نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی ذهن خوانی مگسها - نازنین سلیمانی
3.7
94 رای
مرتبسازی: پیشفرض
نپسندیدم، چون بنظرم رمان خوبی نبود، چرا رمان خوبی نبود؟ چون زندگی و احساسات و افکار ایرانیها را بسیار خوب و دقیق نشان داده بود، زن و شوهری که هر دو هوش چندانی ندارند و احساسات درستی هم ندارند و فقط زود بچه دار شدهاند و وقتی مادر پسر کوچکش ماهان را پرت میکند به سمت دختر کوچکش، یعنی اصلا بچه را دوست ندارد خُب اگر ندارد پس چرا آورده؟ انقدر واجب بود ۲ بچه؟ و بعد میگوید بگیر این پدر سگ را! دقیقا خستگی ایرانیها را نشان میدهد که اصلا نمیدانند و که چرا ازدواج کرده و بعد از آن چرا اصلا اولاد آوردهاند، و این که میگوید مادر گوسفندان را بیشتر دوست دارد تا دخترش... و پدری که دیوانه وار دار حرکات ورزشی انجام میدهد و اصلا به فکر خانواده نیست بنظرم با بحثی که زن و شوهر در داستان پیدا میکنند خیلی دور از ذهن نیست که این دو بچه بعدن بچه طلاق بشن... به نظرم با این حد از بی فرهنگی که در خانه هست بعید هم نیست که فکر کنه مگسها ذهن خوان هستند. صدای گوینده و نحوه خوانشش معمولی بود، ممنون از کتاب راه عزیز که این کتاب راه رایگان در اختیار گذاشتند▪
داستان در مورد یک دختر بود که داشت وضعیت کلاس مجازی را تعریف میکرد اینکه مدام یک مگس اطراف او میچرخید و حواسش را پرت میکرد مادرش نیز برادر کوچکش ماهان را به او سپرده بود و خود در حال تماشای کلاس درس اخلاق زندگی بود و پدرش که مربی ورزش بود در حال بالانس زدن بود که آن را در کلاس مجازی برای به او و شاگردانش اشتراک میگذاشت در حین بالانس زدن کاردستی دخترش مهرناز که یک تابلو بود را خراب میکند مهرناز به همراه دختر داییش تینا کاردستی ترسناکی درست کرده بودند مهرناز پروانه شکار شده را روی مقوا نگه میداشت تینا با سنجاق کوچکی به کمر پروانه وصل میکرد و تابلوی از جسد پروانهها درست کرده بودند که به نظر من خیلی خشن است مادرش با آنکه کلاس درس اخلاق زندگی میبیند ولی مدام غر میزند و پدرش با آنکه مربی ورزش است مهرناز چاق است مادرش میگوید شبیه گوسفندان پدر بزرگ شده است که نمیتوانند از در انباری رد شوند. پدر و مادرش نیز بعد از کلاس مجازی با یکدیگر مشاجره میکردند و ماهان برادرش نق میزد و همه این اتفاقها در کلاس مجازی شنیده میشد.
داستان در مورد یک دختر بود که داشت وضعیت کلاس مجازی را تعریف میکرد اینکه مدام یک مگس اطراف او میچرخید و حواسش را پرت میکرد مادرش نیز برادر کوچکش ماهان را به او سپرده بود و خود در حال تماشای کلاس درس اخلاق زندگی بود و پدرش که مربی ورزش بود در حال بالانس زدن بود که آن را در کلاس مجازی برای شاگردانش به اشتراک میگذاشت او در حین بالانس زدن کاردستی دخترش مهرناز که یک تابلو بود را خراب میکند مهرناز به همراه دختر داییش تینا کاردستی ترسناکی درست کرده بودند مهرناز پروانه شکار شده را روی مقوا نگه میداشت و تینا با سنجاق کوچکی به کمر پروانه وصل میکرد و تابلوی از جسد پروانهها درست کرده بودند که به نظر من خیلی خشن است. مادرش با آنکه کلاس درس اخلاق زندگی میبیند ولی مدام غر میزند و پدرش با آنکه مربی ورزش است مهرناز چاق است مادرش میگوید شبیه گوسفندان پدربزرگ شده است که نمیتوانند از در انباری رد شوند. پدر و مادرش نیز بعد از کلاس مجازی با یکدیگر مشاجره میکردند و ماهان برادرش نق میزد و همه این اتفاقها در کلاس مجازی شنیده میشد.
