نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی در مرداد برف می‌بارید - مهدیه سهرابی

من خیلی از این کتاب خوشم امد موضوع جدیدی داشت صدای راوی خیلی خوب بود و دوست داشتم کتاب درباره ی دختری بود که پدر و مادرش از هم جدا شده ان و مادری که بخاطر خودش الکی اینده ی بچه شو بهونه کرد و جدا شد ازدواج کرد و مهاجرت کرد دختری که نه پدرش قبولش کرد و نه مادرش و باخاله ی خودش زندگی میکرد و حالا خاله شم از دست داده و همش تصور میکنه خالش کنارشه با اینکه مرداد ماهه و گرمه ولی دختر احساس سرما میکنه از نبود خالش لاورش نمیشه ۴۰ روزه گذشته مادرش برمیگرده بعد از ۸ سال و بهش میگه دخترم اما بهش میگه دخترت مرده و نمیشناسمت وپدرش هم برمیگرده پیشش پدر و مادری که دوستش نداشتن الان بخاطر ازثی که خالش براش به ارث گذاشته میخوان دختر و پیش خودشون ببرن و شکایت میکنن و میرن دادگاه حرفهای که دختر تویه دادگاه زد خیلی عالی بود و غم انگیز بود و اینکه دادگاه دخترو فرستاد تا به پرورشگاه بره و وقتی ۱۸ سالش شد برگرده خونه ی خالش کتاب خوبی بود ممنون از کتابراه

ضربه بد و اساسی به داستان بعلت عدم اطلاع نویسنده از قوانین؛ نویسنده چرا مشورت حقوقی نگرفته وقتی تاکید میشه خاله ناتنی پدرش ارمنیست یعنی پس مادربزرگش ارمنی نبوده ازدواج موقت یا دایم زن مسلمان با مرد غیر مسلمان باطل است برای اصلاح کافیست خاله ناتنی به جای از پدر جدا از مادر جدا باشه (ازدواج موقت مرد مسلمان با اهل کتاب قانونیست) دوم اینکه برای سلب حضانت خیلی ساده و سریع و دور از واقعیات حقوقی حکم صادر شد نویسنده بایستی مسئولیت پذیر باشد نویسندگی بدون مطالعه و پویش و تحقیق ارزشمند نیست کمکی به جامعه نخواهد کرد برعکس با اطلاعات نادرست باعث جهل بیشتر خواننده خواهد شد نویسندگی بایستی با تعهد انجام شود حتی اگر یک جمله به مخاطب خود میگوید باید با آگهی و از روی تحقیق به آن رسیده باشد

با تشکر از بچه های خوب کتابراه ☘️بیان و گفتار راوی بسیار دلنشین بود🌼انگاری من هم بی صدا در آن دادگاه بودم و با دخترک اشک میریختم. دختری که والدینش در کودکی از هم جدا شده بودن یکی پی آرزوهاش رفت اون سر دنیا یکی هم پی خوشی هاش رفت و دختر رو پیش خاله اش گذاشتن تا زمانی که خاله نیک فوت میکنه و همه ی اموالش به دختر میرسه اینجاست که پدر و مادر بعد از گذشت ۸ سال یاد دخترشون میکنن و هر کدوم تقاضای این رو دارن که دخترشون پیش اونا برگرده و ماجرا به شکایت کشیده میشه و چه رأی قشنگی دادگاه داد. به امید روزی که هیچ کودکی تقاص بی فکری و لجبازی پدر و مادرش رو نده، همه که خاله نیک ندارن...

