نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی انگشت اتهام - مریم سلیمانی
مرتبسازی: پیشفرض
maniya
۱۴۰۳/۱۰/۲۷
10
چه داستان حال بهم زنی بود در مورد یک انگشت قطع شده حالم به هم خورد مردی که در بیمارستان مسئول تمیز کردن کف بیمارستان بود دچار وسواس شده بود من میخواست همیشه آن جا را طی بکشد انگشت قطع شده یک موزیسین گم شده بود و رئیس بیمارستان که یک زن بود و آن مرد را مقصر گم شدن آنها میدانست و همه دنبال گشتهای قطع شده موزیسین بودند و نمیدانستند که چه کسی آنها را ربوده حالم به هم خورد آخه انگشت قطع شده به چه درد کسی میخورد سرانجام فهمیدم که رئیس آن بیمارستان آن انگشتهای قطع شده موزیسین را دزدیده است و زن سابق موزیسین بوده و زمانی که دخترشان در بیمارستان بود او کنسرو خود را لغو نکرد و جدا شدن و زن خواست اینگونه انتقام بگیرد در ابتدای داستان مرد گفت که عاشق یک دختر شده بودبه نام دریا که در پارک عروسک فروش بود اما مادرش به او گفت تو که تو ساده هستی مرد متوجه حرف مادرش نشد مدتها با هم دختر فکر میکرد اما روزی او ناپدید شد. و مرد افسوس خورد که چرا نتوانست با او ازدواج کند.
خطر اسپویل :
داستان کوتاهی بود از جوانی که در بیمارستان نگهبان هست و انگشت های یک موزیسین که قطع شده گم میشه و اونو مقصر میدونیه خانمی بود که نشون میداد باید قوانین و رعایت کرد اما خودش هرکاری دلش میخواست میکرد و قوانین رو دور میزد تمام مدت انگشت ها رو خود زن برداشته بود اما به نگهبان میگفت که تو مسئول گم شدن انگشت های و باید ازت شکایت کرد و اخر داستان معلوم شد که این خانم قبلا زن موزیسین بوده و وقتی دخترشون مریض میشه اون کنسرتشو لغو نمیکنه و از هم جدا میشن و حالا میخواد انتقام بگیره انگشت ها دیگه پیوند نمیخورن چون زمان زیادی گذشته بود و زن میخواست نگهبان بی گناه و به زندان بندازه در صورتی که خودش مقصر بود ممنون از کتابراه
داستان کوتاهی بود از جوانی که در بیمارستان نگهبان هست و انگشت های یک موزیسین که قطع شده گم میشه و اونو مقصر میدونیه خانمی بود که نشون میداد باید قوانین و رعایت کرد اما خودش هرکاری دلش میخواست میکرد و قوانین رو دور میزد تمام مدت انگشت ها رو خود زن برداشته بود اما به نگهبان میگفت که تو مسئول گم شدن انگشت های و باید ازت شکایت کرد و اخر داستان معلوم شد که این خانم قبلا زن موزیسین بوده و وقتی دخترشون مریض میشه اون کنسرتشو لغو نمیکنه و از هم جدا میشن و حالا میخواد انتقام بگیره انگشت ها دیگه پیوند نمیخورن چون زمان زیادی گذشته بود و زن میخواست نگهبان بی گناه و به زندان بندازه در صورتی که خودش مقصر بود ممنون از کتابراه
داستانش جالب و جدید بود. درباره کارگر درستکاری هست که در بیمارستان کار میکنه و رئیسش گم شدن انگشتهای یک موزیسین رو به گردن اون میندازه، در حالی که کار خودش بوده. به نظرم این اتفاقات خیلی در دنیای واقعی رخ میده و افراد به ظاهر مقرراتی و بامسئولیت، همیشه اون طوری که نشون میدن نیستند. خیلی افراد متاسفانه کاری انجام میدند و اون رو به گردن افرادی میندازند که از همه جا بیخبرند، ولی قدرتی ندارند برای دفاع از خودشون و مظلوم واقع میشند. واقعا چقدر پروروندن کینه در دل بده.. آدم رو به هیولا تبدیل میکنه تا برای انتقام گرفتن حاضر بشه هر کاری رو انجام بده و بیگناهی رو هم گرفتار ماجرایی کنه که توش هیچ نقشی نداشته.
داستان مرد زحمتکشی بود که با توجه به اینکه خیلی زحمت میکشیدباز هم از طرف بالا دستیها مورد آزار و اذیت قرار میگرفتواو هم باتوجه به بیمهری و ظلمی که به او میشد درباره زنی که بچهاش را در توالت بیمارستان رها کرده بود چیزی نگفت و بیتفاوت شد گوینده در یکجا اشتباه تلفظ داشت که از نظر من با توجه به زحماتی که برای خوانش این کتابها صورت میگیرد بهتر است قبل از قرار گیری در کتابراه بازبینی شوند که کار بهتر در کتابراه قرار گیرد
داستان روایتگر جوانی بود که دو شیفت در بیمارستان کار میکرد و مسئول بخش گمشدن انگشتهای یک موزیسین رو به گردن این جوون میندازه و بسیار سختگیر و به ظاهر قانون بند هستش ولی قانون و سختگیری فقط برای پرسنل زیر دست هستش و این خانم همه قوانین رو دور میزنه که در آخر هم معلوم شد با موزیسین یک مشکل قدیمی داشتن و اون انگشتها رو دزدیده.
داستان روایت کار کردن در شرایط سخت است شرایطی که با اعصاب کارگر بازی میکنند. کارگری که تمام و کمال کارش را به درستی انجام میدهد. اما سرکارگر او را نمیتواند ببیند کار او برایش مهم نیست و فقط میخواهد اوسرکار نباشد. تهمت میشنود. اما او درستکار است و نان بازو میخورد... ممنونم از تمام عزیزان کتابراه