نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی خال رازیان - مژگان معمارزاده

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
maniya
۱۴۰۳/۱۰/۲۶
داستان در مورد یک زن و شوهر هستند که نازا هستند و بچه‌ای به نام رازیان را از پرورشگاه گرفتند تا بزرگ کنند رازیان را بسیار دوست دارم و به او توجه می‌کنند زن مشکل نازایی دارد از اینکه می‌بیند رازیان شباهت‌هایی با شوهرش دارد نگران می‌شود اینکه رازیان و شوهرش پشت گوششان خال دارند با خود فکر می‌کنند شاید شوهرش به او خیانت کرده آن زن بچه‌اش را به آن‌ها سپرده تا بزرگ کند در واقع همه این‌ها توهمات زن هست و حقیقت ندارد به نظر من داستان بسیار چرت و مسخره بود ک دفعه وارد قضیه می‌شود و اصلاً متوجه نمی‌شویم ابتدای آن سردرگم است و پس از دوبار شنیدن موضوع را دریافتم. اینکه هر دوی آن‌ها گوش درد هستند بسیار چرت بود و مسخره.
سما جعفری
۱۴۰۳/۰۸/۱۶
در این داستان زنی که سرپرستی بچه ای را به عهده گرفته، به همسرش شک میکند که شاید او پدر واقعی بچه باشد. موضوع تکراری که قبلا در کتابراه در یک داستان صوتی دیگر با کمی تغییرات شنیده بودم. اما عجیب است که زن نهایتا بدون هیچ کلام و پرسشی با موضوع کنار می آید. افکار شکاکانه مانند این میتواند بسیار خانمان برانداز باشد و تا جایی که میدانم، هیچکس به آسانی نمیتواند دست از پیگیری این مسائل بردارد. چه مرد باشد، چه زن اگرچه آن زن بخاطر وجود فرزندش حاضر شد این وضعیت را تحمل کند.
سروش/sorosh
۱۴۰۳/۰۷/۲۴
به صورت خیلی معمولی بود خیلی نظر مثبتی ندارم ولی شاید با روحیات نفرات دیگه بتونه همسان باشه من یک ستاره رو گرفتم چون ریشه خود داستان قوی بود همه چیزش خوب بود ولی با روحیات من چون که یکسان نبود یک ستاره گرفتم اگه می‌خوای یک داستان خشک و شیک و مجلسی رو گوش
مجیدناجی
۱۴۰۳/۰۷/۰۳
داستان در مورد شک کردن و قضاوت کردنهای بیجاست. ماخیلی راحت همدیگه را قضاوت میکنیم باید همه یاد بگیریم دیگران را قضاوت نکنیم. عشق مادرانه از تمام دنیا ارزشمندتر است. مادر بخاطر فرزندش هرکاری میکند حتی داخل آتش میرود. ممنونم از کتابراه
Raz
۱۴۰۳/۱۰/۱۲
درمورد زنی با آشفتگی مادرنشدن و سختی‌هایی ک بدنبالش میاد و طبیعی بود ولی انقد قدرت داشت که خودش تونسته توخودش حل کنه و نزاره به نزاع و درگیری بکشه این افکار خیلی سخته و فوق العاده زن قدرتمند و قوی
کیوان قانعی
۱۴۰۳/۰۵/۲۰
سلام و خسته نباشین صدای راوی شبیه صدای ماهایا پطروسیان بازیگر زیبا و خوش صدای سینما واز شما که زیبا داستان را با صدای زیبا وگیرایتان بیان میکنید خسته نباشین
ندا ونه بینی
۱۴۰۳/۰۴/۰۹
ممنون از صدای زیبای راوی.
و داستانی که خیلی کوتاه بود ولی تونست مطلب زیادی را برسوند. داستان قشنگی بود. شبیه داستان چال چانه بود. موضوعش یکی بود
Negin
۱۴۰۳/۰۵/۲۹
خطر اسپویل :
داستان در مورد خانمی هست که نابارور هست. از پرورشگاه نوزاد میاره بزرگ کنه. که بعد چند ماه متوجه میشه بچه همسر خودشه
مرتضی ظهیری
۱۴۰۳/۰۷/۱۶
خیلی خیلی جالب و آموزنده بود بنظرم. این چنین عادت و یا برداشت اشتباه زندگی رو تباه می کنه ممنون از کتابراه
manijeh poormohammadi
۱۴۰۳/۰۹/۲۹
قبلا هم داستانی شبیه به این خوانده بودم با عنوان چال چونه، که خیلی نزدیک بهم هستند،
وانیا نظافت
۱۴۰۳/۰۶/۰۹
دایتانش رو دوست داشتم جالب بود ولی در کل از کتاب‌های کوتاه خوشم نمی‌یاد
سکینه بهمن
۱۴۰۳/۰۴/۲۶
این داستان را قبلا با اندکی تغییر شنیده بودم. هیچ چیز مثبتی در آن ندیدم.
محمود حضوری
۱۴۰۳/۰۶/۱۷
روایت بسیار غیر واقعی و تداعی کننده‌ی انسانهای بدبین است.
pirzad
۱۴۰۳/۰۵/۲۰
خیلی تکراری بود داستانش این طرح داستان با روایت‌های مختلف
M
۱۴۰۳/۰۴/۲۷
چه راحت با خیانت کنار اومد چقدر بد ومزخزف بود
طاهره کمالی
۱۴۰۳/۰۹/۲۰
خوب بود داستان کوتاه مناسبی بود