خطر اسپویل :
داستان کوتاهی بود از جوانی که در بیمارستان نگهبان هست و انگشت های یک موزیسین که قطع شده گم میشه و اونو مقصر میدونیه خانمی بود که نشون میداد باید قوانین و رعایت کرد اما خودش هرکاری دلش میخواست میکرد و قوانین رو دور میزد تمام مدت انگشت ها رو خود زن برداشته بود اما به نگهبان میگفت که تو مسئول گم شدن انگشت های و باید ازت شکایت کرد و اخر داستان معلوم شد که این خانم قبلا زن موزیسین بوده و وقتی دخترشون مریض میشه اون کنسرتشو لغو نمیکنه و از هم جدا میشن و حالا میخواد انتقام بگیره انگشت ها دیگه پیوند نمیخورن چون زمان زیادی گذشته بود و زن میخواست نگهبان بی گناه و به زندان بندازه در صورتی که خودش مقصر بود ممنون از کتابراه
صدای گوینده را خیلی دوست داشتم. چون خودم دچار وسواس فکری هستم و خیلی به همه چیز ریز توجه میکنم دقیقا حس میکردم این مرد چه احساسی داره. خودم را در آن بیمارستان کاملا تصور کردم. خیلی زیبا بود.
با درود فراوان بعضی وقتا آدما انطورکه نشان میدهند نیستن وان روز روزسردرگمی گیج شدن که باعث میشه دروازه با بقیه آدمها عدم اطمینان ایجاد بشه که این باعث تاسف ونا امیدی من وشاید. خیلیهای دیگه میشه
داستان کوتاه و سادهای درباره مستخدم جوانی که متهم به گم کردن چهار انگشت یک موزیسین معروف هست و در انتهای داستان دزد اصلی و علت گم شدن انگشتها مشخص میشه.
داستان کوتاهی بود از جوانی که در بیمارستان نگهبان هست و انگشت های یک موزیسین که قطع شده گم میشه و اونو مقصر میدونیه خانمی بود که نشون میداد باید قوانین و رعایت کرد اما خودش هرکاری دلش میخواست میکرد و قوانین رو دور میزد تمام مدت انگشت ها رو خود زن برداشته بود اما به نگهبان میگفت که تو مسئول گم شدن انگشت های و باید ازت شکایت کرد و اخر داستان معلوم شد که این خانم قبلا زن موزیسین بوده و وقتی دخترشون مریض میشه اون کنسرتشو لغو نمیکنه و از هم جدا میشن و حالا میخواد انتقام بگیره انگشت ها دیگه پیوند نمیخورن چون زمان زیادی گذشته بود و زن میخواست نگهبان بی گناه و به زندان بندازه در صورتی که خودش مقصر بود ممنون از کتابراه