفته که از تصمیمش پشیمون میشه البته تو این کتاب تقریبا هیچ چیز اونطور که به نظر میرسه نیست.
داستان بخصوص در اواخرش پر از غافلگیریه طوری که مدام باید نظرت رو نسبت به شخصیتها تغییر بدی و در نهایت شخصیت خوب و بد قصه رو گم میکنی.
من از این نویسنده تا قبل از این کتاب اثر دیگهای نخونده بودم واسم جالب بود و قلمش رو دوست داشتم بخشهایی از کتاب مخصوصا نگرانیها و دغدغههای مادرانه جوآن به خوبی توصیف شده طوری که میشه حدس نویسنده خودش زمانی نوزاد داشته و با اون ایام و مشکلاتش کاملا آشناست.
شخصیت کلویی شخصیت پیچیده و غیر قابل پیش بینیه حتی با وجود اینکه دیگه حتی نوجوون هم نیست اما بعضی از کارهاش به نظر مختص این سنه.
ریچارد هم که همه سعیش رو میکنه وصل کننده باشه اما در واقع فقط کارها رو بدتر میکنه.
ترجمه خوب بود و قابل قبول!
ممنون از کتابراه
داستان بخصوص در اواخرش پر از غافلگیریه طوری که مدام باید نظرت رو نسبت به شخصیتها تغییر بدی و در نهایت شخصیت خوب و بد قصه رو گم میکنی.
من از این نویسنده تا قبل از این کتاب اثر دیگهای نخونده بودم واسم جالب بود و قلمش رو دوست داشتم بخشهایی از کتاب مخصوصا نگرانیها و دغدغههای مادرانه جوآن به خوبی توصیف شده طوری که میشه حدس نویسنده خودش زمانی نوزاد داشته و با اون ایام و مشکلاتش کاملا آشناست.
شخصیت کلویی شخصیت پیچیده و غیر قابل پیش بینیه حتی با وجود اینکه دیگه حتی نوجوون هم نیست اما بعضی از کارهاش به نظر مختص این سنه.
ریچارد هم که همه سعیش رو میکنه وصل کننده باشه اما در واقع فقط کارها رو بدتر میکنه.
ترجمه خوب بود و قابل قبول!
ممنون از کتابراه
کتاب خیلی خوبی در ژانر جنایی و رازآلود بود.
ارتباط گرفتن با کتاب بسیار راحت بود و همه چیز بشدت غیر قابل پیش بینی بود. نویسنده به راحتی کنترل ذهن خواننده را بدست گرفته و هرگاه میاندیشیدی که به راز ماجرا پی برده نویسنده برگی تازه از حقایق رو میکرد.
نام کتاب متناسب با داستان بود. شخصیتهای مناسبی در داستان بودن و نویسنده از اوردن شخصیتهای اضافی اجتناب کرده بود که بسیار خوب بود. اما متاسفانه زیاد روی شخصیت پردازیها توجهی نشده بود و صرفا به موضوع اصلی داستان پرداخته شده بود. به عنوان مثال بجز شخصیت کلویی و تا حدودی ریچارد درباره سایر کاراکترها به توصیفات بیشتری اشاره نشده بود. ما هیچ تصوری از جوآن که کاراکتر اصلی و راوی بود بجز موهای نازک و اینکه کمی چاق است نداشتیم و یا حتی درباره ایوی و رابین و روکسان.
اما در کل کتاب خوبی بود. ممنونم از تیم ترجمه برای زحماتشون و اپلیکیشن کتابراه.
ارتباط گرفتن با کتاب بسیار راحت بود و همه چیز بشدت غیر قابل پیش بینی بود. نویسنده به راحتی کنترل ذهن خواننده را بدست گرفته و هرگاه میاندیشیدی که به راز ماجرا پی برده نویسنده برگی تازه از حقایق رو میکرد.
نام کتاب متناسب با داستان بود. شخصیتهای مناسبی در داستان بودن و نویسنده از اوردن شخصیتهای اضافی اجتناب کرده بود که بسیار خوب بود. اما متاسفانه زیاد روی شخصیت پردازیها توجهی نشده بود و صرفا به موضوع اصلی داستان پرداخته شده بود. به عنوان مثال بجز شخصیت کلویی و تا حدودی ریچارد درباره سایر کاراکترها به توصیفات بیشتری اشاره نشده بود. ما هیچ تصوری از جوآن که کاراکتر اصلی و راوی بود بجز موهای نازک و اینکه کمی چاق است نداشتیم و یا حتی درباره ایوی و رابین و روکسان.
اما در کل کتاب خوبی بود. ممنونم از تیم ترجمه برای زحماتشون و اپلیکیشن کتابراه.