اتفاقا صدای گوینده عالی و خیلی مفهموم بود از داستان خیلی خوشم اومد. وقتی شنیدم کارشون ب دادگاه کشید دوست داشتم اونجا می‌بودم و مامان باباشو خفه میکردم ولی حرفای دختر تو دادگاه ارومم کرد و همش حق بود باااینکه یه ذره از سختی‌هایی ک کشید هم نبود. هرکس داستان رو بخونه میتونه خودشو جای دختر حس کنه ولی خداروشکر پرورشگاه رفتن هزار برابر بهتر از اینه که با مامان و باباش میبود واقعا برای همچین پدرو مادری متاسفم خیلی دلم گرفت و اشک ریختم برای این دختره امیدوارم تت ۱۸ سالگیش یه خانوم موفقی بشه برا خودش و شریک زندگی خوبی برعکس مامان و باباش پیدا کنه ک زندگیشو باهاش ادامه بده

داستا زیبایی بود و عنوان زیباتری هم داشت. دختری که والدینش اون رو در کودکی رها میکنند و توسط خاله‌اش بزرگ میشه، اما بعد از فوت خاله‌اش، پدر و مادرش به خاطر مال و اموالی که به دخترشون ارث رسیده، برمیگردند ولی دختر اونها رو نمیپذیره. در ابتدای قصه از شنیدن کلمه‌ی مادام تعجب کردم ولی بعد که اشاره شد پدر خاله‌ی ناتنی دختر ارمنی بوده تا حدودی این مسئله توجیه شد. این که در هوای گرم مرداد ماه، دختر احساس سرمای شدیدی داره و به نظرش میاد که برف میباره خیلی هنرمندانه موضوع فقدان و سوگ رو نشون میده.

کتاب خوبی بود در مورد دختریه که پدر و مادرش از هم جدا میشن و هر کدوم میره سراغ آینده خودش و پیش خاله ش بزرگ میشه و وقتی که خاله ش فوت میکنه تازه سر و کله مادر و پدرش پیدا میشه آخر داستان حرف‌های راوی خیلی غم انگیز بود ولی خوب تموم شد صدای گوینده به شخصیت داستان و سنش نمیخورد میتونست بهتر باشه و اگه نویسنده در مورد خاله بیشتر می‌نوشت یا در مورد پدر و مادرش و اختلافی که بینشون بود بیشتر توضیح میداد به نظرم داستان جذاب تر میشد

خوب بود پیشنهاد می‌کنم.
من خیلی از این کتاب خوشم آمد موضوع جدیدی داشت صدای راوی خیلی خوب بود و دوست داشتم کتاب درباره‌ی دختری بود که پدر و مادرش از هم جدا شده آن و مادری که بخاطر خودش الکی اینده‌ی بچه شو بهونه کرد و جدا شد ازدواج کرد و مهاجرت کرد دختری که نه پدرش قبولش کرد و نه مادرش و باخاله‌ی خودش زندگی میکرد و حالا شم...

داستان درد موردزن و شوهرهایی است که بعد از تشکیل خانواده و داشتن فرزند تازه متوجه می‌شوند که آرزوهای دور و درازی دارند که به آن‌ها نرسیده آندو متاسفانه همه چیز را زیر پا گذاشته و به دنبال آرزوهای خود می‌روند و به آسیب‌هایی که به فرزندانشان میخورد توجهی نکرده و فرزندان عصبی و ناراحت و افسرده از خود بجا میگذارندکه از معضلات جوامع امروزی است

باسلام خدمت دوستان کتاب و همراهانه کتابراه. روایت کتاب داستان کودکان طلاق است. کودکانی که گاه به وسیله و شئ تبدیل میشوند برای آزار یکدیگر والدین که هر کدام صاحب این وسیله خود را میدانند. افسوس که درک نمیشود که انسان تشکیل شده از عشق و محبت و احساس و خاطرات. کاش درک کنیم که این کودکان انسان هستند و نه کالا و وسیله. ممنون از کتابراه عزیز

داستان در مورد همه آدمها حرف می زد که هر کدام در وهله ی اول بدنبال سود و منفعت خودشون هستن. از پدر و مادر فرزند گرفته تا خاله و خود شخصیت اصلی. و در پایان اینکه دادگاه بدنبال منفعت و آرامش دختر بی سر پرست شده و تنها رأی صادر کرد، برای من قابل قبول و پسندیده بود. صدا گذاری و توصیف فضا رو دوست داشتم و پسندیده بود.