کتابی در مورد زندگی در دوران کرونا بود که از زبان یک دختر نوجوان بیان میشد. در این داستان دختر نوجوان کلاس شیمی دارد ولی مادر خانواده فرزندش را به او میسپارد و میگوید که بگو کلاس قطع شد تا به کلاس روانشناسی برود در حالی که دختر میگوید که این فریب ها تکراری شده. همه ما هم با این فریب ها برای کلاس مجازی آشنا هستیم. کنترل کلاس های مجازی سخت بود و دانش آموزان خیلی اوقات توجهی به درس نداشتند و خیلی درسشون ضعیف شده بود. از طرفی باز بودن میکروفون که این هم یکی از مشکلاتی بود که وجود داشت. از مشکلات دیگه میشه به شلوغ بودن خونه و به وجود اومدن دعوا به خاطر این شلوغیا نام برد و حالا توی این داستان این دعواها با باز بودن میکروفون همراه بود. همچنین به چاق شدن در دوران کرونا هم اشاره شده. داستان هیچ ارتباطی به مگس نداشت و فقط یه مگس بود که همیشه مزاحم بود و دختر گفته بود که میخواد وارد رشته حشره شناسی شه و دوست داشت انشایی هم نام با کتاب بنویسد ولی چندان به داستان مرتبط نبود و فقط شاید نویسنده تمایل داشت به شلوغی ذهن اشاره کنه و موضوعات آزاردهنده ای که مثل مگس برای ذهن مزاحمت ایجاد میکنن. با تشکر از کتابراه
داستان زندگی های روز مره های ما در دوران کرونا رو بیان میکرد زمانی که همه ترسیده بودن از کرونا زندگیا بهم ریخته بود اعصاب هاضعیف شده بود دانش اموزا مدرسه نمیرفتن و مجازی بود نرفتار مادر خانواده با همه بد بود. به دخترش میگفت مثله گوسفند های پدر بزرگ شدی چاق شدی کار نمیکنی دختر میگفت از چاق شدن گوسفند های پدرش خوشحاله اما از چاقی من نه و اینکه میگفت دختردایت خوش اندام تره و تو نیستی شخصیت دخترشو خورد میکرد بچه رو میداد دست دخترش که کلاس انلاین شیمی داشت و میگفت طوری نیست بگو اینترنت نداشتم انلاین بشم و خودش میرفت مجازی روانشناسی گوش میکرد ولی چه فایده که به دختر خودش و همسرش اصلا احترام نمیذاشت پشت سر خواهر شوهرش حرف میزد وقتی میکروفن دختر وصل بود همه صدای جر و بحث پدر مادرشو گوش داده بودن و وقتی مدرسه ها حضوری شد همه تویه مدرسه مسخرش میکردن و میگفتن پدر مادرت اشتی کردن و دختر از اینکه گرگ افتاده بود به جون گوسفند های پدر بزرگش خوشحال بود که مادرش دیگه این حرفا رو بهش نمیزد
سونیا شاهبوداغیان با صدایی گرم و بیانی مناسب، احساسات و حالات شخصیت اصلی را بهخوبی منتقل میکند. کیفیت ضبط و تدوین حرفهای، تجربهی شنیداری لذتبخشی را برای مخاطبان فراهم میسازد.