کتاب خوبی بود یجورایی تنوع بود در اکثر فیلم ها یا کتاب ها مادرخوانده هارو بد و عجوزه نشون میده ولی این برعکس بود جذابیت خوبی داشت غیر قابل پیش بینی بود ولی در بعضی ازجاهای کتاب خیلی سرسری رد شده بود و جایی که میتونست دوصفحه ادامه داسته باشه در حد چند خط تموم شده بود یا مثلا بعضی از جاها میتونست یکم از احساسات شخصیت اصلی بگه شخصیت پردازی حوبی نداشت و هیچ توصیفی بجز چاقی برای شخصیت اصلی نداشت و میتونست یکم ظاهر و رفتار شخصیت هارو توصیف کنه و گسترش بده کلویی خیلی شخصیت ترسناکی داشت اینکه در یازده سالگی همچین کارهایی بکنه فقط از روی حسادت خیلی عجیب بود یجورایی هم دلم برای ریچارد میسوزه هم میگم حقش بود چون اگر یکم از حرفای جوآن رو باور می کرد اینجوری نمیشد و این جمله ((هیچ وقت بهش نگفتم)) رو معنیشو نفهمیدم که چی رو بهش نگفته اما در کل کتاب بدی نبود ممنون از کتابراه
خیلی کتاب عجیبی بود. به عنوان چهارمین جنایی که دارم میخونم خوب بود و نذاشت که بتونم پایانش رو پیش بینی کنم. و به معنای واقعی کلمه جنایی بود، نه مثل نویسندههای دیگه که سعی میکنن با وارد موضوعات غیر اخلاقی داستان بنویسند. دلم واقعا برای ریچارد سوخت و باورم نمیشه که جوآن انقدر احمق و ساده باشه و ازش حرصم گرفت. حاوی اسپویلولی یکسری جاهای داستان غیر منطقی بود چطور یه بچه یازده ساله میتونه انقدر نفرت توی دلش باشه؟! اگر بعد از حادثه بود منطقی تر بود ولی برای یه بچه؟ درست نیست. و باورم نمیشه جوآن دختری که تمام مدت آزارش داده و به خوبی با شیوه فریب اون آشنا بود رو باور کرد و شوهرش رو از دست داد. و دلم بیشتر از همه به حال ریچارد میسوزه که به همچین زندگی و مرگی گرفتار شد.
اسم کتاب خیلی به جا انتخاب شده، باید کتابو بخونین تا متوجه منظورم بشین. رمان جذابی هست و اصلا نمیتونی حدس بزنی آخرش قراره چی بشه که این موضوع بنظرم خیلی جالب توجه هستو حتی توی صفحه آخر کتاب هم باز با شگفتی رو به رو شدم و این یعنی نویسنده خوبی داره این کتاب که میتونه خواننده رو تا ته قصه با خودش همراه کنه و مدام فکر خواننده رو سمت شخصیتهای مختلف قصه سوق بده و بعد باز میبینی اشتباه حدس زدی و این خیلی جذابه. نگارش خوبی داشت کتاب قصه خوبی داشتغلط املایی نداشت نحوه بیانش راحت و صمیمی بود و پیچیده نمیکرد فهم داستان رو. در کل در این ژانر من خیلی پسندیدم این کتاب رو از همه لحاظ. بازم مرسی از کتابراه.
رمان بغایت پر کشش وگیراست. نویسنده باتوانایی، خواننده را همراه باشخصیت اصلی داستان درکمال استرس و تقلا نگه میدارد بگونهای که گوئی خود شخصیت اصلی و درگیر این بحران و اضظرابست. نویسنده چنان اتفاقات ومحاورهها وصحنهها را بیان کرده که تا اخرین کلام داستان خواننده گیج ومبهوت میماند که واقعاً و سرانجام چه کسی حقیقت را میگوید وفرد درستکار ماجراست؟ بویژه اینکه درجائی اشاره به آلزایمر داشتن مادر بزرگ کلویی میشود. عمق درماندگی وفشار روحی وترس مادر ایمی دراثبات تصوراتش ومحافظت ازفرزندش با استادی نویسنده نشان داده شده. خلاصه اینکه رمان سراسر تعلیق وتآمل بر انگیز است
کتاب خوبی بود اما یه چیزهایی خیلی شوکه کننده بود البته این شوک از جذابیتش کم میکرد مثلا شخصیت اول داستان خیلی زود ذهنیتش عوض شد و اینکه پدر و مادر وقتی بچه هاشون اشتباهات محضی دارن چطور باهاشون برخورد میکنن خیلی ساده بود نویسنده سعی کرده بود حالت جنایش شوکه کننده جذاب بشه ولی خیلی خوب نبود ولی کلا من داستانهای روانشناختی رو دوست دارم هرچنده عقده الکترا تو سن چهار پنچ سال هستش ولی شاید تو اون سن کلویی مونده بود میشه تو این لحاظ قانع شد
البته به دوستانی که تو یه روز خوندن یه کم حسودی نه😒 غبطه خوردم من چند روز طول کشید
در کل دوست داشتم ممنون از کتابراه 😊💙
البته به دوستانی که تو یه روز خوندن یه کم حسودی نه😒 غبطه خوردم من چند روز طول کشید
در کل دوست داشتم ممنون از کتابراه 😊💙
داستان جذاب و هیجانی هست، البته خواننده رو گیج میکند. اوایل داستان طوری هست که انگار شبیهش رو خوندی، اما بعدش جذاب تر میشه. به نظرم دو فصل آخر زیادی بود، چون با توجه به شخصیت ریچارد، داستان اگه قبل از فصل چهل وچهار به پایان میرسید کاملا خوب بود، اما دو فصل آخر با رفتارهای ریچارد در فصلهای قبل به بعد همخوانی و توجیه ندارد، مثل عکس العمل شدید در برابر کار گذاشتن دوربین، مگر اینکه نویسنده بخواهد داستان را ادامه دهد. و بقیه ابهامات را رفع کند.