سلام با اینکه خیلی غم انگیز بود عالی بود بچه‌ها قربانی تصمیم بزرگترها، همچین موردی توی انشاهای ماهم بود پدر و مادر هر دو ازدواج کردند و دختر رو نه شوهر زن قبول کرد نه زن پدر پدر نهایت بچه پیش مادر بزرگ پیر و فقیر مجبور به زندگی شده

با این داستان کوتاه گریه کردم. آخر داستان از تصمیم قاضی لذت بردم. چون خودم مادری هستم که بسیار عاشق فرزندانم هستم خیلی برای این دختر غصه خوردم و خوشحال شدم که عشق حقیقی را پیدا کرده بود در وجود زنی مهربان

بچه‌ای که پدر و مادر نالایقی داره و اونو نادیده گرفتن و تعهد و مسئولیتی در قبالش حس نمی‌کنن و راه زندگی خودشون رو بدون در نظر گرفتن آدمی که خودشون باعث بوجود اومدنش شدن.

داستان قشنگی بود در عین کوتاهی. داستان خیلی از فرزندان طلاق این روزها. داستانی از عشق که کس دیگری هم میتونه در این دنیا از پدر و مادر بهتر و با عاطفه تر باشه.

انگار بعد گذشت ۸ سال بوی پول به مشام پدر و مادر بی وفاش رسیده بود ک سر و کلشون پیدا شده بود و چقدر خوب ک چند سالی رو میرفت بهزیستی و بعد صاحب اموال خالش میشد👌

موضوع این کتاب برام جالب بود و گذاشتمش تو کتابخونه شخصیم که گوش بدم. ولی بیشتر از ۲ دقیقه نتونستم ادامه بدم. متاسفانه به هیچ عنوان لحن خواننده کتاب مناسب نبود.

داستان اصل خود آدم‌ها را روایت می‌کند، آدم‌ها فقط ب خودشون فکر میکنن و تمام
راوی داستان عتیقه بود، از همینجا واسش دستک میزنم عالی بود

بنظرم کمتر پدر و مادری مخصوصا ایرانی باشند که فرزندشان رو نگه داری نکنن ولی خب نه که اصلا نباشن

داستان خوبی بود دست قاضی درد نکنه با این حکمش دست پدر و مادرش از اموالش کوتاه کرد

من از این کتاب خیلی خوشم اومد
خیلی جذاب بود
ممنون از کتابراه 👌👌

چقدر تمام لحظات زندگیه منو به یادم آورد و اخر داستان چه اشک تلخی ریختم...

برای من که عالی بود. هستن واقعا در جامعه ما این چنین آدم های
ممنون از کتابراه

قشنگ بود ولی چطور یه مادر و پدر دلشون میاد بچشون رو ول کنن خیلی دلم سوخت

موضوع کتاب کاملن زیباومحتوای کتاب بسیارشیرین*درودو سپاس برنویسنده وراوی کتاب

عالی بود خیلی خوب بود ممنون از اینکه زحمت کشیده اید

داستانش خوب بود امیدوارم که لذت ببرین شماهم

داستان جالبی نبود. می‌تونست تو قسمت اول تموم بشه.

قابل قبول بود. داستانی کوتاه اما تاثیر گذار است

داستان جالب و کوتاهی با پایانی نسبتا شیرین

خوب ولی خیلی برای من جذاب نبود

لحن و صدای گوینده افتضاح بود

لطفا در انتخاب گوینده بیشتر دقت کنید

خیلی عالی بود ممنون لذت بردم

خیلی عالی بود. یه ماجرای واقعی

عالی بود مفید و کوتاه و با مفهوم

عالی خیلی خوشم اومد

با مفهوم و کوتاه بود