نقد و بررسی: «ذهنخوانی مگسها» با پرداختن به موضوعاتی همچون تنهایی، اضطراب و تأثیرات روانی قرنطینه، تجربهای ملموس از دوران همهگیری را ارائه میدهد. با این حال، برخی شنوندگان ممکن است انتظار جزئیات بیشتری در مورد پسزمینه و انگیزههای شخصیتها داشته باشند.
نتیجهگیری: این اثر با روایت صمیمی و محتوای تأملبرانگیز، تجربهای شنیداری ارزشمند برای علاقهمندان به داستانهای کوتاه فارسی فراهم میکند. شنوندگان میتوانند با گوش سپردن به این داستان، به درک عمیقتری از تأثیرات روانی دوران قرنطینه و چالشهای مرتبط با آن دست یابند.
نقد و بررسی: «ذهنخوانی مگسها» با پرداختن به موضوعاتی همچون تنهایی، اضطراب و تأثیرات روانی قرنطینه، تجربهای ملموس از دوران همهگیری را ارائه میدهد. با این حال، برخی شنوندگان ممکن است انتظار جزئیات بیشتری در مورد پسزمینه و انگیزههای شخصیتها داشته باشند.
نتیجهگیری: این اثر با روایت صمیمی و محتوای تأملبرانگیز، تجربهای شنیداری ارزشمند برای علاقهمندان به داستانهای کوتاه فارسی فراهم میکند. شنوندگان میتوانند با گوش سپردن به این داستان، به درک عمیقتری از تأثیرات روانی دوران قرنطینه و چالشهای مرتبط با آن دست یابند.
ذهنخوانی مگسها داستانی کوتاه اما تأثیرگذار است که با زبانی ساده، احساسات و فشارهای روانی یک نوجوان در دوران قرنطینه را به تصویر میکشد. نازنین سلیمانی توانسته است فضای بسته و خفقانآور زندگی در دوران همهگیری را بهخوبی نشان دهد و تأثیر آن را بر ذهن و احساسات شخصیت اصلی روایت کند. روایت داستان گاهی بهسمت نمادگرایی میرود که آن را از یک ماجرای ساده به اثری عمیقتر تبدیل میکند. صدای سونیا شاهبوداغیان با حس و حال داستان هماهنگ است، اما ممکن است برای برخی شنوندگان یکنواخت به نظر برسد. پایانبندی داستان میتوانست تأثیرگذارتر باشد، اما همچنان فضایی برای تأمل باقی میگذارد. در مجموع، این اثر برای کسانی که به داستانهای کوتاه با مضامین روانشناختی و اجتماعی علاقه دارند، ارزش شنیدن دارد.
به نظر من نویسنده بسیار عالی زندگی روزمرهی زمان کرونا را توصیف کرد. به هر حال، آن دوره هم با تمام خوبیها و بدیها دورهای از زندگی ما بود که این نویسندهی خوشذوق آن را دستمایهی کار خود قرار داد. از این که قصه از منظر یک دختر نوجوان روایت میشد و در برخی قسمتها افکار او را بیان میکرد، خیلی لذت بردم. افکار و خوابهایش خیلی جالب بود و مرا به یاد دوران نوجوانی خودم انداخت. عنوان خوبی هم انتخاب شده بود. از شنیدن صدای راوی نوجوان هم بسیار لذت بردم. همهچیز عالی و بی نقص بود و به دلم نشست.
با سلام و تشکر ویژه از کتابراه
شخصیت اصلی کتاب صوتی ذهن خوانی مگسها نوشتهی نازنین سلیمانی، دختر نوجوانی است که از روزمرهاش در دوران کرونا میگوید. همه از بابت بیماری و همهگیری، خانهنشین شدهاند و این همجواری بعد از گذشت یکی دوماه، شکل توفیق اجباری را از دست داده و دیگر دارد حسابی اعصابخردکن میشود. همه مجبور شدهاند زندگی اجتماعی بیرون از خانه را با زندگی خانوادگی درون خانه ترکیب کنند و این، واقعیت رخوتبار و گاه خندهداری را رقم زده.....