اگه ازش فیلم بسازن، خوب میشه
ترجمه روان و خوب بود، کتاب رو به دوستداران داستانهای جنایی توصیه میکنم
اگه ازش فیلم بسازن، خوب میشه
ترجمه روان و خوب بود، کتاب رو به دوستداران داستانهای جنایی توصیه میکنم
با اینکه میشه حدس زد ولی نویسنده خیلی ماهرانه سرنخهای رو به خواننده میده که هم میتونن اونو گیج کنه و هم راهنمایی کنه در طول سه شبی که این رمان رو خوندم فراز و فرودها و جزییات هوشمندانهای برای داستان در نظر گرفته شده بود که از ابتدا تا انتهای داستان ذهن مخاطب رو مدام به چالش میکشه و حس خسته کننده بودن نداره و تو دلت میخواد که تا آخر همراه داستان باشی هر چند که از داستانهایی که پایان باز دارن خوشم نمیاد و واقعا دلم میخواست آخر داستان خیالم راجع به امنیت و حال خوب جوان و ایویی راحت بشه
با سلام
کتاب خوبی بود. یه داستان معمایی وهیجان انگیز. داستان زنی که به دختر شوهرش که به تازگی به خونشون اومده شک داره و برای اثبات حرفاش سعی در یافتن حقیقت زندگی شوهرش و دخترش میکنه، که با حقایقی روبه رو میشه. داستان خوب پیشرفت داشت و خواننده رو ترقیب به خوندنش میکرد. ولی به نظرم اون تیکه آخر داستان گیج کننده بود. اگه ریچارد قاتل نبود پس چرا یه کارهایی میکرد که خواننده رو مطمئن میکرد که قاتله و کارهای خطرناک میکنه. در کل کتاب خوبی بود.
با تشکر از نویسنده، مترجم وسایت کتابراه
کتاب خوبی بود. یه داستان معمایی وهیجان انگیز. داستان زنی که به دختر شوهرش که به تازگی به خونشون اومده شک داره و برای اثبات حرفاش سعی در یافتن حقیقت زندگی شوهرش و دخترش میکنه، که با حقایقی روبه رو میشه. داستان خوب پیشرفت داشت و خواننده رو ترقیب به خوندنش میکرد. ولی به نظرم اون تیکه آخر داستان گیج کننده بود. اگه ریچارد قاتل نبود پس چرا یه کارهایی میکرد که خواننده رو مطمئن میکرد که قاتله و کارهای خطرناک میکنه. در کل کتاب خوبی بود.
با تشکر از نویسنده، مترجم وسایت کتابراه
داستانش از این لحاظ که همیشه زنه باباها بد بودن ولی این کتاب برعکسشه قشنگی و جذابیتش رو داره ولی یه جاهایی داستان خیلی لوس یا مسخره میشه مخصوصا اون قسمت هایی که جو خیلی از حرفایی رو که باید بگه نمیگه اخه کدوم انسان اینقدر تحمل داره همش سکوت کنه مخصوصا وسط داستان که میره پیش دکتر روان پزشک به اونم همه چیزو نمیگه اخه کجایه دنیا زن راز نگهدار بوده، اینکه هم زجر بکشه هم خفه خون بگیره دیگه خیلی مسخرست هیچی نگه سکوت کنه فقط دارو بگیره بره که ثابت شه دیوونست!