شخصیت اصلی کتاب صوتی ذهن خوانی مگسها نوشتهی نازنین سلیمانی، دختر نوجوانی است که از روزمرهاش در دوران کرونا میگوید. همه از بابت بیماری و همهگیری، خانهنشین شدهاند و این همجواری بعد از گذشت یکی دوماه، شکل توفیق اجباری را از دست داده و دیگر دارد حسابی اعصابخردکن میشود. همه مجبور شدهاند زندگی اجتماعی بیرون از خانه را با زندگی خانوادگی درون خانه ترکیب کنند و این، واقعیت رخوتبار و گاه خندهداری را رقم زده.....
یادآور روزهای کرونا بود برام. داستان دختری نوجوان که باید از طریق آنلاین در کلاسهای مدرسه شرکت کند، پدری که معلم و اون هم باید از طریق آنلاین برای بچههای مدرسه اشون کلاس بزاره، و مادری که برای شرکت در کلاسهای روانشناسی بچه کوچک خانواده رو میسپره به دختر نوجوان بدون اهمیت به اینکه دختر کلاس شیمی داره. اینطوری میشه که دختر احساس معلمشون رو که یه بچه داره رو داره بهشون درس میده رو درک میکنم و همینطور معلم احساس اون دختر رو.
روایتی از دوران کرونا و وضع آشفته کار و آموزش آنلاین به هر حال دوران کرونا هم برا خودش بدیها وبعضا خوبیهایی داشت. یکی از خوبیهاش این بود که فهمیدیم آموزش وکار مجازی هم میشه انجام داد و با این روش در بسیاری از هزینه ها خصوصا هزینه کلاسهای آموزشی صرفه جویی کرد. داستان بدک نبود. جاذبه خاصی هم نداشت.
از نویسنده عزیز برای داستانش با موضوع زندگی در دوران کرونا و نقش پر رنگ گوشیهای هوشمند سپاسگزارم. صدای بانوی روایتگر داستان برای من، نرم و آرام بخش بود. از اصطلاحات طنز گونه قصه لذت بردم. از کتابراه نازنینم تقاضا میکنم تعداد داستانهای کوتاه و رایگانش رو برامون افزایش بده و پایدار و پر قدرت به محبتش ادامه بده.
### نقد کتاب:
"ذهنخوانی مگسها" به خوبی توانسته است به بررسی چالشهای درونی و عاطفی شخصیتها بپردازد. نازنین سلیمانی با نثری روان و جذاب، داستانهایی را روایت میکند که به تفکرات و احساسات درونی افراد میپردازد. این کتاب به خواننده این امکان را میدهد که به عمق ذهن و احساسات شخصیتها نفوذ کند و با آنها همذاتپنداری کند.
شخصیتپردازیها در این کتاب به خوبی طراحی شده و هر شخصیت با چالشهای خاص خود دست و پنجه نرم میکند. موضوعات مطرح شده در کتاب، از جمله تنهایی، هویت و جستجوی معنا در زندگی، به خوبی در داستان گنجانده شده و خواننده را به تفکر و تأمل وامیدارد.
### نظر مفید:
کتاب "ذهنخوانی مگسها" میتواند برای کسانی که به ادبیات روانشناختی و داستانهای عمیق انسانی علاقهمند هستند، بسیار جذاب باشد. این کتاب نه تنها داستانی سرگرمکننده ارائه میدهد، بلکه به خواننده فرصت میدهد تا به بررسی عمیقتری از روابط انسانی و چالشهای عاطفی بپردازد. اگر به دنبال یک داستان با محتوای فکری و تأملبرانگیز هستید، "ذهنخوانی مگسها" میتواند گزینه مناسبی باشد.