داستان تعلیق زیادی داشت دلم میخواست پایانش غافلگیر کننده باشه البته تا حدودی گیج کننده بود و به مخاطب رودست میزد که همینم خوب بود. یه نفس خوندمش چون نتونستم کنارش بذارم به خاطر موقعیتهایی که مدام خلق میشد و کشمکشهای شخصیتها اونو جذابترش میکرد. وقتی که به اخر رسیدم دلم میخواست دوباره برگردم و سکانس اکشن پایانی رو بخونم. به نظرم کتابی بود که ارزش خوندن داشت و کتابراه عزیز سخاوتمندانه به صورت رایگان در اختیارمون قرار داد. ممنون.
کتاب گیرایی بود نویسنده به خوبی مخاطب رو پای کتاب میخکوب میکنه تکنیک های ذوانشناسی که شخصیت ها پیاده میکنن به خوبی قابل تشخیصه و چیزهای اموزنده ای در مورد روان ادمی به شخص یاد میده و من احساس کردم خود ریچارد هم اختلال روانی داره و کلویی این اختلال رو از پدرش به ارث برده چون با تمام تفاسیراون دخترش رو قبول کرد وبه خونش راه داد در کل داستان جالبی بود با شخصیت اصلی همزاد پنداری کردم ممنون از نویسنده و کتابراه
کتاب خیلی جالبی بود، بسیار روان بود و میشد در عرض دو سه روز کتاب رو تموم کرد. غیرقابل پیش بینی بود و همین باعث میشد خواننده مدام ترغیب بشه که بره جلوتر و رازهای بیشتری از داستان رو کشف کنه، در بعضی از قسمت ها میشد اینقدر غرق جریان داستان شد که زمان از دست در بره. در کل داستان منسجم و نزدیک به واقعیتی داشت، تنها مشکلش این بود که در انتهای کتاب، داستان کمی باز تمام شد و سرنوشت بعضی از شخصیتها معلوم نشد.
این کتاب فووووق العاده بود،
من با وجود کلی مشغله و کار و درس ده روزه تمومش کردم و اصلا نمیتونستم صبر کنم فصلها فقط جلو میرفتن.
و واقعا وااااقعا داستان خیلییییی شگفت زدم کرد!
خیلی خیلی جالب بود واقعا قلم نویسنده عالی بود، هبجان داستان عالی بود، جزئیات داستان خیلی خوب مطرح شده بودن طوری که کاملا توی ذهن قابل تصور بودن و انگار داری فیلم میبینی نه اینکه کتاب بخونی.
من با وجود کلی مشغله و کار و درس ده روزه تمومش کردم و اصلا نمیتونستم صبر کنم فصلها فقط جلو میرفتن.
و واقعا وااااقعا داستان خیلییییی شگفت زدم کرد!
خیلی خیلی جالب بود واقعا قلم نویسنده عالی بود، هبجان داستان عالی بود، جزئیات داستان خیلی خوب مطرح شده بودن طوری که کاملا توی ذهن قابل تصور بودن و انگار داری فیلم میبینی نه اینکه کتاب بخونی.
خوب داستان در مورد خانمی هستش که با یه آقایی که اختلاف سنیشون نسبتا زیاده ازدواج کرده و امکانات خوبی براش فراهم کرده تازه چن ماهه که از تولد بچشون میگزره که دختر ریچارد که از همسر اولشونه از راه میرسه و ماجراها از همون روز شروع میشه بد نبود ولی در کل نویسنده از همون اول یه آلارمایی به خواننده میده که بفهمه همه ماجراها تقصیر کیه بازم ممنون از نویسنده کتاب
خیلی خوب بود و باور نمیکنید چقدر هیجان انگیز و کاملا متفاوت با چیزی که پیش بینی کرده اید هست ماجرای بین این افراد ذهنتون رو به شدت به چالش می کشه و تنها گله ای که دارم پایان گمنام این قصه ی زیباست واقعا حیف این کتاب بود همچین پایان گمنامی. اما همچنان ارزش خواندن داره این کتاب من رو به ژانر جنایی، معمایی و درام خیلی خیلی علاقه مند کرد
معمای پیش پا افتاده و خیلی خیلی ساده
که از سادگی زیاد آدم فکر میکرد اشتباه حدس زده
نویسنده هیجان نسبتاً خوبی به کتابش داده بود واسه همین حس خوندنش خوب بود
اما متأسفانه از عنصر غافلگیری که از مزایای کتاب معمایی جنایی هست بهره نگرفته بود
ولی به هرحال با توجه به روند هیجانی کتاب ارزش خوندن داشت
ولی خب توقع پلات نداشته باشید
البته نمیدونم شاید هم من چون جنایی زیاد میخونم دیگه حدس زدن آخر کتابها واسم راحت شده
چون اکثر کتابها رو به خوبی حدس میزنم و مدتهاست کتابی نخوندم که آخرش دهنم از تعجب باز بمونه و شوکه بشم
شاید دیگه این ژانر اشباع شده
و مطالعه کتابها بیشتر به قول بعضی از دوستان برای لذت بردن از مسیر هست تا غافلگیری